این صدای ناله هاش بود که عین زن های شوهر مرده فضای اتاق گرفته بود؛ بین ناله‌هاش فقط می فهمیدم می گفت: مرفین، مرفین ….

سایت مردم استان ( ک و ب): : مدت ها بود یک سوژه خوب خبری نداشتم، حداقل یک سوژه ای که حرفی برای گفتن داشته باشد، تمام خبرها از بازار داغ انتخابات و سیاست بود، مدیرکل فلان آمد و مدیر کل فلان رفت، این آقا اصلاحاتی بود و امروز دم از اصولگرایی می زند، نگاه کنید تیپش به مشارکتی ها می خورد و نان ما را می خورد، توی کوچه ما تا الان سه کاندید برای شورا ثبت نام کرده، دومین نفر از فامیل ما هم برای شورا ثبت نام کرد. فکر کنم با هم نتونن بسازن تا روز انتخابات  …. اینها تمام روزمرگی‌های بازار خبر در هفته های اخیر بود که بدجوری همه چیزو تحت الشعاع خودش قرار داده.

 
شنیده بودم تصادف کرده؛ اما فرصت عیادتش رو نداشتم، انقدر درگیر کارام بودم که نفهمیدم کی از بیمارستان مرخص شد، شب با بچه ها قرار عیادت گذاشتیم، وقتی از در اتاق رفتیم تو، این صدای ناله هاش بود که عین زن های شوهر مرده فضای اتاقُ گرفته بود؛ بین ناله هاش فقط می فهمیدم می گفت: مرفین، مرفین ….
 
حالا تو این گیر و دار مرفین از کجا گیر بیاریم یه مکافاتی بود که می بایست باش دست و پنجه نرم کنیم، یه خورده بدنش رو ماساژ دادیم دردش آروم بشه؛ اما خبر از کم شدن درد استخوان ها نشد و فقط این صدای ناله هاش بود که بیشتر می شد، شاید کمتر از ۱۰ دقیقه طول کشید برادر کوچکترش با مرفین اومد و ….
 

 به اتفاق فخرالدین که چهره شاد و به قول امروزیا اکتیوی داشت برای تهیه گزارش راهی سطح شهر شدیم، شلوغی شهر بیش از هرچیزی نمود می کرد و این برای ما که اولین بار قرار است دست به چنین کاری بزنیم، کمی که نه خیلی سخت بود، به محلی که شایع بود داروهای قاچاق اونجا خرید و فروش میشه رفتیم، ایستگاه شهرک امام حسین(ع).

 
قیافه همه آدما شبیه هم بود از رهگذر گرفته تا کسبه و مسافرا همه مثل هم، من و فخرالدین هاج و واج به اطراف نگاه می کردیم، کمتر از یک دقیقه از حضور در محل مرد میانسال و کوتاه قد با سبیلی نازک اومد جلو و پرسید: چی می خواین؟
 
ترسی اندک وجودمون را گرفت، نکند با این قیافه تابلو اینها بفهمن و دردسر بشه، نکنه همین الان مامورای نیروی انتظامی سر برسن و حالا خر بیار و باقالا ببر، با اینکه هوا سرد بود به خاطر اینکه خودمو عادی نشون بدم، کت رو درآوردم و روی دستم انداختم، نفس تو سینه حبس کردم و صدام رو کلفت کردم، چی دارین؟
 
عزیزم تو چی میخوای؟
 
حالا تو بگو چی داری ما هم انتخاب می کنیم، ما تازه کاریم فقط یه چیزی باشه که بسازدمون، بیکاری و الافیه دیگه.
 
آخه قربون این شکل ماهت برم من از کجا بدونم چی تو را می سازه؟
 
از اسم قرص ها و مواد و داروها فقط مرفین بلد بودم، مونده بودم چی بگم که رهگذری به ما ملحق شد.
 
چی دارین؟
 
 ای بابا اینم حرف این یکی رو میزنه، عزیزم تو چی میخوای؟
 
با حرف این رهگذر اعتماد به نفسی پیدا کردم با خونسردی تمام گفتم ببین عزیزم اینم میگه چی دارین، خوب شما بگین چی دارین تا ما هم انتخاب کنیم، من امشب دوستام قراره بیان با هم فوتبال نگاه کنیم، بازی استقلال و الهلاله بعدشم رئال و دورتمونده آخر شبم کارایی که بچه مجردا می کنن یه چیزی بده امشبمونو بسازیم.
 
 این شد یه چیزی، ترامادول برات خوبه .
 
غیر از ترامادول چی دارین؟ مرفین هم دارین؟
 
 مرفین هم گرونه هم اعتیاد آوره میخوای؟ حول و حوش ۲۵ تا ۳۰ باهاتون درمیاد.
 
باشه حالا باید بهت پول بدیم بری بیاریش یا میری میاریش و بعد حساب کنیم؟ چون پول همرام نیست باید برم از عابر بانک بکشم.
 
عزیزم واقعا نشون دادی که تازه کاری، کسی که اول پول رو می گیره و می گه می رم دارو می یارم کلاه برداره می ره و نمی یاد، شمارم و یادداشت کن ۶۸۸——۰۹ وقتی پولت و کشیدی، زنگ بزن یه ربع بعدش قرار می ذاریم و داروهات رو بهت میدم.
 
اسمت چیه؟
 
فرید، ۲۴ ساعت آنلاینم، تا ۱۱ شب اینجام ۱۱ شب تا ۳ شب هم جلو انتقال خون.
 
با فرید ۲۴ ساعت آنلاین خداحافظی کردیم و به قصد کشیدن پول و خرید دارو حرکت کردیم، انگار نه انگار قیافه تابلویی داشتیم و به قول یکی از بچه ها گاو پیشونی سفیدی بودیم که هرکسی می شناسش، توی مسیر تنها چیزی که به ذهنم خطور می کرد معضلات اجتماعی بودند که مثل خوره به جون جونای شهر نوپایی مثل افتاده بودن، بازی کارت و خال، بازار سیاه موبایل های سرقتی، دست فروشان سی دی های مستهجن و حالا بازار داغ داروهای غیر مجاز که یاد ناصرخسروی تهران را اینجا زنده می کنه، امان از بیکاری و بلاتکلیفی ….