- تاریخ ، تاریخ باستان ، تاریخ دوره اسلامی ، تاریخ معاصر
- شنبه 18 می 2013 - 05:05
کهگیلویه و بویراحمد در تاریخ
از پادشاهی بومی گیلویه و اینکه چگونه رم زمیگان را به دست گرفت و بر پادشاه روم شوریده است مینویسد : «مهرگان پسر روزبه پادشاه زمیگان است و آن رمی است که به رم کهگیلویه معروف شده و مهرگان پیش از گیلویه بوده و شآن و شوکتی از گیلویه بالاتر داشته است. پس از مهرگان برادرش سلمه به جای او نشست، چون سنمه مرد آنجا را تصرف کرد و کارش به جایی رسید که این سرزمین را به نام او میخواندند – و با همدستی سران ایلات دیگر دست به کارهای زد که در پذیرش مردم بوده است
سایت مردم استان ( ک و ب) :
بیشتر ساکنان کنونی استان کهگیلویه و بویراحمد از تبار ایل جاکی هستند که مستوفی در تاریخ گزیده از آنها نام میبرد. ایل جاکی از تبار آریایی بوده و با خود گویشی فارسیتبار از شاخه لری را به این منطقه آورده است.
کهگیلویه در زمان حمله عرب جزء قلمرو پارس بوده و یکی از مناطقی بوده که زمیگان نامیده میشدند. ریاست مردم کهگیلویه در اواخر سده دوم و آغاز سده سوم هجری به عهده فردی به نام روزبه بوده. پس از او فرزندش مهرگان و پس از مهرگان برادرش سلمه فرمانروای مردم کهگیلویه شدند. در آنزمان شخصی به نام گیلویه از جایی به نام خمایگاه پائین نزد سلمه آمد و در دستگاه او پایگاه و جایگاهی پیدا کرد و پس از مرگ سلمه توانست زمام امور را بدست بگیرد و آن چنان بزرگی و ارج یافت که منطه را به نام او کوه گیلویه (کُهگیلویه) خواندند. خاندان گیلویه دست کم تا سال ۳۴۶ هجری بر نواحی کهگیلویه فرمانروایی کردند.
در قدیم چهار ایل بویراحمد، نویی، دشمنزیاری و چرام را اصطلاحاً «چهاربنیچه» مینامیدند. این منطقه در سده شش هجری بخشی از قلمرو اتابکان لر بزرگ بشمار میآمد. فرمانروایان گوناگون این خاندان، ازجمله ابوطاهر (فرمانروایی میان ۵۰۰ تا ۶۰۰ هجری)، هزاراسب، تیکله، کلجه، پشنگ، هوشنگ، افراسیاب و کامیار بر این مناطق حکم راندند. واپسین اتابک، غیاثالدین بن کاووس بن پشنگ بود که سلطان ابراهیم تیموری فرزند شاهرخ از پادشاهان تیموری، احتمالاً در سال ۸۲۷ او را برکنار کرد.
فرماندهان ایل بویراحمد در طول تاریخ با لقب کی معروف بودهاند برای نمونه کیشاهین، کیهادی و کیعبدالخلیل.
۱-۱) وجه تسمیه کهکیلویه: کهگیلویه و بویراحمد با وجود گمنانی در میان سایر استانهای کشور سابقه ی تاریخی، فرهنگی درخشانی دارد به منظور شناخت این منطقه ابتدا به تشریح وجه تسمیه به بررسی تاریخی ان میپردازیم : درباره ی وجه تسمیه کهگیلویه به نویسندگان ومورخان که تا کنون در این باره اظهار نظر کردهاند مأخذشان فارسنامه ناصری بوده است که دراین باره چنین نوشته است : «این اسم را براین بلوک برای ان گذاشتهاند که اگر کوهستان ان را نسبت به صحرای ان دهند از نیمه ی ده یک بلکه چهار یک بار کمتر باشد و گیلویه به کسر گاف تازی و سکون یای تازی و سکون یای دو نقطه و ضم لام و سکون واو نام میوه ای است در کوهستان که در فارس آن را “کیانک” و در اصفهان “گویج” و در تهران “زالزالک” گویند و درخت گیالک در کوهستان. این بلوک، بیش از همه جای فارس باشد و اگر آخر کلمه ای واو ساکن باشد لفظ “یه” بیافزایند مانند بندر عسلویه و مزرعه طغو و قریحه دهو و فضلو شبانکاره که آنها را عسلویه، طغویه، دهویه و فضلویه گویند .» ۱ نام واژه سرزمین زمیگان یا کوگیلویه، چم یا آرش (معنی) جایگاه سرد را مینماید، چه، زم، سرماوگان سرزمین و بومگاه است. رویداد نگاران اسلامی این سرزمین را در همسایگی بازرنگان و در نزدیکی شهر اسپهان نشان میدهد: «زموم فارس، هر منطقه شامل قراء و شهرها بهطور مجتمع میباشد. خراج هرمنطقه به یکی ازبزرگان اکراد ایلات سپردهمیشد. .. اما زم جیلویه(گیلویه) معروف به زمیجان (زمیگان) در پشت اسپهان است. و قسمتی از ولایت های استخر و شاپور را، اما زم جیلویه معروف به
۱-غفاری ، یعقوب، تاریخ اجتماعی کوگیلویه و بویراحمد، صفحه ۳۹ / امام شوشتری، سید محمد علی، تاریخ جغرافیایی خوزستان زمیان در پشت اصفهان است. .. و از یک سو به (بیضاء و از سوی دیگر به منطقه شاپور یا دهدشت میرسد و همه شهرها و قرا چنان است که گویی از اعمال اصفهان است. مردم بازرنجان (بازرنگان)، مجاور (زم جیرویه) اند. و از زم شهریار به شمار میآیند .» ۱ استخری مرزهای سرزمین رم زمیگان را همچون ابن حقول مینمایاند، اما در جای دیگر از نیرو گرفتن و توان یافتن این رم که به رم شهریار پیوسته و هر دو رم یکی شده اند، یاد مینماید. .. و این آمیختگی نشان میدهد که هر دو رم یکی شده به نام گیلویه نام یافته اند.
۲ استخری در جای دیگر در کتاب “مسالک الممالک” خود از پادشاهی بومی گیلویه و اینکه چگونه رم زمیگان را به دست گرفت و بر پادشاه روم شوریده است مینویسد : «مهرگان پسر روزبه پادشاه زمیگان است و آن رمی است که به رم کهگیلویه معروف شده و مهرگان پیش از گیلویه بوده و شآن و شوکتی از گیلویه بالاتر داشته است. پس از مهرگان برادرش سلمه به جای او نشست، چون سنمه مرد آنجا را تصرف کرد و کارش به جایی رسید که این سرزمین را به نام او میخواندند – و با همدستی سران ایلات دیگر دست به کارهای زد که در پذیرش مردم بوده است – و با خاندان ابودلف عجلی ستیز کرد – که از سوی دستگاه خلافت مآمون و معتصم که فرمانروای لرستان بود، و مآمون و معتصم با شنیدن خبر شکست ابودلف با لشکری بزرگ گیلویه را شکست داد و سر از تن وی جدا کردند – چون احمدبن عبدالعزیز در زرقان از دست عمرو لیث صفاری شکست خورد سر گیلویه* به دست عمرو افتاد و حکمرانی کهگیلویه به دست خاندان گیلویه بازپس آمد. ۳ نظر دیگر این است که کهگیلویه از سه کلمه (کوه)، (گیل) و (اویه) ترکیب یافته به معنای منطقه کوهستانی که گیل نامیده میشود و کلیخ (اویه) پسوند مالکیت است. فتحه خفیف بعد از حرف لام حذف گردیده و در لهجه محلی (کهگلو) تلفظ میشود. ۴ در کتاب خوزستان و کهگیلویه و ممسنی، آقای اقتداری مفهوم کهگیلویه را به طریق
۱- مجیدی کرایی، نورمحمد، مردم و سرزمین های استان کهگیلویه و بویراحمد ،صص ۶۸-۶۷ ۲- همان منبع، ص ۶۸
گیلویه فرزند روزبه از سران ایلات پارسی، از سرزمین خمایگاه (همایان) کوچک که در سرزمین نیمه کوهستانی و سردسیری جاوید
ممسنی هنوز نامی زنده به نام (گیلومهر) دارد / مجیدی کرایی ،نورمحمد، مردم و سرزمینهای استان کهگیلویه و بویراحمد، ص ۶۹
محمود باور نیز در حاشیه کتاب خود در صفحه هفت اشاره میکند که شهرآبادی در نواحی باشت بابئیی به نام گیل آباد وجود داشته که آثار و خرابه های آن هم اکنون پابرجا است این شهر گویا یکی از بناهای گیلویه بوده است / باور، محمود، کهگیلویه و ایلات آن، ص ۷
۳- امام شوشتری ،سیدمحمدعلی، تاریخ جغرافیای خوزستان، ص ۱۴۹ ۴- احمدی نصر، مرفولوژی کرانه گمنام، ص ۱۸ دیگری معرفی میکند: کلمه کوه که معنی آن مشخص است. کیلو را میتوان به سه جزء (کی) – (ال) و (او) تقسیم نمود. کی به معنی شاه و امیر و رئیس چنانکه در زبان فارسی کی و کیانیان مقید همین معنی است. “ال” با فتح الف و سکون لام اضافه زبان لری است “مانند توول یعنی خانه ها” و “او” تصغیر یا علامت معرفه در زبان های شیرازی و فارسی است. پس کلمه مرکب “کی-ال-او” را در اطلاق محاوره، کیلو با فتحه خفیف یاء درآوردهاند و بعد این فتحه هم در گویش مردمان از بین رفته و کیلو و پس گیلو شده است و کوه گیلو یعنی کوهستان کیان و شاهان بزرگ است. ۱ و در آخر نقل قولی از آقای امان الهی در کتاب قوم لر میپردازیم که مینویسند: در زمان ساسانیان کهگیلویه و بویراحمد، قباد خره «خوره» نام داشت ویکی از پنج کوره های فارس به شمار میرفته است ومرکز این ایالات شهر ارگان* بوده است. ۲
۱-اقتداری، احمد، خوزستان وکهگیلویه وممسنی، ص۸۳۶ ۲-امان الهی، سکندر، قوم لر، ص ۱۱۱
پس از تسلط اعراب این شهر ارجان نام گرفت و در قرن هشتم در زمان صفویه به کهگیلویه معروف شد .