البته فضای امروز دانشگاه با دیروز یک فرق اساسی دارد. و آن هم اینکه عده ای که نه حرف حساب برای گفتن دارند و نه بنیه علمی و تحقیقاتی قوی دارند و جز جنجال آفرینی و غوغاسالاری-که عمدتاً هم بیرون از دانشگاه هدایت میشوند- کاری دیگری در دانشگاه ندارند، نسبت به دیروز میدان را خالی دیده اند و مرزهای اخلاقی و علمی و اعتقادی را تخریب و یکه تازی می کنند. و قابل تأمل تر آنکه مسئولین هم نظاره گر این وقایع اند و با سکوتشان خدای ناکرده این را به ذهن متبادر می کنند که یا راضی اند و یا ناتوان در برخورد …!!

سایت مردم استان (ک و ب)؛ اظهر من الشمس اینکه بیش از هر چیزی به فضای باشور و هیجانش در کشور شهره است. نمونه بارزش پیشتازی در کرسی های آزاداندیشی در کشور. دانشگاه تهران و شریفش به قاعده نصف این دانشگاه هم کرسی نداشته اند.

اصلاً چه نیاز به آمار درین شوربازار آماری!! کسی که دو سه برنامه –از زمان تأسیس دانشگاه تا به امروز-به دانشگاه آمده و فضا را دیده باشد تا آخر قضیه را می خواند که چه فضای خاصی برین دانشگاه حاکم است (که اونلی این یونیورسیتی!!!)

 حال عده ای باد به غبغب انداخته اند و طوری فرمایشات می کنند که انگار ظلمت خفقان! دانشگاه یاسوج به انگشت اشارت آنان سحر شده!! و جالب تر افرادی که از اوضاع جدید سیاسی کشور بهره ای برده اند و نانی-مقامی، اعتباری- به سفره شان رفته بر همین طبل، ساده اندیشانه بدون تحقیق می کوبند. این حنا پیش دانشگاهیان رنگی ندارد که هیچ، بعید می دانم بیرون از دانشگاه هم جز شعار انتخاباتی و حب و بغض های شخصی قلمداد شود.

البته فضای امروز دانشگاه با دیروز یک فرق اساسی دارد. و آن هم اینکه عده ای که نه حرف حساب برای گفتن دارند و نه بنیه علمی و تحقیقاتی قوی دارند و جز جنجال آفرینی و غوغاسالاری-که عمدتاً هم بیرون از دانشگاه هدایت میشوند- کاری دیگری در دانشگاه ندارند، نسبت به دیروز میدان را خالی دیده اند و مرزهای اخلاقی و علمی و اعتقادی را تخریب و یکه تازی می کنند. و قابل تأمل تر آنکه مسئولین هم نظاره گر این وقایع اند و با سکوتشان خدای ناکرده این را به ذهن متبادر می کنند که یا راضی اند و یا ناتوان در برخورد …!!

دو برنامه اخیر دانشگاه یاسوج به خوبی نشان داد که چون گذشته چشم طمع سیاسیون سیاست زده به طرف این دانشگاه است. از اردوکشی فامیلی و قبیله ای تا فشارهای بی سابقه برای دست اندازی و مانع تراشی در مناظره. از ترعیب دانشگاه تا هراس دانشگاه برای پاسخگویی… .

پرواضح است که این قشر اکثریت دانشجو و هستند که درین بده بستان های سیاسی، شخصی، منفعتی له می شوند و دانشگاهی که جولانگاه سیاست زدگان شود، به اهداف عالیه اش نمی رسد که هیچ، فاتحه تأثیر گذاری بر جامعه اش را باید خواند هم هیچ، خودش را گرفتار حاشیه های هولناکی می کند که قربانی اش همان هایی اند که امروز هشدارشان می دهیم… .

 مستمسکان جریانات سیاسی در دانشگاه از مسئولین تا اساتید و بدانند که به مانند نیم سوز کُنده های تَری می مانند که هر چه از بیروندانشگاه برآنان بدم اند-چون ذات جنبش واقعی دانشجویی مسلمان، بیدار است- فقط دود می کنند و خبری از شعله نیست…

 

بعدالتحریر: به همین مقدار اشارت کافی ست… .