علی باباچاهی ضمن تاکید بر لزوم «دیرفهمی» در شعر، که این را ویژگی شعرهای خودش می­داند، به داشتن «خروش» در متنیت شعر ،که شاید بتوان تعبیری دیگرگون برای اتفاقِ زبانی دانست، توجهی منحصربه فرد دارد. و به تعبیری که از کنه کلام او بر می­آید او جاودانگی شعر را در شخصیت وجودی شعر می­داند …

 حسین خلیلی(/ دبیر ادبی و تحریریه نشریه تخصصی اقتصادهنر ایران(بکران)

علی باباچاهی ضمن تاکید بر لزوم «دیرفهمی» در شعر، که این را ویژگی شعرهای خودش می­داند، به داشتن «خروش» در متنیت شعر ،که شاید بتوان تعبیری دیگرگون برای اتفاقِ زبانی دانست، توجهی منحصربه فرد دارد. و به تعبیری که از کنه کلام او بر می­آید او جاودانگی شعر را در شخصیت وجودی شعر می­داند نه شاعر و عامل تعیین کننده در مکانیسم عرضه شعر به مخاطب را خروش متن می­داند که برخاسته از ذهنین شاعر و ادراک او از هستی و قدرت اکتشاف او در زبان است. بنابراین، باباچاهی شعر را برای خروش می داند، نه فروش  و از این جهت، موضع او در قبال مساله اقتصادهنر و اقتصادشعر، دیدگاهی قابل تامل است.

دیدار با باباچاهی 

مردی که خودش را تمام روز

در یک اتاق زندانی می‌کند

اصلاً دیوانه نیست

یا انار متراکمی‌ست که در پوست خودش جا خوش کرده

یا پیاز متورمی‌ست که لایه‌لایه پرده بر نمی‌دارد از تنهایی‌اش

در بیروت مردی را دیدم با پای گچ‌گرفته

که از تابوت بیرون نمی‌پرید/

پلنگ هم در قفس آهنین تصوّری از آزادی دارد

در جنگ تن به تن هر دو پا گذاشتیم به فرار

من از یک طرف

من ِ دیگر من از طرف دیگر

و شانه به شانه به خانه رسیدیم دقیقاً

و من زیر یک سقفِ دراز به دراز

دراز کشیدم/

خیلی خوب شد

چند تابلو مختلف دور و برم میخکوب شد

نه عاشق ِ عاشقم

نه کُشته ـ مُرده‌ی شهری که ساکنانش در صدف خودشان

گوش‌ماهی ِ خودشانند

قطع امید نمی‌کنم / امّا

از مردی که در یک اتاق زندانی شده

یا مُرده‌ای که روی تختخواب دراز کشیده!

[از کتابِ «پیکاسو در آب­های خلیج­فارس»]

بیوگرافی:

علی باباچاهی متولد سال ۱۳۲۱ در شهرستان کنگان استان بوشهر است. وی دوره دبستان و دبیرستان را در بوشهر گذراند. در دوره اول متوسطه، به شعر و ادبیات علاقه‌مند شد. در مسابقه ادبی دانش‌آموزی دبیرستان‌های بوشهر و سپس شیراز رتبه اول را به دست آورد. در این دوره شعرهایش در مجلات تهران، با نام مستعار «ع. فریاد» چاپ می‌شد اما وقتی یکی از شعرهای این شاعر در مجله امید ایران به عنوان «بهترین شعر هفته» به چاپ رسید، شعرهایش را به امضای خودش در مجلات چاپ کرد.وی پس از اتمام دوره دبیرستان در بوشهر، حدود سال ۴۰ ـ ۳۹ به دانشکده ادبیات شیراز راه یافت. او در این سال‌ها به اتفاق چند تن از دانشجویان، جلساتی ادبی در دانشکده ادبیات شیراز برگزار کرد.باباچاهی حدود سال ۴۵ وارد آموزش و پرورش شد و مدت ۱۸ سال در بوشهر به تدریس ادبیات مشغول شد که بعد از انقلاب در سال ۱۳۶۲ به اجبار بازنشسته شد. باباچاهی در طول مدت تدریس خود در بوشهرعلاوه بر چاپ شعر در مجله پایتخت، از فعالیت مطبوعاتی ژورنالیستی نیز غافل نبود.

«مجله تکاپو به سردبیری علی باباچاهی در پاییز ۱۳۴۶ در بوشهر منتشر شد…» پس از انتشار شماره سوم در نیمه اول ۱۳۴۷، ساواک علی باباچاهی را برای تعطیل نمودن مجله تحت فشار قرار داد و سرانجام به دنبال دخالت مستقیم ساواک، به بهانه عدم مجوز انتشار، تکاپو متوقف شد… مجله تکاپو… مورد استقبال محافل فرهنگی و روشنفکری قرار گرفت. مجلات روشنفکری تهران مانند «خوشه»، «فردوسی» نیز مطالبی از آن نقل کرده‌اند. مجله «خوشه»… سخنرانی احمد شاملو را… به نقل از مجله تکاپو به چاپ رسانید. «خوشه»، سردبیر و دست اندرکاران مجله تکاپو را با عنوان «کوشندگان شعر امروز ایران» معرفی کرد. در همین سال‌ها ـ ۱۳۴۸ ـ باباچاهی به قول خودش با «دختری از ایل بختیاری«که مشغول تدریس در مدارس بوشهر بود ازدواج کرد. او صاحب یک پسر و یک دختر است که هر دوی آنها تحصیلات دانشگاهی دارند. در همین سال‌ها، خسرو گلسرخی نقدی بر دومین کتاب شعر باباچاهی (جهان و روشنایی‌های غمناک) نوشت. این نقد در «تاریخ تحلیلی شعر نو» شمس لنگرودی چاپ شد…

ویرایش کتاب‌های مختلف، تنظیم نمایشنامه‌های رادیویی بیشتر بر اساس داستان‌های کوتاه چخوف، همکاری با نشر «پاپیروس»، همکاری با نشر «پیشبرد»، تحقیق در متون کهن فارسی (گزینش عناصر نمایشی) در یک مؤسسه دولتی، همکاری با مرکز نشر دانشگاهی (تعریف نگاری) لغات متون کهن فارسی که از سال ۶۸ تا ۱۳۸۴ ادامه داشت. مسئولیت صفحات شعر «آدینه» (یک دهه) و قبل از آن مسئولیت شعر و نقد شعر مجله «نافه» را پذیرفت.این سال‌ها باباچاهی ده‌ها جلسه سخنرانی در محافل خصوصی و دانشگاهی را به خود اختصاص داده‌است. باباچاهی که در سال‌های قبل از انقلاب، در مجلات «خوشه»، «روشنفکر»، «رودکی»، «کتاب هفته» و جنگ‌های معتبر ادبی حضوری مستمر داشت، بعد از انقلاب، بیشتر مجلات و نشریه‌های معتبر ادبی او را به نوشتن مقاله و انجام مصاحبه دعوت کردند. باباچاهی در کنار مصاحبه‌های متعدد و طرح مقولات جدید، به طرح «شعر پسانیمایی» پرداخت و بعداً به طور عمیق تری «شعر در وضعیت دیگر» را مطرح ساخت که بحث‌های زیادی را دامن زد. از باباچاهی تاکنون حدود سی کتاب شعر و نقد و تحقیق، به چاپ رسیده‌است و همچنین یک مجموعه آثار از نشر نگاه و چند کتاب دیگر نیز در دست انتشار دارد.

 

سیری در اندیشه شعری باباچاهی

[من همیشه از سمت «چپ» خیابان عبور کرده‌ام: چپ غیر مقید! حتی خوانش من از مقوله‌های فرهنگی- هنری نیز از سمت چپ صورت می‌گیرد.من در شعر معاصر با دو مورد (مقوله؟) مشکل دارم. یکی با رایج نویسان که در کار مسطح‌اندیشی و در نتیجه مسطح‌نگاری‌اند؛ دیگر با مقوله آوانگاردیسم!؛ در بیانیه‌های آوانگارد‌ها نوعی آمریت و اقتدار و تحکم می‌بینم!؛ در ساده‌ترین نمود آن پایبند بودن آنها به اصول، گاه نادرستی بیانیه‌شان و چارچوب‌های شکلی (فرم ثابت) است.]
«علی باباچاهی» از ابتدای سال جدید تاکنون سال پرباری داشته از جهت چاپ مجموعه شعر‌هایش سه، چهار مجموعه شعر منتشر کرده، یک گزیده از کارهای عاشقانه‌اش و جلد اول کلیات اشعارش هم که به بازار آمده است.

باباچاهی در فرایند شاعر شدنش می­گوید:

هر چه بود زیر سر غروب و دریا بود و دلشوره‌های غالبا بی‌دلیل مادرم!. کتاب «جودی» که مجموعه‌یی از مرثیه‌های مذهبی است با دلشوره‌های مادرم پیوند می‌خورد و. . . هجرانی‌های به نفرین آلوده «کفاش خراسانی» هم در ده‌سالگی مرا به عاشقی فاقد معشوق سوق می‌داد! ترحم کن دمی بر «فایز» زار. باران، باران، باران! مرا به فغان و غوغایی وجدآمیز وامی‌داشت. انفجار نخستین گویا رخ داده بود و من برگ گلی در منقار داشتم!، اجنه هم که در نخلستان‌ها به تخیل من دامن می‌زدند. اما دختر همسایه که پابرهنه در کوچه‌های خاکی محله راه می‌رفت، -تا این لحظه لااقل- کلا بی‌تقصیر بود!.

او نتیجه­ی شاعری­اش را چنین تعبیر می­کند:

معنی «نتیجه» را هنوز هم به درستی نمی‌دانم! ما به «او» محتاج بودیم، او به «ما» مشتاق بود! «باران» اسم اولین مثلا شعرم بود که در سال اول دبیرستان- ۱۴سالگی؟ – به «منوچهر آتشی» که دبیر ادبیات ما بود نشان دادم. نوشته‌یی عاطفی لابد و قطعا بی‌در و پیکر! .  بچه‌های کلاس که شاهد ظهور شاعر شهیری در جمع خود بودند با کف زدن‌هاشان قدر و صدر مرا به جا آوردند! آتشی اما لابد با زیرکی تمام گفت: علی تو تا پنج سال دیگر شاعر خوبی می‌شوی!. حالم به‌شدت گرفته شد. پنج سال دیگر؟ آخر من! یک راست رفتم. . . شکایت از که کنم! «محمدرضا نعمتی» -که هنوز او را نخستین استاد خودم می‌دانم- را در راهروهای ساعت تفریح گیر آوردم. گفت: چه شده پسر؟ گفتم: چه می‌خواهد بشود دیگر؟! نعمتی هم به مصلحت یوم وقت و در «وقت ناسازگار» من گفت: آتشی اشتباه کرده، تو همین حالا هم از «کارو» شاعرتری. از آن روز به بعد من موی سرم را به سبک کارو شاعر مطرح آن سال‌ها بلند و آشفته نگه می‌داشتم و بچه‌ها «شارو» صدایم می‌زدند. مدیر مدرسه اما مدام تهدیدم می‌کرد که: سرت را سرسری می‌تراشم همین روز‌ها و «آن روز‌ها رفتند»، «فروغ رفت و تو رفتی و هر چه بود گذشت».

تابستان‌ها به پایتخت شعر می‌آمدم. معلم بودم و تابستان‌های معلمی عالمی داشت! زیادی به خودم متکی بودم حتی از آتشی نیز که دیگر با هم رفیق شفیق بودیم راه و چاه این کار‌ها را نمی‌پرسیدم. یک روز به ظهر نرسیده شصت،هفتاد صفحه از شعر‌هایم را برداشتم و روانه خیابان منوچهری شدم، به چاپخانه میهن قدم گذاشتم و بعد قرارداد که نه «قول و قراری» که «بی‌در تکیه‌گاهی» با مبلغی گزاف و به تیراژ هزار نسخه به زیور طبع آراسته گردانند. گردانیدند. نمی‌دانم کارگران چاپخانه چه ورد و افسونی در حروف سربی دمیدند که چندی بعد من طنین یکی از شعر‌هایم را در سربازخانه‌ها و. . . شنیدم: من از آبشخور غوکان بد آواز می‌آیم!

و درباره پخش و توزیع اولین کارش می­گوید:

حسنش به اتفاق ملاحت جهان گرفت! شرح این موضوع را در کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات ایران» (مجلد پنج) -که گفت‌وگویی طولانی با من است-آمده است و بعد می‌شنوم که نویسنده بزرگوار غلامحسین ساعدی این کتاب را در یکی از پرت‌ترین کتابفروشی‌های تهران می‌بیند و تعدادی از آنها را می‌آورد و به انتشارات «نیل» می‌سپارد! بی‌دریغ آدمی- آدمیانی که تویی!.
 اینکه در اوان جوانی، طنین شعر تو با نخستین مجموعه شعرت طوری شنیده می‌شود که جوانان قدیم هنوز مرا با آن صوت و صدا می‌شناسند، از پشیمان شدن، پشیمان می‌شوم! اما وقتی به عینه می‌بینم شاعری مثل بیژن الهی در‌‌ همان سن و سالی که من این شعر‌ها را نوشته‌ام، شعرهایی نوشته حیرت آفرین، به او آفرین می‌گویم و به خودم می‌گویم: آخرین بارت باشد که. . . هوشنگ چالنگی نیز! ‌گاه فکر می‌کنم در سر و کله اینان در آن سال‌ها رعد و برق کار گذاشته بوده‌اند لابد! بیژن الهی آبروی شعر امروز ایران است! رمبو؟! مساله آموز صد‌ها ساده نویس که هست و ساده‌نویسی البته گناه نیست، جز اینکه فاقد فردیت نگارشی باشی!.

باباچاهی درباره چاپ کتاب مجوعه اشعارش می افزاید که:

در سال ۹۲ اگر چند مجموعه شعر از من منتشر شده به معنی این نیست که این شعر‌ها تولیدات یک سال من است. به تاریخ زیر شعر‌ها نگاه کنید لطفا! اریش فرید هر سال یک کتاب شعر چاپ می‌کند. رمبو مدت کمی شعر گفت! براتیگان شعر‌هایش را کنار خیابان می‌فروخت و با یک تپانچه به زندگی‌اش خاتمه داد. گرترود اشتاین هم یک پا داشت! حالا می‌فرمایید چه کار کنیم؟ . لابد انتشارات نگاه می‌خواهد داغ جاودانگی بر دل شاعران سزاوار جاودانگی! باقی نماند. اشکالی در این کار نمی‌بینم وقتی شاعری بیش از بیست مجموعه شعر دارد، ناشر چرا دست نگه دارد تا شاعر به سرای باقی بشتابد و بعد. . . اجازه بدهید این دو جلد مجموعه اشعار که بیش از دو هزار صفحه است در زمان حیات شاعر منتشر شود و اگر حضرت اجل، عجله‌یی نداشت و شاعر دست از نوشتن برنداشت، جلد سوم و چهارم‌اش نیز بالاخره سرنوشتی پیدا می‌کند! چاپ شدن خوب است، خاصه در بهار!.

او درباره فواصل چاپ کتاب­هایش می­گوید:

این من نیستم که فاصله‌های نوشتن و چاپ و انتشار آنها را تعیین می‌کنم. نیرویی فرازمینی نیز در کار نیست! کار چندانی هم دیگر با «الهام» و «الهه» شعر ندارم! آنچه هست شرایط «وقت»، کیفیت «حال» و چگونگی «احوال» است. مثلا «پیکاسو در آب‌های خلیج فارس» یک سال و نیم در ماند! دیگر اینکه «شاعر-مولف» -لقبی که نسل جوان به من داده است به جایی می‌رسد که «شکل» یا «ضد شکل» شعرش در حین نوشتن، شکل می‌گیرد! این را هم  بگویم که در حال از قوه تخیل زیادی برخوردارم و این عامل «وقت»های مرا خوش می‌کند. این موضوع هم پیش خودمان بماند که در این دو،سه سال کاری جز مطالعه و نوشتن شعر انجام نمی‌دهم. کار پژوهشی و نوشتار انتقادی را به نفع عاشقیت با شعر گذاشته‌ام کنار. حرف زدن ساده من تبدیل به شعر می‌شود. ریتم می‌گیرد. رقصانیت از خودش نشان می‌دهد. چه کنم درس دگر یاد نداد استادم؟.

باباچاهی در ادامه چنین می افزاید که:

آدمی زاد «سنگ» نیست که «سنگیت اش» را همیشه حفظ کند! آدم است: «آ» و «دم» و در این میان چه حکایت‌هاست! آدم یک «حالی» دارد و یک «محول احوالی»! اشکال هندسی هم تغییر حال می‌دهند. از کجا معلوم که «دایره» قبلا «مکعب الاضلاع» یا «مختلف الاضلاع» موقر و متینی نبود. دایره از کجا که فعلا در «دایرگی‌اش» سرگردان نباشد و دنبال اصل و نسل «فلان الاضلاعی» خودش نباشد؟ فقط خلق و خوی پیکاسو نیست که دستخوش تناقضات است: دوره صورتی دارد، دوره آبی دارد، کوبیسم تحلیلی دارد، کوبیسم ترکیبی دارد. آدم چه می‌داند چند دقیقه دیگر یا چند سال دیگر «طبیعت بی‌جان» پل سزانی یا پل کله‌یی به سرش می‌زند؟ آنچه می‌دانم این است که من در هر سالی که به شعر پرداخته باشم یازده سال بعدش مثل وان گوگ با گلوله‌یی مغز خودم را پریشان نکرده ام!.

علی باباچاهی پای ماهیت شعرش را اینطور به میان می­کشد:

راستش این است که من معتقدم فرضا کالسکه را لازم نیست از نو اختراع کنیم! از همین منظر معتقدم هر شاعری باید چیزی از خودش به شعر معاصر بیفزاید. بنابراین راهی وجود ندارد که از جریان‌های حتی خلاق شعر معاصر فاصله بگیریم. فاصله‌گیری به قصد پرهیز از تکرار و ابتذال! در نتیجه کار فرد (شاعر) با «تفاوت» و «متفاوت نویسی» می‌افتد.از سویی متفاوت نویسی‌های تعمدی نه مد نظر من است و نه مورد تایید! متفاوت نویسی، به خاطر متفاوت‌نویسی خنده‌دار است. مگه نه؟ من مثل هر فرد دیگر براساس مولفه‌های فکری خودم می‌نویسم. البته نه با طرح قبلی! بنابراین باید بگویم که مولفی در فرآیند هستم! فاعل در فرآیند! یعنی نوشتن‌های من در وقت‌های تحریر پدید می‌آیند. نوعی فی‌البداهگی غیر استغراقی! از طرفی من در شعر معاصر با دو مورد (مقوله؟) مشکل دارم. یکی با رایج نویسان که در کار مسطح‌اندیشی و در نتیجه مسطح‌نگاری‌اند؛ دیگر با مقوله آوانگاردیسم! با این توضیحات که اخیرا در بیانیه‌های آوانگارد‌ها نوعی آمریت و اقتدار و تحکم می‌بینم! در ساده‌ترین نمود آن پایبند بودن آنها به اصول، گاه نادرستی بیانیه‌شان و چارچوب‌های شکلی (فرم ثابت) است.اشاره من به لحن بیان غالبا «حنجره یی» آنان است: همان که رگ‌های گردن را به حجت قوی می‌کند. لحن «پنجره‌یی» را در تقابل با کل به کار می‌برم که پنجره می‌تواند ناظر بر کوچه/خیابان و در ‌‌نهایت حاضر بر متن گفتمان‌های غیرآمرانه باشد. گمان می‌کنم پس از شکست کلان روایت‌ها-مارکسیسم و. . . – پس از خودکشی یسنین و مایاکوفسکی، پس از دربه دری‌های ماندلشتام و مرگ در اردوگاه‌های کار اجباری، هیچ‌گرایی-نه لزوما هیچ مداری-پدیده غیرمنتظره‌یی در شعرهای من باشد. این پدیده‌های غیرانبساطی، مقبول طبع «سرخوشان مست دل از دست داده» نمی‌تواند باشد! من به این تنهایی، تعظیم می‌کنم. تعظیم به این تنهایی، انکار ژانرهایی از شعر است که با درجات زیادی از احمال (و ابتذال زیبایی‌شناسانه) مخاطب فریبی می‌کنند!. آثاری که «هو» می‌شوند لزوما مردود نیستند. اما آثاری که برایشان بیش از اندازه کف می‌زنند قطعا کم‌مایه‌اند. بینندگان و شنوندگان (مخاطبان) مونالیزای سبیل‌دار مارسل دوشان، گرنیکا و دوشیزگان آوینیون پابلو پیکاسو، سونات مهتاب بتهوون، بزرگراه گم شده لینچ و. . . آیا لااقل در دور و بر خودتان، به لحاظ تعداد، قابل مقایسه‌اند؟ . اگر شعر من مخاطب نداشت ناشران معتبر پذیرای «کارک»های من نبودند. آخرین مجموعه شعرم-این کشتی پر اسرار-را که به نشر «نگاه» تحویل دادم جناب رییس دانا گفتند من می‌دانم تو لااقل ده ناشر داری، اما اینکه دل خواسته به ما می‌سپاری. . . بگذریم!.

باباچاهی  با اشاره به زمینه اقتصادی بازارشعر ،اضافه می­کند که:

شعری که می‌خواهد «سلیقه‌سازی» کند به تدریج راه باز می‌کند به هر حیله در دل و درون مخاطب عزیز! بد نیست برای ایجاد تشویش اذهان عمومی! چند سطر به طریق تداعی از کتاب «کافکا به سوی یک ادبیات خرد» نوشته ژیل دلوز و فیلیکس گتاری را در اینجا بیاورم: «یک ادبیات خرد شرایط انقلابی هر ادبیات و تولید این شرایط در قلب ادبیات مستقر است. حتی کسی که این بداقبالی را داشته که در کشوری با ادبیات بزرگ (کلان) متولد شود باید طوری در ادبیات خودش را بنویسد که یک یهودی چک که به آلمانی یا از یکی که به روسی می‌نویسد. . . ادبیات خرد زبان یک اقلیت نیست، بل ادبیاتی است که یک اقلیت در یک زبان اکثریت می‌سازد». خودمانی که بگویم «گزینه اشعار» یدالله رویایی با تیراژ ۱۱۰۰ نسخه تا این اواخر به چاپ سوم رسیده است. پیدا کنید پرتقال فروش را!.

و باردیگر درباب فهم مخاطب از شعرهایش می گوید:

اگر فرض را بر این بگذاریم که نمره عینک شما در تشخیص (و تاویل) متن‌های من مناسب باشد، باید گفت و می‌گویم چارقلوهای زیبا و جذاب هم با وجود مشابهت‌هاشان هر یک فردیتی دارند. دیوان حافظ را که باز می‌کنید، دریا بیکران و متلاطم است، موج‌ها (غزل ها-هزاران قلو‌ها) در صورت مشابه‌اند، وزن دارند و قافیه و معنا وزن ها‌گاه یکسانند، ردیف و قافیه حرف و حدیث خودشان را دارند. دیوان دارد از غزل سر می‌رود. غزل، غزل، غزل! نکته یی، دقیقه یی، فکری، ذکری و در ‌‌نهایت فردیت هر غزل، «قلوی» خودش را دارد و هر «قلو» فردیت خودش را. من وکیل مدافع شعر‌هایم نیستم اما گوشم، هوش خودش را دارد برای شما را شنیدن! کار من این است که با دانه‌های انار، آبشاری به سمت شما جاری کنم!.

باباچاهی  با اشاره به مجموعه اشعار انتشارات نگاه می افزاید:

یک کتاب هزار صفحه‌یی را در یک یا دو نفس (نشست) خواندن طبعا سردرگمی حسی می‌آورد. از طرفی کجا چنین شیدای شعری می‌توان پیدا کرد که ده ساعت فرضا وقت بگذارد برای خواندن شعر که نه اجر دنیوی دارد نه اخروی! خدا عمرت بدهد که چه خیال‌ها گذر می‌کند از ذهن نازنین‌تان!.

و درخاتمه، درباره ذهنیت گرایی در شعرش می گوید:

من با اجازه نیمای بزرگ، قایل به تفکیک ذهن و عین نیستم! گمان می‌کنم آنچه نیما را به ستوه آورده وجه استقراضی ذهن‌گرایی شاعران کلاسیک است. یعنی شاعران مورد انتقاد او مسیر فرضا تشبیه و استعاره و سایر اسباب و ادوات شعری را به شیوه پیشینیان طی می‌کرده‌اند. ابداعی در کار نبوده و پدیده‌ها و مفاهیم از منشور تجربه‌یی فردی عبور نمی‌کرده است. احتمالا ریشه تناقض گهگاهی دیدگاه نیما را باید در فاصله همین اشارات جست‌وجو کرد: -هیچ حسنی برای شعر و شاعری بالا‌تر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را به‌طور ساده بیان کند.-انسان نسبت به آثار هنری یا اشعاری بیشتر علاقه‌مندی نشان می‌دهد که جهاتی از آن مبهم و تاریک و قابل شرح و تاویل باشد.

آثار علی باباچاهی:

مجموعه شعر

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>در بی‌تکیه‌گاهی– 1346 پخش از کتاب زمان

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>جهان و روشنایی‌های غمناک-۱۳۴۹پخش از کتاب زمان

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>از نسل آفتاب -1353مهرداد / رَز

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>صدای شن – گزیده‌ی شعر -۱۳۵۶ابن‌سینا / تبریز

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>از خاک‌مان آفتاب برمی‌آید-۱۳۶۰بهنام / تبریز

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>آوای دریامردان  -1368 عصر جدید

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزینه اشعار – چاپ اول – (۱۳۶۹) – ویس

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزینه اشعار – چاپ دوم – (۱۳۷۲) – دُرسا

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>منزل‌های دریا بی‌نشان است-۱۳۷۶ستا تاخیر – تکاپو

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>نم‌نم بارانم – چاپ اول – (۱۳۷۵) – دارینوش

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>عقل عذابم می‌دهد۱۳۷۹- همراه

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>قیافه‌ام که خیلی مشکوک است ۱۳۸۱ – نوید شیراز، نشر راشین

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>رفته‌بودم به صید نهنگ ۱۳۸۲– انتشارات پاندا / مشهد

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزینه اشعار – چاپ اول (۱۳۸۳) – چاپ سوم ۱۳۹۰ انتشارات مروارید

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>پیکاسو در آب‌های خلیج فارس – چاپ اول (۱۳۸۸) – چاپ دوم (۱۳۹۰ نشر ثالث

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>فقط از پریان دریایی زخم زبان نمی‌خورَد ۱۳۸۸ – نشر نوید شیراز -حلقه‌ی نیلوفری

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گُلِ بارانِ هزار روزه ۱۳۹۰ انتشارات مروارید

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>نم‌نم بارانم – چاپ دوم ۱۳۹۰نشر چشمه

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>هوش و حواس گُل شب‌بو برای من کافی‌ست ۱۳۹۱ نشر ثالث

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>مجموعه اشعار،۱۳۹۲، نشرنگاه

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>بیا گوش‌ماهی جمع کنیم  نشر ثالث

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>دنیا اشتباه می‌کند نشر چشمه

نقد و بررسی

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزاره‌های منفرد – بررسی انتقادی شعر امروز ایران)- جلد یک – (۱۳۷۶) – نارنج

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزاره‌های منفرد – مسائل شعر و بررسی شعر جدید و جوان امروز) – جلد دو (دو کتاب) – (۱۳۸۰) – سپنتا

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزاره‌های منفرد-سه جلدی – چاپ دوم – (۱۳۸۹) – دیبایه

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>سه دهه شاعران حرفه‌ای ۱۳۸۱ انتشارات ویستار

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>بیرون پریدن از صف -گفت‌وگو، نقد و نظر، مقاله – به کوشش مازیار نیستانی – (۱۳۸۵) – مفرغ‌نگار

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>عاشقانه‌ترین‌ها-گزینش و بررسی شعرهای ۱۳۸۰-۱۳۰۰) – ۱۳۸۴ نشر ثالث

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>شعر امروز، زن امروز-گزینش و بررسی -۱۳۸۶ انتشارات ویستار

تحقیق

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>شروه‌سرایی در جنوب ایران -۱۳۶۹ – اقبال لاهوری

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزینه اشعار منوچهر شیبانیگزینش و بررسی -۱۳۷۳ انتشارات مروارید

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>این بانگ دلاویز -شعر و زندگی فریدون توللی-۱۳۸۰- نشر ثالث

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>گزینه اشعار منوچهر نیستانی ۱۳۸۴ انتشارات مروارید

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>زیباتری از جنون -زندگی و شعر اسماعیل شاهرودی۱۳۸۷ نشر ثالث

شعر کودک

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>چه کسی درِ قفس را باز کرد؟۱۳۵۶– ابن‌سینا / تبریز

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>سوغات بهار۱۳۵۶ – ابن‌سینا / تبریز

گفت‌وگو

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران مجلد ۵ (گفت‌وگوی سادات مدنی با علی باباچاهی) (۱۳۸۴) زیر نظر محمدهاشم اکبریانی روزگار

فیلم

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>مستند «این قیافه‌ی مشکوک» زندگی و شعر علی باباچاهی – ۱۳۹۰) – کارگردان: وحید علیزاده رزّازی

لوح فشرده -شعرخوانی

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>امضای یادگاری-صدای شاعر (۱۳۸۸) – نشر تحقیقات نظری – اصفهان

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>اینطوری فکر می‌کند-صدای شاعر – اشعاری از مجموعه‌ی پیکاسو در آب‌های خلیج فارس-۱۳۹۱ – موسسه شبکه صوتی خوش‌بیان

ترجمه آثار

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>این هم یک شوخی بود -گزینه‌ی شعر به انگلیسی (۱۳۹۰) – ترجمه‌ی سعید سعیدپور-به اهتمام ایوب صادقیانی انتشارات ویستار

< !------[if !supportLists]------>·         < !------[endif]------>از روزهای روشن -گزینه‌ی شعر به کُردی- ترجمه‌ی بابک صحرانورد -در تدارک چاپ

منابع یادداشت:

– حسین خلیلی، گفتگوی خصوصی با علی باباچاهی، معاونت پژوهشی انجمن شعر یاسوج، تابستان۱۳۹۲

– انجمن شعروادب یاسوج، کارگاه شعر و رونمایی از کتاب مجموعه شعرعلی باباچاهی، تابستان ۱۳۹۲

– حسام فرزین، مصاحبه با علی باباچاهی، روزنامه اعتماد، مهر۱۳۹۲

– دانشنامه آزاد ویکی پدیا، علی باباچاهی

– وبلاگ شخصی علی باباچاهی

 

منبع : سایت اسلامی کهگیلویه و بویراحمد