برای شناخت شریعتی، به دوستان و دشمنان شریعتی نخوانده و منفعت طلب اعتماد نکنیم، برای سنخات او باید شریعتی خواند و ..

سایت مردم استان (ک و ب): صحبت از کاری است پیچیده.شناخت او راهی است پر از پرتگاه ومهمترین این پرتگاه ها شناخت از طریق دوستان  و دشمنان اوست. برای فهم شریعتی باید ، شریعتی خواند و خواند و باز هم خواند.هیچ یک از ما نخوانده ملا نیستیم.

برای فهم پیچیدگی های شناخت شریعتی به چند نکته ی ساده اشاره ای کوتاه می کنیم:

۱-     در نگاه اول دو موضع کلی نسبت به شریعتی (لااقل در دانشگاه هایمان) قابل تشخیص است.گروه اول موضع گروه های انقلابی تر و هم نوا تر با حاکمیت است که بیشتر میل به نقد و حتی سانسور شریعتی دارند.در این نگاه شریعتی متشرع دانسته نمی شود و اسلام شریعتی اسلام منهای روحانیت دانسته می شود.

 گروه دوم گروهی انقلابی روشنفکری اند. رنگ نمادها ی مذهبی و حاکمیتی اینان کمرنگ تر است. اینان شریعتی را تکریم می کنند.تیپ ایدال چنین گروه هایی انجمن های اسلامی است. نکته ی غم انگیز اما اینجا است که موضع بسیاری از دانشجویان نسبت به شریعتی کاملا وابسته است به نسبت آنان با انجمن اسلامی یا بسیج دانشجوی است.

۲-     هرچند بسیاری از دوستان بسیجی نسبت به مرحوم شریعتی بد بین اند اما امام خامنه ای مشخصا ایشان را قبول دارند و به شکل ضمنی خواندن آثار ایشان را توصیه می کنند[۱] و نگاه کوتاه بین من، هیچ گاه این یک بام و دو هوایی دوستان مان را فهم نکرده است.

۳-     مرحوم شهید مطهری را می توان کاشف دکتر شریعتی دانست.وی در ابتدا مجذوب نگاه روشنفکرانه و قلم شیوای ایشان می شود اما در نهایت برخی اختلافات فکری آنها باهم برملا می شود.

به هر جهت به قول امام خامنه ای شریعتی مرید شهید مطهری بودند.در جریان سالهای بعد از انقلاب میراث داران شریعتی و شهید مطهری با یکدیگر اختلافات جدی داشتند.اما شگفت آن است که امروزه و مخصوصا در جریان انتخابات اخیر این دو میراث داران در موضع سیاسی و اجتماعی بسیار به هم نزدیک شده اند. ذهن نگارنده برای فهم چرخش هایی چنین ماهرانه کماکان درمانده است.

۴-     بسیاری از قلم به دستان پا را فراتر از نقد می گذارند. اینان شریعتی را تئوریسین نظریه ی اسلام منهای روحانیت می دانند.تئوری ای که بسیاری از گروهک های منافق و تروریست چون گروهک فرقان را تغذیه فکری می کرد.

در واقع عاملان شهادت بزرگانی چون شهید مطهری را فرزندان معنوی شریعتی میدانند.از اینان در میان بزرگان و معتمدان استان ما نیز کم نیست.

اینان تاریخ نمی دانند. یا دانستن آن را به مصلحت نمی دانند.

به تازگی کتاب خاطرات حاج صادق آهنگران نشر شده است.[۲] حاج صادق آهنگران در این کتاب با نگاهی واقع گرایانه بدور از تحریف های عارفانه به توصیف شهدا و شرایط جنگ می پردازد.

وی در آن کتاب در عین احترام به مقام شامخ شهدا نقاط قوت و ضعف شخصیت شهدا و عملکرد آنان را بازگو می کند.

در قسمتی از کتاب به نکته ی جالبی اشاره می شود: مرحوم شهید علم الهدی ، حاج صادق آهنگران را با رد و بدل کردن کتب دکتر شریعتی در جرگه جوانان انقلابی اهواز وارد می کند.

شهید علم الهدی در دوران دانشجویی زمانی که در مشهد نزد امام خامنه ای تلمذ می کرده اند به خواهر نوجوانشان نامه هایی می نوشته اند و ایشان را به مطالعه ی آثار دکتر شریعتی تحریص می کردند.[۳]

از مدحت های پر سوز و گداز شهید چمران ، شهید آوینی و خیل کثیری از شهدای انقلاب و دفاع مقدس در پای دکتر شریعتی می گذریم.

می خواهیم تفکر شهدا را باز تولید کنیم و جوانان را به الگو برداری از آن بزرگواران تشویق کنیم اما با وسواس تمام ریشه های فکری آنان را سانسور می کنیم. ذهن ساده ی من در فهم این تناقضات نیز در می ماند.

۵-     بعد از انتقلاب اسلامی دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران به دانشکده ی دکتر شریعتی تغییر نام داد اما تنها چندی پس از انقلاب فرهنگی بود که ریاست جدید، این نام را برای همیشه از دانشکده پاک کرد.

استاد بزرگوار مرحوم صدیق سروستانی همان ریاست جدید دانشکده بودند که  در سالهای اخیر تغییر موضعی شگفت داده و از برخی کارهای خود – همچون  بسیاری از هم فکران دوران جوانی شان که از  انقلاب فرهنگی و تسخیر لانه ی جاسوسی و … تبری می جویند- تبری جست.

راستی می دانید تنها عکس از مرحوم شریعتی در دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران عکسی است که بچه های انجمن اسلامی بر سر در دانشکده ی خود نسب کرده اند؟ چگونه است روزی نام دکتر شریعتی را حذف می کنیم و روزی دیگر عکس اش را بر سر در هویتمان نصب می کنیم و من باز هم هرچه کردم این را فهم نکردم.



[۱] – ستوده .امیر رضا.پاره های خورشید.موسسه نشر و تحقیقات ذکر.و بسیاری از منابع دیگر…

[۲] – مزد آبادی.علی اکبر.کتاب آهنگران.یا زهرا

[۳] -علم الهدی.سید حمید.فریاد و سکوت.نشر هویزه.