این در و اون در زدنها یک دروازه داره و اصلح یافتن صلح جو و صالح اصلاح پذیر. بپیذیر که این همان ماوایی است که خواهانیم، چه اصلاحات نام گیرد و چه اصولات.

() – : اصول هنگامی پابرجاست که متولی اش اصالت آن را  حفظ کند و زمانی مسری است که عابد اش دوربین را بالای وضوخانه نصب نکند.
جوان ما وضو را نمیشناسد یا عاجز است و یا نمیداند. هنگامی که دانسته، دانسته یا ندانسته به ریاهای بیشماری که دیده، مردد است.
اصل چیست؟ اصلاح چیست؟ ریشه کیست؟ بن مایه چیست؟ و ما به کجای این خط بیشمار یم که با سری گیج، تلوتلوخوران یا به قایقهای سرگردان دلخوشیم و سرگردان که منتهی به سقوط دریا می شویم و یا بدون سرنشین و در اوج آسمان، خردل و اشک ریزان سه کودک و مادری پیر و پدری شاید با سیگار اشنواش را نظاره گریم.
کیست که شاید راست و کج را صحیح دیده، هر چند عملی نکرده! چیست غلط و صحیح املاء نانوشته! عزلت ما کجاست؟ اوجمان را کی به یغما برده؟ یغما را کی آفریده؟ خدایمان همان لایتناهی است یا واحد و ارشد ما پدر است؟ سر و سرور است یا راهور است؟ ره را از کی بیاموزیم؟ راه چیست؟ آمرزشمان را طلبیم یا تک کلام مطلق! ما با خدای خود عهدی داشتیم!
من تروریستم یا فرشته نجات؟ چه مسعود باشم چه رجایی؟ چه بکشم و چه کشته شوم؟ اشرف مخلوقات کیست؟ اشرف طلاق گرفته هجرت کرده و نارنجک به دست، منم؟ یا منم مخلوق تکه نارنجک اش خورده؟
سر نه دوون! راه را میدانیم و میدانیم نه تو راست میگویی و نه من راست و دروغ مطلق. اونی هم که اون کنار نشسته، ستاره ای تو بیرق داره، بعضی وقتام لالایی میخونه، گاهی هم اسنودن آتیشیش میکنه، خیلی خوبه. واقعا؟ نه جون حسن؟ اصلا حسنو ول کن جون اون دل صاب زنده ات خوبه یا بده حتی موقع خواب حتی تمامی خوابای خوب توی خواب؟ قلقلکت نگیره یه واقعیته! واقعیتی که نیهیل ایست کرده، و بچه های زیرتل میگن گیرپاژ.
کی خوبه و کی خوبتر؟ فقط جای میکرفونا داره عوض میشه اونی که من میشنوم صدای بلندگووه، خوبه خیلی هم خوبه. دلتو رو کن که این گوش صاب مرده هیچ نمیشنوه، کورپیری رمق از چشام برده، دلتو رو کن. اگه دل نداری منو اذیت نکن بذار جای این چرندیات برم سیمانامو گچ کنم چون قناریا دیگه رنگ نمی گیرن، اون بیچاره هام گنجشک شدن.
بذارید لوح سپیدی که هیچی روش حک نشده پاشه بره امامزاده عبدالله و از ته دل دلو بشکونه و این و اون اصل و نصبو صیقل بده و پسر مشتی عیسی و مشتی پدرام رو یه سفره پاک و بی غل و غش، یه نسل جدید و بی ریا و با حیارو  بسازن.
فلسفه حضوری ما را به چاله های های زمان بسپار که بسیارند مدعیان درجا مانده و پیشتازان برجا کنده و حتی وامانده! این در و اون در زدنها یک دروازه داره و اصلح یافتن صلح جو و صالح اصلاح پذیر. بپیذیر که این همان ماوایی است که خواهانیم، چه اصلاحات نام گیرد و چه اصولات.