برادرم واقعیت حذف اصلاح طلبان… در میان مردمی است که به شما و دوستانتان اعتماد کرده بودند اما شما به جای خدمت به آنان راه خود را رفتید. به جای فرافکنی می بایست به آغوش مردم بازگشت و از مردم عذرخواهی …

سایت مردم استان (ک و ب): در پاسخ به مصاحبه رضاتوفیقی با یکی از رسانه های محلی استان متنی را منتشر کرد که در زیر به اطلاع می رسد:

سعید جلیلی که در فرودگاه یاسوج پیاده شد، پیش خودش فکر می کرد تمام کسانی که به پیشواز او آمده اند از طرفداران و اعضای ستادش هستند، در حالی که یک نفر به همراه یک پسر پنج ساله آمده بود اما نه برای حمایت از جلیلی که برای درخواستی که داشت . پدر آن پسربچه پنج ساله چند روزی بود که همراه چند نفر دیگر به خاطر مسائل مربوط به انتخابات بازداشت شده بود و حالا با عمویش آمده بودند فروگاه تا جلیلی پادرمیانی کند و آزاد شوند.خانم زهرا موسوی که از سر اتفاق از آشنایان قدیمی سید ضیا رضا توفیقی یکی از بازداشت شده گان وهمچنین مسوول ستاد بانوان جلیلی در استان بود،آن فرد و پسر بچه را نزد جلیلی برد و خود از خدمات سید ضیا گفت و اینکه او از انقلابیون اول انقلاب بوده است و اینکه دو نفر از بازداشت شدگان برادر شهید اند. جلیلی آن پسر بچه خردسال را روی زانوهایش نشاند و قول داد قبل از خروجش از یاسوج دستور آزادی آنان را بگیرد و همین کار را هم کرد و قبل از آنکه از یاسوج خارج شود بعد از تماسهای متعدد با نهادهای مسؤول خبر آزادی آنان را به همان مردی که به فرودگاه آمده بود داد. این را معروض داشتم تا دلیلی باشد بر احترامی که ما «انحصارطلبان» –به زعم آقای رضا توفیقی- نسبت به رییس سازمان ]منحله[ مجاهدین انقلاب داریم که آنهم به خاطر هزینه هایی است که خانواده ایشان در راه آرمانهای انقلاب داده است و البته خدمت های ایشان در دوران مظلومیت انقلاب در اوایل دهه شصت.

می دانم این نوشته که حاوی نکات و سوالاتی است که از طرف یک هم استانی به هم استانی دیگرش می باشد باعث خواهد شد تا دوستان «اخلاق مدار» جناب آقای رضا توفیقی حملاتی را علیه حقیر به کار گیرند، اما بر این اعتقادم که شاید این سری مطالب باعث شود این حقیر که در مقابل اقیانوس بی کران مردم وفادار به انقلاب اسلامی قطره ای بیش نیستم حداقل بتوانم از «اندک آبرویی» که دارم در جهت پیوستن به رودهای خروشانی که به این اقیانوس خروشان می پیوندند استفاده کنم.

اما نکات و سوالاتی که خدمت جناب آقای سید ضیاالدین رضاتوفیقی دارم :

۱-در اولین قسمت مصاحبه تان که در خصوص حقوق هسته ای بوده است مواضعی را اخذ نموده اید که آدمی را به یاد مواضع محمود احمدی نژاد می اندازد اینکه حداقل شما – در میان دوستان و هم فکرانتان – متوجه تغییر نگاههای مردم به منافع مردم شده اید و خود را با آن هماهنگ کرده اید، جای تشکر دارد. اما راستش را بخواهید برای من جای سوال است که چرا در طول ده سال گذشته شاهد مواضعی اینچنینی از طرف شما و دوستان هم سازمانی تان نبوده ایم؟ آیا این مواضع را می بایست یک اعلام برائت از دوستانتان بدانیم؟ دوستانی که در مجلس ششم با نوشتن نامه و سخنرانی های متعدد رهبری و ملت را تشویق به نوشیدن جام زهر هسته ای می نمودند؟ یا شاید هم برائت جستن از کسانی چون عباس عبدی و بهزاد نبوی که یا به جرم جاسوسی در دادگاههای صالحه محاکمه شدند یا به جرم ایستادن در مقابل خواست و رای مردم و قانون شکنی به زندان افتادند؟ قصد نیت خوانی ندارم اما مطالعات این حقیر در خصوص قریب  به چهار دهه  فعالیت سازمان مجاهدین انقلاب نشان داده است که سازمان مجاهدین در برهه هایی از تاریخ انقلاب هر گاه مواضعی وطن دوستانه گرفته اند حتما بعد از آن حملات شدیدی علیه ارکان قانوان اساسی و حاکمیت اسلامی داشته اند. مانند همین مصاحبه شما که ابتدای امر به اخذ مواضع انقلابی در خصوص حقوق هسته ای ملت دست یازیده اید و بعد از آن حملات خود را علیه ارکان حاکمیت اسلامی شروع کرده اید. ای کاش برای روشن شدن ذهن این حقیر و خوانندگان مطلبتان و نشان دادن صداقتتان بفرمایید که چرا در طول یک دهه اخیر شما و دوستانتان یکبار (تاکید می کنم حتی یکبار) هم از حقوق هسته ای ملت ایران دفاع نکردید و در عوض همیشه نسبت به ایستادگی ملت ایران در مقابل استکبار جهانی نگاهی انتقادی داشته اید؟

۲- فرموده اید «اصلاح طلبان باید دنبال تغییر ترکیب مجلس باشند تا با دولت همسو باشد» اگر چه هر جریانی حق دارد که در چهارچوب قانون اساسی و احترام به آن فعالیت سیاسی داشته باشد اما سووال اساسی این است که منظور شما از اصلاح طلبان چه کسانی هستند؟ آیا هر طیف و شخصی که از اصلاح طلبان در انتخابات مجلس پیروز شود با دولت آقای روحانی همسو است؟ آیا شما اصلاح طلبی روحانی را با اصلاح طلبی مشارکتی و مجاهدینی و نهضت آزادی یکی می دانید؟ اگر همه اینها در یک قالب جا می گیرند پس تفاوت مواضع دکتر روحانی و و سازمان مجاهدین انقلاب را در فتنه ۸۸ چگونه توجیه می کنید؟ آیا این دو می توانند همسو باشند؟ آیا تندروهایی که آقای روحانی از مدیرانش خواسته است تا در مدیریت ها از آنها استفاده نشود از همین اصلاح طلبان مد نظر شماست؟از همه اینها گذشته چگونه است که شما همسویی مجلس هفتم را با دولت نهم – دوره اول احمدی نژاد- یک فاجعه برای منافع ملی می دانستید اما حالا از همسو شدن مجلس و دولت حمایت می کنید؟

۳-فرموده اید :« مجلس از این حرمتی که آقای روحانی برای مجلس قایل شده اند خوب استفاده نمی کند و مردمی که به آقای روحانی رای داده اند از مجلس آزرده شده اند». سوال این است که این مجلس را چه کسانی انتخاب کرده اند؟ آیا این مجلس را نمایندگان مردم تشکیل نداده اند؟ و باز هم از اینها گذشته چطور وقتی همین نمایندگان هر هفته با کشاندن وزرا و رییس جمهور سابق – احمدی نژاد- به مجلس آنها را مورد سووال قرار می داد یا استیضاح می کردند و تا خلع ریاست جمهور هم پیش رفتند کار ناپسندی انجام نمی دادند و دوستان شما در رسانه هایشان آن را مورد تایید و تشویق قرار می دادند، اما همان نظارت ها را – که با دولت روحانی بسیار آرام و محتاطانه بوده است- بی حرمتی به رییس جمهور می دانید؟

۴- فرموده اید:« در کنار نهادهای حاکمیتی دو سه تا نهاد وجود دارد نهادهای انتخاباتی را مثل شورای شهر و روستا مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری حداقل در همین سه تا اجازه بدهند که رقابت عادلانه باشد» شما در مصاحبه تان چند بار از واژگان نهادهای حاکمیتی استفاده نموده اید که گویا صلاح ندانسته اید آن را برای خواننده بشکافید که منظورتان کدام نهادهاست. اما من به جای شما آنها را نام می برم. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شورای نگهبان و جایگاه رهبری. سپاه پاسداان که یک نهاد نظامی است و سازوکار اداره آن در قانون اساسی آمده است و در هیچ جای جهان برای انتخاب یک فرمانده نظامی انتخابات برگزار نمی کنند!می ماند جایگاه رهبری و شورای نگهبان.رهبری انقلاب توسط مجلس خبرگان انتخاب می شود که این مجلس هم با رای مستقیم مردم انتخاب می شود . شورای نگهبان هم شامل ۱۲ نفر است که ۶ نفر آنها توسط مجلس شورای اسلامی( به پیشنهاد رییس قوه قضاییه) و شش نفر هم توسط رهبری انتخاب می شود. پس ما نهادی نداریم که با رای مردم ( چه مستقیم و چه غیر مستقیم) انتخاب نشود. اما در مورد سه نهادی که شما -فقط – آنها را انتخابی دانسته اید و از اصول گرایان خواسته اید که این سه نهاد را به حال خود رها کنند . به نظر حقیر با توجه به نتیجه هفت انتخابات اخیر، شما به جای اصول گرایان می بایست از مردم این  درخواست را داشته باشید نه اصول گرایان . می پرسید چطور ؟عرض می کنم! اصلاح طلبان بعد از انتخابات شورای دوم شهر تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به تعداد هفت انتخابات که در همه آنان اصلاح طلبان با تمام قدرت در آنان شرکت داشته اند شکست خورده اند:

۴-۱ شورای شهر دوم: برای اولین بار حتی اعضای تشکل غیر قانونی نهضت آزادی آنهم با پوستر هایی که تصاویر آنها را در حالی که کراوات زده بودند در انتخابات شرکت کردند و نتیجه رای مردم شد: پیروزی اصول گرایان در سراسر کشور و شهردار شدن احمدی نژاد.

۲-۴ مجلس هفتم: آقای کروبی و اعضای روحانیون مبارز و بسیاری از احزاب و تشکلهای اصلاح طلبان در انتخابت لیست های متعدد دادند اما نتیجه رای مردم شد : مجلس اصولگرای هفتم.

۳-۴ ریاست جمهوری نهم: در دور اول تمامی احزاب فعال اصلاح طلبی شرکت داشتند و سازمان مجاهدین و حزب مشارکت به طور رسمی از دکتر معین حمایت کردند اما معین نتوانست به دور دوم بیاید. در دور دوم وضعیت از چنان حساسیتی برخوردار شد که سید محمد خاتمی سوگند ریاست جمهوری را فراموش کرد و به طور واضح از کاندیداتوری هاشمی حمایت کرد(منبع: روزنامه شرق یک روز قبل از انتخابات نهم ریاست جمهوری) کار به جایی رسید که حتی سازمان و سلطنت طلبها و نهضت آزادی هم به صحنه آمدند اما نتییجه رای مردم شد: محمود احمدی نژاد.

۴-۴ مجلس هشتم: احزاب گسترده اصلاح طلبان از حزب مردم سالاری تا دیگر احزاب با تمام توان به انتخابات آمدند و با دان لیست های متعدد قصد فتح مجلس را داشتند که باز هم نتیجه رای مردم شد: مجلس اصول گرا. ( اگر چه توانستند در برخی حوزه ها مانند یاسوج و گچساران برنده شوند اما تعداد اقلیت اصلاح طلبان باز هم ثابت ماند).

۵-۴ ریاست جمهوری دهم: در این انتخابات حتی ریاست جمهوری ایالات متحده هم وارد گود شد و باز هم جریان با تمام قدرتی که داشت وارد صحنه شد اما نتیجه رای مردم باز هم پیروزی اصول گرایان بود.( شکست اصلاح طلبان به حدی بود که کروبی در بین چهار نفر پنجم شد! و تازه اعتراض هم داشت!)

۶-۴انتخابات شورای شهر سوم: اصلاح طلبان باز هم هر چه در چنته داشتند آوردند . اما باز هم نتیجه آن شد که مردم می خواستند: پیروزی اصول گرایان.

۷-۴ انتخابات مجلس خبرگان: و باز هم حضور حداکثری مردم و پیروزی مردم!

آقای سید ضیاالدین رضا توفیقی! از شما بعید است که واقعیات را ندانید، پس به جای خطاب قرار دادن اصول گرایان مردم را مورد خطاب قرار دهید.

۵- فرموده اید« مگر بین آقای هدایت خواه و آقای از نظر اصول گرایی تفاوتی وجود دارد» راستش را بخواهید من هم همانطور که شما تفاوت های اصول گرایان را نمی دانید نمی توانم تفاوت های اصلاح طلبان را تشخیص دهم. من هم سوالات زیادی دارم. به طور مثال تفاوت های سازمان مجاهدین خلق و را  نمی دانم. چرا که هر وقت تاریخ این سازمان را خوانده ام به اسامی و اسنادی برخورده ام که مرا دچار سرگشتگی کرده اند. اسامی چون شهید لاجوردی که مظلومانه در پشت میز مغازه اش در بازار تهران تیرباران شد. یا کشمیری که رییس جمهور مکتبی و انقلابی -شهید رجایی- را از ما گرفت و به کمک همکاران شما در سازمان مجاهدین انقلاب از کشور گریخت. یا همراهی سازمان مجاهدین خلق و سازمان مجاهدین انقلاب در ایستادگی شان در مقابل رای مردم و قانون اساسی در سال ۸۸. یا موارد بسیار دیگر که خود بهتر از حقیر می دانید.

۸- فرموده اید:« شما هیچ انتخاباتی را نمی توانید پیدا کنید که در آن اصلاح طلبان و اصول گرایان در آن رقابت کرده باشند و اصلاح طلبان پیروز نشده باشند» من برای شما مثالهای نقض متعددی را در بند ۴ این مطلب آورده ام. ( یقینا شما حضور تندرو ترین تشکل های اصلاح طلب را در انتخابات های شورای شهر دوم، ریاست جمهوری هشتم و ریاست جمهوری نهم قبول دارید که در هر سه انتخابات سازمان مجاهدین انقلاب با تابلوی مشخص آمد و شکست های سنگینی از مردم خورد)

و در آخر : برادرم واقعیت حذف اصلاح طلبان را نباید در میان اصول گرایان جست. واقعیت در میان مردمی است که به شما و دوستانتان اعتماد کرده بودند اما شما به جای خدمت به آنان راه خود را رفتید. به جای فرافکنی می بایست به آغوش مردم بازگشت و به خاطر تمام اشتباهاتی که داشته ایم از مردم عذرخواهی کنیم و مطمئن باشیم که مردم ما مردمی مهربانند و حتما ما را خواهند بخشید.

مردمی که – اگر چه با رای حداقلی اما – به جناب آقای روحانی رای داده اند و این نه به خاطر اصلاح طلب یا اصول گرا بودن ایشان، بلکه به این خاطر که در صحبتهای او روزنه امیدی یافته اند بوده است. روزنه امیدی که زندگی بهتر همراه با رفاه اقتصادی را به آنها نوید می دهد و البته متمایل به قانون گرایی و ولایت مداری است و انشالله که مردم ما نا امید نمی شوند چرا که تجارب بسیاری را در طول این ۳۵ سال کسب کرده اند و همه را به خوبی می شناسند.

آقای رضا توفیقی !

لطفا مردم ما را دوباره ناامید نکنید!