وردها خالی و کپر خالی/
مشک ها پای چشمه خشکیدند/
دسته دسته پریکه ها را از/
شاخه های چنار می چیدند

سایت مردم استان (ک و ب)- :

 

برف شد پدر
بر سر گونه های کوه نشست
شانه ی دار خشک و پیر چنار
زیر سنگینی فراق شکست

وردها خالی و کپر خالی
مشک ها پای چشمه خشکیدند
دسته دسته پریکه ها را از
شاخه های چنار می چیدند

رگ چشمه برای ده جوشید
در تن جویبار باریکی
از دل کوه شد سرازیر و
آمد از کوره راه تاریکی

ابری از گرمسیر می کوچد
پای به پای بهار می آید
و هنوز از سرای خانه ی ما
ناله ی  یار یار می آید

می روی تا دهات بالایی
نکند لحظه ای تو دیر کنی
می نشینم کنار جاده مگر
مال بالا و مال زیر کنی

من و باران کنار شومینه
ریشه های عمیق یک دردیم
کارمان این دقیقه ها بود و
خاطراتی که دود می کردیم