چگونه نظریه ای که در جهان بینی و انسان شناسی و معرفت شناسی غیر الهی شکل گرفته برای یک جامعه خدامحور قابل استفاده است؟
وقتی ما در اصول بنیادی شناخت با غرب متفاوت بلکه متضاد می اندیشیم،چگونه خود را با تولیدات فکری آنها اداره می کنیم؟

سایت مردم استان (ک و ب)- : آنچه به عنوان در دانشگاه می خوانیم،ترجمه است.کتاب هایی که به زبان های انگلیسی، آلمانی ،فرانسوی و… نوشته شده و به زبان فارسی ترجمه شده است.

مفاهیم در جهان زیست ذهنی و فرهنگی و جغرافیایی متفکر غربی ساخته شده و مخصوص زمان و مکان خود است.پس غالبا برای تبیین مسائل در همان زمان و مکان کاربرد دارد.جهان زیست ما با غرب متفاوت است.ما نه غرب هستیم و نه غربی.غالبا نظریات مطرح شده عام تلقی می شوند که برای هرملتی قابل استفاده است.

سوال اساسی این است:

چگونه نظریه ای که در جهان بینی و انسان شناسی و معرفت شناسی غیر الهی شکل گرفته برای یک جامعه خدامحور قابل استفاده است؟

وقتی ما در اصول بنیادی شناخت با غرب متفاوت بلکه متضاد می اندیشیم،چگونه خود را با تولیدات فکری آنها اداره می کنیم؟

مگر اینکه تلاش کنیم جامعه خود را هرچه غربی تر کنیم.مسئله ای که ۵۰۰سال است با آن درگیریم.منظور از روشنفکر در اصطلاح متداول کسی است که تنه اش به تنه غرب خورده و زندگی و منش و بینش غربی را دیده ودر مورد خود و اندیشه ها و عقاید و منش ها و بینش های خود به فکر فرو رفته است.و در آخر به ایت نتیجه می رسد که:

سنت ها مایه عقب ماندگی ماست

دین سنت است وباید ما مدرن شویم

ما از خود چیزی نداریم و باید مثل غرب با سنت ها و جادوها و افسون ها و عقاید کهنه –ودین- خداحافظی کنیم.

می شود التقاطی هم فکر کرد.می توانیم مفاهیم خودمان را با مفاهیم آنها قاطی کنیم و ملغمه ای درست کنیم.

چرا همواره این حرف وجود دارد که ما باید اندیشه های غرب را بخوانیم و بدانیم و براساس آنها فکر کنیم و عمل کنیم.اگر بدانیم علمی هستیم و روی ما حساب باز می کنند و اگر ندانیم و آنها را نقد کنیم غیر علمی هستیم.

می شود کاری کرد که غربی ها مجبور باشند بیایند و حرف های ما را بخوانند؟همانطور که قبلا این کار را کردند و بهره آن را بردند.

البته برای رد غرب ،باید غرب را خواند.اما نباید غربزده شد.

تکلیف این تحول در علوم انسانی و الگوی پیشرفت اسلامی ایرانی چه می شود؟منظور چیست؟