- اخبار ، اخبار سایت ، یادداشت ، یادداشت سیاسی
- سهشنبه 29 مارس 2016 - 12:03

چپ و ادعای عدم ورود به فاز مسلحانه پس از انقلاب
الف) حزب توده به عنوان فعالترین گروه چپ در ایران دهی ۲۰ و ۳۰ ب) سازمان چریک های فدایی خلق ایران به عنوان یکی از فعالترین گروه های چپ قائل به مشی مسلحانه در دهه های ۴۰ و ۵۰ الف) سازمان چریک های فدایی خلق همان طور که میدانیم، سازمان های مارکسیستی با رویکرد مسلحانه تا اواسط دهه ی ۵۰ توسط ساواک و رژیم متلاشی شده
یکی از ادعاهایی که چپ های مارکسیست ایرانی دارند، این است که ادعا میکنند جریان چپ با وجود آنکه در برهه ای از زمان خصوصا دهه های ۴۰ و ۵۰ در ایران و علیه حکومت پهلوی دست به قیام مسلحانه زد، لکن بعد از انقلاب اسلامی ایران ، هیچکدام از گروه های چپ مارکسیست به مبارزه ی مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران نپرداختند و در عین حال سازمان ها ، احزاب و تشکل های چپ بعد از انقلاب منحل گردید و بی جهت از چرخه ی قدرت کنار گذاشته شدند و حتی برخی از آنان اعدام نیز شدند. در اینجا سعی خواهیم کرد صورت مطالعه موردی، فعالیت های دو گروه عمده و اصلی مارکسیستی را مورد بررسی قرار دهیم و بررسی کنیم که آیا این گروه ها بعد از انقلاب اسلامی نیز به سمت توطئه اعم از قیام مسلحانه و .. پیش رفتند یا خیر ؟ این دو گروه مارکسیستی عبارتند از :
الف) حزب توده به عنوان فعالترین گروه چپ در ایران دهی ۲۰ و ۳۰ ب) سازمان چریک های فدایی خلق ایران به عنوان یکی از فعالترین گروه های چپ قائل به مشی مسلحانه در دهه های ۴۰ و ۵۰ الف) سازمان چریک های فدایی خلق همان طور که میدانیم، سازمان های مارکسیستی با رویکرد مسلحانه تا اواسط دهه ی ۵۰ توسط ساواک و رژیم متلاشی شده بودند و عملا بعد از این تاریخ دیگر رمقی برای مبارزه با رژیم نداشتند که سازمان چریک های فذایی خلق ( یا به تعبیری سازمان فداییان) نیز از این قائده مستثنی نبود. در سال ۵۷
نیز سازمان چریک های فدایی و سایر گروه های چپ بدون برخورداری از تجربه و آمادگی لازم برای حوادثی که پیش رویشان بود، وارد صحنه ی سیاسی شدند. سازمان فدایی به دلیل آنکه یک سازمان کمونیستی شناخته شده بود، با دشواری بیش تری مواجه بود (حمید احمدی حاجیکلایی ،جریان شناسی سیاسی چپ در ایران ص۳۸۷) که یکی از دلایل آن را میتوان در این نکته دانست که فضای غالب و هژمونیک ایجاد شده در آستانه ی انقلاب، گفتمان مذهبی اسلام گرا بود که خود بخود سازمان فداییان و سایر گروه های مارکسیستی را که به دلایل گفته شده رمقی نداشتند و فقط آمده بودند تا بر موج انقلاب سوار شوند، پس میزد ضمن آنکه شعارهای مارکسیستی نتوانست به عنوان آلترناتیوی برای شعارهای اسلامی نقش ایفا کند و از جذبه ی شعارهای اسلامی بکاهد. پس از پیروزی انقلاب و تشکیل نهادهای جدید سیاسی در کشور از سوی رهبر انقلاب، جریان چپ و از جمله سازمان های چریک های فدایی با مشکل عدم تفاهم با دولت و نهادها و در کل با رژیم جدید مواجه شد.در ماه های اولیه در اتخاذ یک سیاست همزیستی یا رویارویی با نظام در حال شکل گیری در تردید بود. بخشی از جریان چپ به حمایت محدود یا دفاع کامل از اقتدار سیاسی جدید اقدام کردند و برخی دیگر همانند گروه پیکار و گروهی از سازمان فداییان سابق به رهبری اشرف دهقانی به مخالفت روی آوردند .(حمید احمدی حاجیکلایی،جریان شناسی سیاسی چپ در ایران ص۳۸۸ ). این گروه اقلیت تندرو از برخورد انقلابی با جمهوری اسلامی طرفداری میکرد.( مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران۵۷-۲۰). نهایتا سازمان به دلیل تحلیل های نادرست از سال ۵۸ به رودررویی با نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخت. رویارویی آشکار فدائیان
در غائله ی ترکمن صحرا و گنبد بود. شورش داخلی در این منطقه در سال ۵۸ و ۵۹ در دو مرحله بروز کرد و عباس هاشمی نماینده ی فدائیان فعالانه در این غائله مشارکت کرد.(حمید احمدی حاجیکلایی ،جریان شناسی سیاسی چپ در ایران ص۳۹۱ ). واقعه ی دیگری که سازمان را باتحلیل نادرست درگیر آن ساخت، درگیری و شورش مسلحانه در کردستان بود که در اسفند ۱۳۵۷ آغاز شد. فدائیان در این شورش ها نیز موضع کم و بیش جانب دارانه از شورشیان را برگزید.(حمید احمدی حاجیکلایی ،جریان شناسی سیاسی چپ در ایران ص۳۹۱ ).
همچنین فدائیان از شورش های قومی در برخی نواحی ایران که با دخالت قدرت های خارجی آغاز شد، به حمایت از آن ها در قالب دفاع از ” کسب حقوق اقلیت” روی آورد و از شورش های حزب دمکرات و کومله در کردستان و شورش قومی در گنبد و ترکمن صحرا که نقش اصلی را بر عهده داشت، به حمایت جدی برخاست و چند تن از رهبران و اعضای خود را در این شورش ها از دست داد.( همان، ص۳۹۲) البته سازمان فدائیان علاوه بر توطئه های مسلحانه به توطئه های دیگری دست زدند از قبیل: تحریم رفراندوم، تحریک های قومیتی، حمله به ارکان قانون اساسی و ضد دمکراتیک خواندن انتخابات مجلس خبرگان رهبری، سوء استفاده از مفاهیمی نظیر آزادی زنان و آزادی اقلیت ها جهت ایجاد شکاف میان مردم و
حاکمیت و …
و سرانجام:
با سرکوب تحریکهای تجزیهطلبانهی قومی و منطقهای توسط نیروهای نظامی ومنطقهای، استراتژی فدائیان نیز با شکست مواجه شد. این شکست به وقوع انشعاب در میان فدائیان انجامید. اکثریت فدائیان به خط مشی حزب توده یعنی مبارزهی سیاسی نزدیک شدند در حالی که اقلیت فدائیان همچنان بر شیوهی مبارزهی مسلحانه برای برپایی یک انقلاب تمام خلقی تأکید میکردند؛ ولی تشکیلات آنها در تابستان ۱۳۶۰ به همراه مجاهدین خلق که دست به عملیات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی زده بودند، مورد حملات پی در پی نیروهای امنیتی قرار گرفت و فعالیت آنها در داخل کشور به شدت محدود شد. شاخهی اکثریت فدائیان نیز به رغم خودداری از عملیات مسلحانه به سرنوشت مشابه دچار شد. از سال ۱۳۶۰ به بعد هر دو شاخهی فدائیان فعالیتهای محدود خود را بیشتر در خارج از کشور ادامه دادند و در سالهای بعد شاخهی اکثریت در خارج از کشور فعالیت خود را افزایش داده و رهبران آن با تأکید بیشتری بر مبارزات مسالمتآمیز و دموکراتیک اعلام کردند که ایجاد تحول باید از طریق یک مبارزهی سیاسی و حتی با حمایت از تحولات تدریجی و درونی نظام موجود(جمهوری اسلامی) صورت گیرد. این تحولات از یک تغییر سیاسی در گروههای چریکی کمونیستی سابق ایران و گرایش آنها به سوی نوعی “سوسیال دموکراسی” خبر میداد. این گرایش اولا، ناشی از تحولات سیاسی و اجتماعی ایران طی سالهای بعد از انقلاب و ناکارآمدی استراتژی پیشین این سازمانها بود و ثانیا، برآمده از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بیاعتبار شدن الگوی مارکسیسم متکی بر تجربهی این کشور بود( سایت پژو هشگاه باقر العلوم).
ب) حزب توده:
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران حزب توده که بعد از واقعه ی ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ منحل اعلام شده بود مجددا به فعالیت های خود ادامه داد و اعضای آن پس از سی سال یکی یکی به ایران بازگشتند. خزب توده حدود سال های ۵۸ تا ۶۱ در عین فعالیت های گسترده ی سیاسی در عرصه های حزبی، تشکیلاتی، رسانه ای، مخطبوعاتی و تبلیغاتی از یک سو
همچنان تحت الشعاع سایر سازمان ها و غیر آن قرار داشت و از دیگر سو در برابر نظام سیاسی برخاسته از انقلاب موضعی تایید آمیز، تثبیت کننده و منفعلانه داشت. حزب میکوشید با نشان دادن همراهی رو همسویی با نظام جدید، هم گستره ی حیات و دامنه ی فعالیت و امکانات خویش را توسعه بخشدو از نفوذ و جایگاه تثبیت شده و مطمئن لازم برخوردار شود و هم به نوبه ی خود بر فعل و انفعالات و جهت گیری های متفاوت و بعضا معارض سیاسی و دگرگون شونده ی عصر انتقال از دهه ی ۱۳۵۰به ۱۳۶۰ تاثیر بگذارد(محسن مدیر شانه چی، پنجاه سال فراز و فرود حزب توده ی ایران، ص۱۵۱). در باره ی برخی فعالیت های توطئه طلبانه اعم از مسلحانه و غیر مسلحانه ی حزب توده میتوان به مواردی چند اشاره داشت:
الف) حزب توده بر خلاف مفاد صریح اساسنامه و مواضع و تبلیغاتی که به راه انداخته بود و خود را هوادار انقلاب اسلامی و موید مواضع رهبری انقلاب معرفی کرد، در ورای آن به سازمان دهی گروه های مخفی و نفوذ در میان نظامیان و عضوگیری از بین آن ها و ارتباط مخفیانه با نیروهای نظامی و جمع آوری اطلاعات محرمانه پرداخت(حمید احمدی حاجیکلایی ،جریان شناسی سیاسی چپ در ایران ص۳۴۸). که از این میان میتوان به سازمان مخفی” نوید” اشاره داشت
ب) دیگر اقدام مغایر با مواضع حزبی و سیاسی حزب توده، پذیرش افراد نظامی در حزب بود. حزبی که خود را پیرو خط امام می دانست، بدون توجه به گفته ی امام که ورود نیرو های نظامی را در احزاب و گروه های اسلامی منع کرده بود، با تمام تلاش به جذب و عضویت نظامیان ارشد به صورت مخفیانه پرداخت( همان ، ص۳۴۹) که نورالدین کیانوری دبیر کل حزب توده در کتاب” بررسی مسائل گوناگون ایران در سال۵۸ ” به این موضوع اشاره میکند و اسم بعضی از افراد نظامی جذب شده به حزب را نام میبرد.
ج) از اقدامات دیگر حزب توده ، جمع آوری و اختفای حجم زیادی سلاح بود. حزب بر خلاف فراخوان عمومی دولت و رهبری انقلاب مبنی بر تحویل سلاح و مهمات نظامی ، به انبار کردن و اختفای آن پرداخت و هیچ گاه حاضر به تحویل آن ها نشد.( همان، ص۳۵۰) که البته همه ی این ها حکایت از آن دارد که حزب در فرصدد فرصت بوده تا در صورت توان دست به کودتا علیه انقلاب بزند، وگرنه نگهداری این حجم از سلاح که خود افراد سرشناس حزب توده در جاهای گوناگون بدان اعتراف داشته اند، آنهم پس از اعلان عمومی حکومت مبنی بر
تحویل سلاح ها، چه وجهی می توانست داشته باشد؟
د) جاسوسی تمام عیار برای شوروی و در خدمت منافع شوروی بودن هم یکی از خیانت های آشکار حزب توده بود و البته سرسپردگی حزب توده به شوروی چیزی نبود که حتی از دید سایر گروه های چپ پنهان بماند و حتی در مواقعی انتقاد آن ها را نیز از شدت این سر سپردگی برانگیخت..کیانوری در کتاب خاطرات خود صراحتا به مسئله ی ” جمع آوری اطلاعات برای شوروی” توسط خودش اعتراف میکند. (همان ص۳۵۷). ه) یکی دیگر از اقدامات اساسی حزب توده ، لودادن عملیات والفجر مقدماتی از طریق نفوذ برخی از افراد حزب توده( نظیر ناخدا بهرام افضلی) در نیرو های مسلح بود. در پی لورفتن این عملیات در زمستان ۶۱ و مقابله ی ارتش عراق با آن، تعداد زیادی از بسیجیان، جهادگران، ارتشیان و سپاهیان شهید
شدند.
افضلی قرارهایی را اجرا و برخی جلسات تشکیلاتی را درمنزل خود و یکی از افراد تشکیلات مخفی همراه مسئولان تشکیلاتی خود برگزار کرده بود. همچنین اطلاعات بسیاری را دربارهی مسایل مختلف سیاسی محرمانه و سری، از طریق تماس با مقامات بهدست میآورد و این اطلاعات را در اختیار جاسوسان شوروی مستقر در ایران، قرار میداد.( سایت خبرگزاری فارس) سرانجام در ۶ اسفند ۱۳۶۲ماه، ناخدا “بهرام افضلی” فرمانده وقت نیروی دریایی ارتش، سرهنگ “بیژن کبیری” فرمانده نیروهای هوابرد، سرهنگ “هوشنگ
عطاریان” مشاور وزیر دفاع، سرهنگ “حسن آذرفر” استاد دانشکدهی افسری و معاون پرسنلی نیروی زمینی، “شاهرخ جهانگیری” عضو مشاور کمیتهی مرکزی حزب
و از مسئولان سازمان اطلاعاتی نوید، “ابوالفضل بهرامینژاد”، “محمد بهرامینژاد”، “فرزاد جهاد”، “رضا خاضعی” و “خسرو لطفی” از کادرهای
ورزیده و باسابقهی حزب توده، بهجرم طراحی کودتا و جاسوسی برای دشمن (اتحاد جماهیر شوروی که اطلاعات جمع آوری شده توسط عوامل نفوذی حزب توده را به عراق منتقل میکرد و باعث لو رفتن برخی عملیات جنگ نیز شده بود) اعدام شدند و بهسزای خیانت خود رسیدند.(همان).
سخن آخر:
این یادداشت در پی آن بود تا این فرضیه را که برخی گروه های مارکسیستی ادعا میکنند که گروه های چپ در ایران بعد از انقلاب هیچ گاه وارد فاز مسلحانه نشدند و در پی توطئه نبودند، را بررسی کند. در این بررسی سعی شد عملکرد دو گروه اصلی از میان گروه های متعدد مارکسیستی در ایران در رابطه با فرضیه ی مزبور بررسی شود: حزب توده که عمدتا شوروی گرا بوده و در شعارهای خود بر مشی غیر مسلحانه تاکید داشت و مهمترین نقش را در بین گروه های مارکسیستی در ایران دهه های ۲۰ و ۳۰ ایفا کرد و دیگری سازمان چریک های فدایی خلق که عمدتا با تاسی از الگوی انقلاب چین، کوبا و … قائل به مشی مسلحانه بود و یکی از تاثیر گزارترین و شاید هم تاثیرگزارترین گروه چپ مارکسیست در ایران دهه ی ۴۰ و ۵۰ محسوب میشد. آنچه که اینجا میتوان مدعی شد و اسناد و شواهد هم همین را نشان میدهد، این است که فرضیه ی مزبور را باطل میسازد و علی رغم ادعای برخی مارکسیست ها مبنی بر پیگیری فاز مسالمت آمیز و عدم توسل به خشونت از طرف گروه های چپ بعد از انقلاب، این گروه ها حداکثر توان خود را مبنی بر ضربه زدن به جمهوری اسلامی از طرق مختلف نظیر عملیات مسلحانه، جاسوسی و … به کار بستند . ضمن آنکه بخش زیادی از فعالیت های مسلحانه ی سایر گروه های مارکسیستی بعد از انقلاب در اینجا به دلیل محدودیت های این یادداشت از قلم افتاد از قبیل: فعالیت های مسلحانه حزب کمونیستی رنجبران و اعلام اقدام مسلحانه علیه نظام بعد از خرداد ۶۰، فعالیت های مسلحانه ی سازمان مارکسیستی پیکار در کردستان، درگیری های خونین مسلحانه در نقده توسط دو حزب مارکسیستی کومله و دمکرات، ایجاد فاجعه ی پاوه و بحران سنندج و کشته شدن بسیاری از مردم در این اقدامات، راه اندازی جنگ مسلحانه در آمل توسط اتحادیه ی کمونیست های ایران در ۵ بهمن ۶۰ و … که امید است بتوانیم به طور مفصل به جزئیات این اقدامات بپردازیم.