سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، فقیه امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان، در سال ۱۲۸۴ در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان دیده به جهان گشود.وی از اولاد و احفاد امامزاده محمود طیار (مدفن در روستای درب کلات شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد) میباشد که نسبش (با ۳۲ واسطه) به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) می رسانند.

  : شکی نیست که در جای جای کشور عزیز و پهناورمان، بزرگان و مشاهیر زیادی وجود دارد و خواهند داشت که منطقه ما از این امر مستثنی نیست. از این رو نگارنده همیشه این سوال را به همرا خود دارد که چرا وقتی دیگران از ما میخواهند که چند تا از مشاهیر استنانتان را نام ببرید همیشه در جواب این سوال با تردید مواجهه میشویم.

 آیا به راستی سرزمین ما از فقدان مشاهیر و بزرگان روبروست که همانگونه که در بالا اشاره شد مسلما اینگونه نیست .حال به نظر میرسد که  جواب را باید در کم کاری و بی توجهی اهل قلم و متولیان فرهنگی استان دانست یا اگر اقداماتی صورت گرفته بیشتر در رابطه با حاشیه متن بوده نه خود متن.

 البته در چند دهه اخیر تعدادی از پژوهشگران از منظر باستان شناسی، جمعیت شناسی و مردم شناسی، مطالعاتی در مورد کهگیلویه و ایلات آن انجام داده و همچنین برخی از افراد منطقه در مورد تاریخ آن تالیفاتی داشته اند.

این اقدامات،اگر چه بدون کاستی نبوده اند، و بعضا دارای ایرادهای اساسی هستند، اما با این حال، چون در مجموع به روشن شدن وقایع کمک می کنند در خور تقدیرند. 

بنابراین وقتی تاریخ این منطقه را ورق میزنم در لابلای تاریخ این استان کم نیستند کسانی که وقتی با اسم آنها برخورد میکنیم درسته در جغرافیای دیگری متولد و بزرگ شده ولی اصالت و نسب آن به این دیار بر میگردد که از جمله آن مرحوم آیت سید ابوالحسن اصفهانی  که اصالتا از سادات محمودی روستای درب کلات شهرستان دنا نام برد.

به هر حال میتوان گفت اگر کشورهای منطقه بزرگان کشور عزیزمان را به اسم خود مصادره و ثبت میکنند، بزرگان را هم استان های همسایه به اسم خود مصادره میکنند.

لذا نگارنده در این نوشتار بر خود لازم دید که برای روشنگری به ، شرایط سیاسی و اجتماعی و آثار این مرجع تقلید بپردازد. در ضمن لازم به ذکر است چه خوب بود که مسولین استان و همچنین حوزه علمیه استان برای شناخت بیشتر نسبت به این عالم جلیل قدر بزرگداشتی برگزار و یا شهرک و خیابانی را به نام وی نام گذاری میکردند.  

شرح حال

۱٫‌ زندگی‌

سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، فقیه امامی و مرجع تقلید شیعیان جهان، در سال ۱۲۸۴ در روستای مَدیسه از توابع لنجان اصفهان دیده به جهان گشود.

وی از اولاد و احفاد امامزاده محمود طیار (مدفن در روستای درب کلات شهرستان دنا در استان ) میباشد که نسبش (با ۳۲ واسطه) به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) می رسانند.

جد ایشان مرحوم سید عبدالحمید و مدفون در قریه سورک- از علمای ازکیا و ازشاگردان شیخ محمد حسن صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بوده و علاوه بر تألیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر«شرایع الاسلام» علامه حلّی به خط سید عبدالحمید نزد آیت الله اصفهانی موجود بوده است.  عبدالحمید پس از اتمام تحصیل به اصفهان بازگشت و تا پایان عمربه کار تدریس و امور شرعی اشتغال داشت.

ولی سید محمد پدر اصفهانی که در ایام  اقامت پدرش (سید عبدالحمید) در کربلا متولد شد اهل علم نبود و در شهر خوانسار وفات یافت.  درمورد طلبگی اصفهانی نقل شده که سید محمد پدر او بواسطه سختیهای فراوانی که در آنزمان متوجه اهل علم بود، ضیق معاش و جدایی از خانواده، با طلبه شدن فرزندش مخالف بوده امّا بعد از پافشاری واصرار وافر سید ابوالحسن بالأخره پدر به این امر رضایت داده.

بدین ترتیب سید ابوالحسن  تحصیلات مقدماتی را در قریه مدیسه به انجام رسانید و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت.

در اصفهان، در مدرسه «نیماورد» آن شهر تحصیلات خود را ادامه و با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت، وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول، به محافل درس خارج  استادان این حوزه راه یافت. از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که اصفهانی به نام و نشان از اویاد کرده، آخوند ملا محمد کاشانی است که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بوده است.

 از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر درچه ای، سید هاشم چارسوقی، ابوالمعالی کلباسی و میرزا جهانگیر خان قشقایی را بر شمرده اند.

به حکایت آنچه اصفهانی به خط خویش بر ظهر تقریرات شیخ موسی کاشف الغطا تألیف جد خود نوشته است، وی اصفهان را به قصد نجف در ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۰۸ ق ترک کرد و در ۱۱جمادی الاول همان سال در حالی که بیست وچهار سال داشت به نجف رسید.

 نجف در زمانی که اصفهانی وارد آن شد در قله شکوه و مزیّن به وجود مدرسان بزرگ بود. مشهورترین ایشان  میرزا حسن  شیرزای (صاحب فتوای تحریم تنباکو)، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، حاج سید محمد کاظم طباطبایی یزدی ، میرزا محمد تقی حائری شیرازی، شیخ فتح الله شریعت اصفهانی بودند که همه مرجع تقلید و از شاگردان شیخ محمد حسن اصفهانی و شیخ مرتضی انصاری و وارث مقامات علمی ایشان به شمار می رفتند.

 وجود این مدرسان عالی مقام و محیط روحانی نجف سبب شد که آیت الله اصفهانی عصا و انبان سفر را همانجا بر زمین گذارد و تا پایان عمر از نجف به جایی دیگر منتقل نشود.  آنجا در مدرسه «صدر» که از مراکز برجسته حوزه نجف بود ساکن شد و به استفاده از بزرگترین استادان فقه و اصول توفیق یافت. از میان همه این استادان، اصفهانی بیش از همه از درس آخوند خراسانی استفاده کرد.

چه او بیشتر از سه سال و اندی درس میرزاحبیب الله رشتی را درک نکرد و پس از آن، یعنی حدود ۱۷ سال به شیوه ای ممتد و مستمر از درس آخوند خراسانی بهره مند شد چنانکه از نزدیکترین و بهترین شاگردان و اصحاب این استاد بشمار می رفت. وی همزمان با حضور در درس خارج آخوند خراسانی، خود به تدریس رسائل و کفایه اشتغال داشت. بعد از این دیگر نیازی به درس نداشت و خود به تدریس فقه و اصول پرداخت.

مرجعیّت عامه پس از آخوند خراسانی به سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد همچنین نوشته اند که شیرازی، سید ابوالحسن اصفهانی و شریعت اصفهانی را پس از خود شایسته مقام مرجعیّت معرفی کرده بود.

 بعد از وفات شیرازی در سال ۱۳۳۸ق وشریعت اصفهانی در۱۳۳۹ق، آیت الله اصفهانی و آیت الله حاج میرزا حسین نایینی که در علم و سیاست جانشین به حق وی بودند به مقام مرجعیّت تقلید نائل آمدند. هر دو همشهری و شاگرد آیت الله خراسانی و هر دو دارای افکار ضد انگلیسی و مشروطه خواه و در سیاست ایران همفکر بودند امّا شهرت و تعداد مقلّدان آیت الله اصفهانی در بین مردم بیشتر از میرزا نایینی بود شاید مداخله حاد نایینی در سیاست ایران و عراق و همکاری نزدیک او با سران مشروطه در مقابل روش اعتدال و احتیاط سیاسی اصفهانی موجب این تفاوت بود. 

پس از وفات میرزای نایینی و حائری یزدی در سال ۱۳۵۵ ق/۱۳۱۴ش مقام مرجعّیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد. بدین ترتیب مقام مرجعیّت در وجود او انحصار یافت و تا ده سال بعد که زندگی را بدرود گفت بر مسند ریاست حوزه علمیه نجف تکیه داشت این تمرکز مرجعیّت و قبول شیعیان جهان در وجود هیچ مرجعی قبل اصفهانی(بعد از مشروطیّت) دیده نشده بود.

علاوه بر مرجعیت و ریاست حوزه علمیه نجف از دیگر اهمّ زندگی او بدین شرح می باشد؛ قرار گرفتن در هئیت منتخب خمسه مجتهدین طراز اوّل بمنظور احراز انطباق مصوبات مجلس شورای ملّی با احکام فقه شیعه (۱۳۲۸ق/۱۲۸۹ش)، که ازشرکت در این هیئت اعتذار جست، مشارکت درفتوای تحریم انتخابات عراق و در نتیجه تبعید به ایران برای حدود یکسال(۱۳۴۱ق/۱۳۰۱ش)، صدور فتوای مبارزه با نیروهای انگلیسی در نتیجه تصرف بصره (۱۳۶۰ق/۱۳۲۰ش)

اصفهانی شمار بسیاری از مجتهدان بزرگ و محقّقان برجسته فقه و اصول را در دوران تدریس ممتد و مستمر خود در حوزه نجف تربیت کرد که از جمله آنها میتوان از این شخصیتها نام برد، میرزا حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی، سید محسن حکیم، سید هادی میلانی، سید محمد حسین طباطبایی، محمد حسین خیابانی(پدر آیت الله جعفر سبحانی)، میرزا هاشم آملی، محمد تقی آملی، سید جمال الدین گلپایگانی، مرحوم علامه شیخ محمدعلی العمری(از بزرگان شیعه عربستان) و …..

افزون بر موضع گیری های اصفهانی در دوره حیات ، درگذشت او نیز در عمل صورت حرکت سیاسی به خود گرفت. به گواهی برخی از منابع حضور وسیع مردم در مراسم عزاداری اصفهانی در آبان ۱۳۲۵ش/ذیحجه ۱۳۶۵ق در شکست فرقه دمکرات در آذربایجان مؤثر بود و برانگیخته شدن احساسات مذهبی مردم در جریان تشییع اصفهانی در جهت مبارزه با فرقه مزبور در مرثیه ای که خوشدل تهرانی در سوک اصفهانی پرداخته، نیز منعکس است.

۲٫‌ شرایط سیاسی اجتماعی

دوران زندگی سید ابوالحسن اصفهانی مقارن با یکی از پر فراز و نشیب ترین  مقاطع از تاریخ معاصر ایران است. او در طی ۸۱ سال از زندگی خود حضور این شاهان را درک کرد؛ ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمد علی شاه، احمد شاه از سلسله قاجار و دوران کامل حکومت رضا شاه(پهلوی اوّل) و پنج سال آغازین حکومت محمد رضا شاه (پهلوی دوّم). این برهه حساس از تاریخ سیاسی معاصر ایران، مقارن باحیات اصفهانی شاهد تحوّلات سیاسی و اجتماعی عظیمی در ایران و جهان اسلام است،

 از جمله؛ جنبش تحریم تنباکو، انقلاب مشروطه، استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، انعقاد قرارداد۱۹۰۷م بین روسیه و انگلیس در نتیجه تقسیم و اشغال ایران، وقوع جنگ جهانی اوّل و ادامه اشغال ایران، کودتای ۱۲۹۹ش و برآمدن رضا شاه، انقراض سلطنت قاجار و استقرار پهلوی اوّل، انقلاب ۱۹۲۰ عراق، اصلاحات رضا شاه، حادثه مسجد گوهر شاد و اعلام رسمی فرمان کشف حجاب، اشغال ایران توسط متفقین در نتیجه وقوع جنگ جهانی دوم، آغاز پهلوی دوّم، رشد احزاب بویژه حزب توده، اشغال آذربایجان ایران و پایان جدایی طلبی فرقه دموکرات آذربایجان.

از این رهگذر شناسایی ابعاد مختلف شخصیّت این مرجع و بویژه تعامل او با قدرتهای وقت در ایران و عراق و سیره عملی او و موضعگیری های او در قبال این رویدادها قابل اهمیّت است.                                       

۳٫ آثار

آثار علمی بازمانده ازاصفهانی را می توان به ۵ دسته تقسیم نمود:

۱٫ نخست و مهمتر از همه، تقریرات فقهی و اصولی اوست که بوسیله جمعی از شاگردان او در دروس خارج فقه و اصول، ضبط و تحریر شده است. یک دوره کامل از تقریرات او بدست میرزا حسن سیادتی سبزواری در فاصله سالهای ۱۳۴۵- ۱۳۳۸ق در شش مجلد دستنویس و بعدها بعنوان «وسیله الوصول الی حقایق الاصول» در یک مجلد از طریق جامعه مدرسین قم چاپ شد.

نسخه ای دیگر از تقریرات او توسط شیخ محمد رضا طبسی جمع آوری شده است از این میان منتخباتی از تقریرات اصفهانی در علم اصول نشان دهنده مکانت علمی و ثمره استفاده ممتد او از محضر آخوند خراسانی است و شاید مهمترین نمونه آنها، تقریرات استصحاب اصفهانی به تحریر شیخ محمد تقی آملی ۱۳۰۴-۱۳۹۱ ق از شاگردان او که نام دیگر اثر او مرتبط با اصفهانی کتاب «منتهی الوصول الی غوامض کفایه الاصول من افادات سیدنا» نام دارد.

۲٫ دسته دوم تحریر فقهی و اصولی استادان اصفهانی است که وی به رسم معهود آنها را ضبط و تألیف کرده است. مهم ترین این آثار«شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی» است (که به احتمال قوی باید تقریرات اصول آخوند بوده باشد.)

۳٫ دسته سوم از آثار او رساله های عملیّه و فتوایی اوست که مهمترین آنها بعنوان «وسیله النجاه» شامل یک دوره کامل فقه از طهارت تا ارث به سبک عروه الوثقی تألیف سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است.

 نسخه کامل این اثر در سال ۱۳۵۵ ق به چاپ رسیده و نسخه های خلاصه شده آن که شامل مسائل مبتلا بهِ مقلدین در حیات مؤلف بود ۱۶ بار در ۴۶ هزار نسخه چاپ شده است .

 این کتاب بعنوان متنی فتوایی مورد توجه فقیهان بزرگ نسلهای بعدی قرار گرفته و تحریر الوسیله امام خمینی بهترین نمونهآن است.  همچنین رساله عملیّه اصفهانی به زبان فارسی به نام «ذخیره الصالحین» در حیات او سه بار به چاپ رسیده. نیز متنی فتوایی با عنوان «مناسک حج» از او به فارسی در سال ۱۳۴۲ق در نجف انتشار یافته و همچنین گزیده ای از رساله های عملیّه او بنام «منتخب الرسائل» ۴۲ بار چاپ شده است.

۴٫ دسته چهارم از آثار اصفهانی حواشی او بر تألیفات دیگران مانند «حاشیه بر تبصره علامه حلّی» که بارها در نجف، ایران و هند چاپ شده است. همچنین «حاشیه بر عروه الوثقی»تألیف سید محمد کاظم یزدی ، «حاشیه بر نجاه العباد » صاحب جواهر، «حاشیه بر ذخیره العباد فاضل شریبانی» و «حاشیه بر مناسک الحج» شیخ مرتضی انصاری.

۵٫    دسته پنجم ازآثار اصفهانی مجموعه ای از فتاوی اوست که به قلم خود او نیست و بوسیله دیگران بر اساس فتاوی او تنظیم شده است. از جمله « انیس المقلدین» که آن را سیدابوالقاسم صفوی موسوی اصفهانی جمع و تالیف کرده، همچنین با حواشی میرزا فتاح شهیدی تبریزی، «تحفه العوام» که گزیده ای ازفتاوی اصفهانی تالیف خواجه فیاض حسن هندی به زبان اردوست، رساله ای نیز دراحکام عبادات به زبان ترکی که در میان شیعیان کرکوک در عراق متداول بوده است و از محل وتاریخ چاپ  آن اطلاع در دست نیست.

بنظر چنین می رسد که اگر اصفهانی را در مقام مقایسه با هم عصران خود همچون آخوند خراسانی، میرزای نایینی، حاج نورالله اصفهانی و… قرار دهیم، در تألیفات ایشان با اثری که دارای وجه و بٍُعد سیاسی بطور خاص باشد روبه رو نمی شویم و همین امر ما را برآن می دارد تا با رجوع به شرایط و زمانه زندگی او که از پر متلاطم ترین روزگاران تاریخ معاصر می باشد از قیام تنباکو تا غائله آذربایجان در ایران، با توجه به موضع گیری ها  و فعالیت های او به برداشتی از اندیشه و آرای او برسیم. چنانکه یکی از نویسندگان زندگینامه وی چنین بیان می دارد:

«آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هر چند در فقه سیاسی تألیفی بطور موضوعی از خود بر جا نگذاشت، لیکن در سیره عملی خویش از مجریان اصول اساسی فقه سیاسی اسلام و از رهبران خردمند جهان تشیع محسوب می شد. وی با برخورداری از علوم الهی و احاطه بر فقه و احکام اسلامی بسان اساتید فرزانه اش فقه سیاسی را جزئی جدا ناپذیر از تمامی فقه اسلامی می دانست و خود در اجرای احکام الهی سیاسی اسلام و جهاد با کفار و مشرکان و استعمار گران نقش فعال داشت.»

 پس با رجوع به سیره عملی او می توان به اندیشه سیاسی اش با توجه به فقدان تألیفات سیاسی اش پی برد. در مورد عدم تألیفات  خاص سیاسی یا پربارتر از ایشان این نقل قول از سید محسن امین نیز شاید رهگشا باشد:

«من او را در سفرم به عراق به سال ۱۳۵۲ق از نزدیک دیده و سنجیدم. او را مردی یافتم که…..علاوه بر مکانت علمی، فقهی و اجتهادیش، سیاستمداری بزرگ بود و ریاست عامه که به او رسیده از روی شایستگی و استحقاق بود امّا این که از او تألیف دیگری جز رسائل عملیّه اش باقی نمانده است به دلیل استغراق  او در تدریس، پاسخگویی به استفتاء ها و اداره ی حوزه علمیّه بود که همه این خدمات را شخصاً مباشرت می کرد و لذا فراغتی برای آن حتی یک سطر تألیف نداشت.»

سر انجام وی در شب نهم ذی الحجه سال۱۳۶۵ق/۱۳آبان ۱۳۲۵ش در سن ۸۱ سالگی در کاظمین وفات یافت، پیکرش را به نجف حمل کردند و بعد از تشیع در جوار استادش، آخوند خراسانی به خاک سپردند.

منابع :

۱٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران: انتشارات مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۷۹، مجلد نهم ، ص ۲۱۲٫

۲. دایره المعارف تشیع، زیر نظراحمد صدر حاج سید جوادی، تهران: نشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۰، جلد دوم، ص ۲۲۰٫

۳٫ جعفر موسوی اصفهانی، حیات جاودانی، با همکاری هادی میرآقایی، مشهد: رستگار، ۱۳۸۵، ص۲۵٫

۱٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین ، ص ۲۱۲٫

۲٫ همان، ص ۲۱۲٫

۳٫ دایره المعارف تشیع، پیشین، ص۲۲۰٫

۴٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص۲۱۳٫

۵٫ همان، ص۲۱۳٫

۱٫ دایره المعارف تشیع، پیشین، ص۲۲۰ .

۲٫ همان، ص ۲۲۰٫

۱٫ سید حسن امین، مرجعیت وسیاست، ماهنامه حافظ، شماره ۳۰، تیر ۱۳۸۵، ص۱۶٫

آیت الله معظم، پیشوای شیخ وشاب………………. حجت الاسلام اعظم، مقتدای مرد وزن

نی همین تنها حیاتش بود، دین را افتخار ……….. کز مماتش حفظ شد از کید ناپاکان وطن

همچنین این نقل قول از شیخ عباس قمی در کتاب «مشاهیر و دانشمندان جهان اسلام» که به اهمیّت مراسم وی اشاره دارد«انقلاب و شوریکه در فقدان او رخ داد در فوت هیچ یک از مراجع بزرگ که درک کرده ام واقع نشده است» —- مشاهیرو دانشمندان جهان اسلام، ترجمه وتکمیل شیخ عباس قمی، تهران: ۱۳۵۱ش، ص۳۷۵٫

برای آشنایی با زندگینامه سید ابوالحسن اصفهانی

ر.ک: ناصر باقری بیدهندی، نجوم امّت، قم: نور علم، ۱۳۶۷٫

ر.ک: مصلح الدین مهدوی، تذکره القبور یا دانشمندان اصفهان، اصفهان: گلدسته، چاپ دوم، جلد اول، ۱۳۸۵ ؛ صص۹۱-۹۴ و

سید محسن امین، اعیان الشیعه، جلد دوم، ۱۹۸۳م/۱۴۰۳ق.

۱٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص۲۱۴٫ برای معرفی کتب ایشان به علت جامع و دقیق بودن به این منبع رجوع شده است.

۱٫ دایره المعارف بزرگ اسلامی، پیشین، ص۲۱۴٫

۲٫ محمداصغری نژاد، شکوه مرجعیت، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳، ص ۸۵ .

منبع : عصردنا