فیلم جدید عباس رافعی از نظر فیلم‌نامه‌ای آغاز و وسط و پایان فکرشده و قابل‌قبولی دارد. طرد شدن زنی که آب توبه بر سرش ریخته‌اند از سوی همسر شکاک و بداخلاقش و پناه بردن او به اجتماعی که هم‌چون گرگی گرسنه در کمین بلعیدن و نابود کردن اوست و در نهایت، اقدام خودآزارانه‌ی او در مواجهه تعمدی با خانواده شوهرش – که قصد جانش را دارند، از روندی تلخ و غریب اما ملموس خبر می‌دهد که از اضمحلال زنانگی و فردیت فریبا در محیطی بی‌ترحم و خشن حکایت می‌کند.

: فیلم جدید عباس رافعی از نظر فیلم‌نامه‌ای آغاز و وسط و پایان فکرشده و قابل‌قبولی دارد. طرد شدن زنی که آب توبه بر سرش ریخته‌اند از سوی همسر شکاک و بداخلاقش و پناه بردن او به اجتماعی که هم‌چون گرگی گرسنه در کمین بلعیدن و نابود کردن اوست و در نهایت، اقدام خودآزارانه‌ی او در مواجهه تعمدی با خانواده شوهرش – که قصد جانش را دارند، از روندی تلخ و غریب اما ملموس خبر می‌دهد که از اضمحلال زنانگی و فردیت فریبا در محیطی بی‌ترحم و خشن حکایت می‌کند. بازی خوب ساره بیات هم که مشخص است برای نقشش زحمت زیادی به جان خریده، به شکل گرفتن تصویری باورپذیر از این شخصیت کمک شایانی کرده است. اما مشکل بزرگ فیلم در اجرای این ایده‌ی اولیه‌ی خوب است. کارگردانی ضعیف که به‌ویژه در فاصله‌ی بسیار زیاد نقش‌آفرینی امین زندگانی با دیگر بازیگران اصلی و فرعی یا ریتم کسالت‌بار بخش‌های میانی آشکار است، بزرگ‌ترین عامل به ثمر نرسیدن دست‌مایه‌های جذاب اولیه‌ی اثر است. فیلم‌ساز حتی قادر نیست سکانس‌های درگیری فیزیکی تعیین‌کننده‌اش (مثل دعوای اولیه‌ی زن و شوهر یا کتک خوردن بی‌امان فریبا به دست خانواده‌ی شوهرش) را طوری اجرا کند که تکان‌دهندگی و درنده‌خویی پنهان در آن‌ها به شکلی تمام‌وکمال بر پرده شکل بگیرد و به تماشاگر منتقل شود.
علاوه بر این ضعف اساسی، در مرحله‌ی گسترش فیلم‌نامه هم با تأکید بی‌جایی از سوی فیلم‌ساز در جهت به نمایش درآوردن تصویری موثق و بی‌کم‌وکاست از جامعه مواجه هستیم که هم با تکراری بیش از حد، طراوت و تأثیر ابتدایی‌اش را از دست می‌دهد و هم در تضاد با ذات خلوت و شخصیت‌محور قصه قرار می‌گیرد. مسلماً اگر به جای نشان دادن افراطی گوشه‌وکنار شهر، بر رابطه فریبا با همسر و خانواده‌اش، خلوت و درونیات او و تنگناهای اخلاقی دراماتیک و غیرقابل‌تحملی که با آن‌ها دست به گریبان بود بیش‌تر تمرکز می‌شد، با فیلم به‌مراتب بهتر و یک‌دست‌تری روبه‌رو بودیم.

: اجتماعی بودن یک فیلم به خودی خود عیب یا امتیاز نیست. این محور باید در روند دراماتیک متن جاگذاری درست شود تا بتوان آن را معتبر تلقی کرد و فصل فراموشی فریبا فاقد این ویژگی است. بیش‌ترین حجم فیلم اختصاص دارد به این که فریبا سوار بر وانت، در حال باربری برای مشتریان مختلف است: مرد هیز، زن انرژیک، گروه موسیقی، جگرکی و قصابی، مرد کرایه‌کننده‌ی صندلی، رفیقان قدیمی خودش، و…کم‌ترین این‌ها در فضای داستان به طرزی معنادار و کارکرددار تعبیه شده‌اند. در عین حال فیلم ابهام‌هایی دارد که جواب قانع‌کننده‌ای به آن‌ها داده نمی‌شود. چرا شوهر بدبین و پارانویید فریبا با زنی که ظاهراً گذشته‌ای نه‌چندان خوش‌نام داشته ازدواج کرده که بعداً بخواهد به هر حرکت کوچک و بزرگ او مشکوک شود؟ و چرا فریبا حاضر است این همه حبس و کتک و تحقیر را تحمل کند و همچنان عاشقانه به شوهرش خدمات بدهد؟ آیا فقط کتک خوردن از خانواده‌ی مرد به او انگیزه‌ی ترک این موقعیت را می‌دهد؟ چرا قبلاً چنین انگیزه‌ای را با وجود نشانه‌های فراوان احساس نکرده است؟

شروینه شجریکهن: شخصیت اصلی فیلم عباس رافعی زنی است که هیچ یک از طیف‌های گسترده و اصلی جامعه را نمایندگی نمی‌کند و انگار انتخاب شده تا بتوان حجم عظیمی از بلا و مصیبت را بر سرش آوار کرد. شاید زمانی زن‌های بلاکش که لای دست‌وپا می‌افتادند و کتک می‌خوردند و له می‌شدند نمونه‌های تیپیکال زنان مشکل‌دار و مشکلات زنان در جامعه بودند، اما امروز مشکلات زن‌ها از جنس دیگری است. ممکن است زنی در همه‌ی عمرش کتک نخورد اما در مواجهه با جامعه‌ای بس بی‌رحم وسرکوبگر، له شود و از درون فروبریزد. تعریف خاصی که کارگردان از شخصیت اصلی‌اش ارائه می‌دهد باعث شده کار برای ساره بیات (بازیگر این نقش) هم سخت شود؛ او به‌سختی تلاش می‌کند که بار درام را بر دوش بکشد اما هیچ بازیگری نمی‌تواند به شخصیتی که ضعیف نوشته شده به طرز قابل قبولی زندگی ببخشد. شاید مهم‌ترین نکته‌ی ارزشمند فیلم ساختار خیابانی آن و تصویرهایی است که از تهران ۹۲ ثبت کرده است. شاید چند سال دیگر محققان برای دیدن تصویری مستند و واقعی از تهران این روزگار فقط به فیلم‌های انگشت‌شماری مثل این متکی باشند.

(محمدرضا اسلاملو)

شهابی از جنس نور

شهابی از جنس نور / محمد رضا اسلاملو

مهرزاد دانش: دیالوگ‌های شهابی از جنس نور نه شعاری یا شعارزده، که رسماً شعار هستند. اغراق نمی‌کنم. واقعاً شعارند؛ دقیقاً از همین جمله‌هایی که در بیانیه‌ها و اعلان‌های تبلیغاتی و سیاسی درج و ابراز می‌شود انتخاب شده‌اند. داستان فیلم هم طوری پیش می‌رود که بسترهای فراوان برای ابراز این شعار‌ها فراهم آید. مثلاً خبرنگار ایرانی به جای این‌که خیلی معقولانه پرسش‌های خود را درباره‌ی کتاب‌های مقدس مسیحیان، از خود متخصصان این آیین در لبنان، به عنوان یکی از مهدهای محوری مسیحیت بپرسد، کلی راه طی می‌کند تا از یک خاله پیرزن در حوالی سوریه درباره‌ی مسیحیت تحقیق کند و حضورش هم مصادف می‌شود با حمله‌ی افراطیون سوری و بدین وسیله هم خاله‌خنم کلی شعار آماده دارد تا علیه مسیحیت صهیونیستی سر دهند و هم سبعیت معارضان سوری نمایش داده می‌شود. دامنه‌ی شعار حتی به مقر فرماندهی تکفیری‌ها هم کشیده می‌شود و جناب فرمانده بدون آن‌که معلوم باشد هدفش از بحث‌های اعتقادی با خبرنگار ایرانی چیست، چند جلسه‌ی ایدئولوژیک برگزار می‌کند تا دشنام‌هایی همچون «شیطان» و «رهرو راه جهنم» نصیبش شود و بعد خبرنگار را کتک بزند. جنایات صهیونیست‌ها و تکفیری‌ها را نمی‌توان با چنین دفاع بدی مورد حمله قرار داد. این شیوه عملاً نتیجه‌ی وارونه می‌دهد. کما این‌که بحث حساس و پیچیده‌ای همچون کرامات بزرگان دینی نیز اگر با یک دعای دسته‌جمعی و ظهور نور گرافیکی و جلوه‌های ویژه رایانه‌ای در وسط آسمان با حاشیه‌های صوتی رگبار تفنگ و بمباران در پی آن وانموده شود، جز ساده‌انگاری چیز دیگری نخواهد بود.

شاهین شجری‌کهن: فارغ از همه‌ی بحث‌های سینمایی و تکنیکی و محتوایی و مضمونی و ساختاری و غیره… تماشای فیلمی مثل این، فقط یک حکمت ساده و کاربردی را به ذهن متبادر می‌سازد؛ این‌که بد نیست کار به کاردان سپرده شود. خیلی وقت‌ها تلاش خام‌دستانه برای دفاع از یک مفهوم ارزشی، به بهانه‌ای برای زیر سؤال بردن ارزش‌ها تبدیل می‌شود و فیلم با همه‌ی حسن نیت و کوششی که در تولیدش صرف شده سلاحی علیه خود خواهد بود که بیش‌تر دافعه ایجاد می‌کند تا همدلی. ضمن آن‌که بیان سینمایی قدری ظرافت و باریک‌بینی می‌خواهد و اندکی حوصله تا «خون، شیر شود» و محتوا جا بیفتد و ساختار صحیح شکل بگیرد. مستقیم‌گویی و فریاد زدن شعارهای ایدئولوژیک توی گوش مخالفان، جز آن‌که مایه‌ی دلزدگی بیش‌تر شود حاصلی ندارد. و لابد این فیلم‌ها برای پسند موافقان ساخته نمی‌شود، بلکه توجیه این همه زحمت و هزینه این است که استدلالی محکم و مصور برای جذب مخالفان ارائه شود.