متأسفانه مسئولینِ ما ” چه اصول گرا وچه اصلاح طلب” گویا هنوز هم بنا به تقلیدِ کورکورانه خود از جوامع اروپایی و غربی دارند.

سایت مردم استان، *- اقتصادی مکتبی است که بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفته و درقرن ۱۹ به اوج پیشرفت خود میرسد. اما لیبرال اقتصادی مکتبی است که بین  پلی ایجاد کرده، و زمینه همکاری بین این دو شاخه را به وجود می آورد. مکتب لیبرالیسم اقتصادی در واقع مشفق اقتصاد خصوصی در تولید، و مالکیت و آزادی بازارمی باشد

اما چندین سئوال پیش روست:

۱ .آیا اگر قصد پیاده کردن این نوع نظام اقتصادی را در کشور داشتیم نیاز به بومی کردن آن نبود؟

۲ . آیا زمینه این نوع اقتصاد از سال های پیش تا کنون در کشور ما به وجود آمده است؟

در جواب پرسش های بالا لازم به بیان این نکته می باشد که اگر لیبرالیسم اقتصادی در کشورهای غربی واروپایی به نتیجه رسید، بخاطر این امر بود که زمینه این نوع اقتصاد از زمان  فئودالیته و رنسانس و عصر جدیدیا معاصر در حال شکلگیری بود، با این پاره ی توضیحات به این نتیجه می‌رسیم که این نوع نظام اقتصادی برای خود کشور هایِ غربی و اروپایی امری یک شبه نبوده است،پس اگر بخواهد در کشور ما این سیستم پیاده شود باید زمینه ی آن ایجاد شده باشد.

 

کشور و  نظام ما یک کشور و نظام اسلامی است که از همه زوایا و جهات چه فرهنگی  و چه اجتماعی و چه اقتصادی باید اسلامی باشد،پس یک اقتصاد لیبرال که بیشترریشه  سکولاری دارد، نمی تواند نتیجه بدهد، مگر اینکه بومی  و مطابق فرهنگِ اسلامی ما شود،از دلایل دیگر عدم موفقیت این مکتب اقتصادی در کشور ما،میتوان به این موضوع اشاره کرد که چند سالی است که در بین اندیشمندان واقتصاد دانان خود غرب این نظر و فکر رایج شده است که اقتصاد لیبرال رو به افول  و زوال است، پس چه دلیلی دارد که ما از اقتصادی تقلید کنیم که خود رو به زوال است؟؟

 

این نکته جالب توجه است که خود اندیشمندان غربی و اروپایی عقیده دارند که این نوع نظام اقتصادی در نهایت به استثمار و استعمار ختم خواهد شد،که حال هم شاهد این امر در جهان هستیم.

 

ما اگر خواهانِ پیشرفت در اقتصاد هستیم باید روشی را انتخاب کنیم که سازگار با جامعه اسلامیِِ ما باشد،اما متأسفانه مسئولینِ ما ” چه اصول گرا وچه اصلاح طلب” گویا هنوز متوجه این خطر نشده اند و به این امر واقف نیستند، هنوز هم بنا به تقلیدِ کورکورانه خود از جوامع اروپایی و غربی دارند.

 

به عنوان مثال، در دوران دولت آقای خاتمی ما با ِ با مُدل کینز مواجه هستیم، در این مُدل دولت ، مجموعه ای از خدماتِ رفاهی واجتماعی را انجام میدهد و دولت کنترلی نسبی بر اقتصاد دارد تا از بروز بحران های ادواری جلو گیری کند، این مُدل از اقتصاد پس از بحران سال ۱۹۲۹ که بحرانی اقتصادی بود، شکل گرفت.

 

با روی کار آمدن دولت آقای احمدی نژاد بازی اقتصادتغییرنمی کند ، فقط قواعد آن تغییر می کند، شروع این سیستم اقتصادی با مُدل فریدمن،ضربات مهلکی را بر پیکره اقتصادی کشور وارد می آورد.

مُدل فریدمن بر پایه پول گرایی یا همان مانیتاریسم بنیان گذاری شده است.

این مُدل بیان می کند که یک نرخِ طبیعی بیکاری وجود دارد که دولت ها این توانایی را دارند که نرخ اشتغال را نسبت به بیکاری افزایش دهند؛ آن هم با ترفند افزایش نیاز مجموعه با ریسک شتاب دادن به تورم، البته او پیش بینی میکرد که این کار ممکن است بعدها به رکود تورمی منجرشود.

 

با این مباحث ما مردم شده ایم چوب دوسر طلا در دستِ جماعتِ اصول گرا و اصلاح طلب، جماعتی که بعد از کوله باری تجربه از این نوع اقتصاد،هنوز کورکورانه از آن الگو برداری میکند، جماعتی که سر و پا نمی شناسند برای سود و منفعت شخصی، و کسانی که بیشترین دغدغه آنها منفعت جناح میباشد تا مشکلات مردم ، اصول گرایانی که حامی مستضعفان نیستند بلکه  پشت کنندگان به مستضعفین اند و کاخ نشینی را به کوخ نشینان ترجیح دادند، و اصلاح طلبانی که به فکر همه چیز هستند جز اصلاح و فقط گرم بازی سیاسی خودشان اند و پشت وعده های پوچ و توخالی خود گم  شده اند.

اما  ندای آخر؛ در نگاه لیبرالی، «عدالت» یافت نمی شود…