لحظه‌ای با خودم فکر کردم آیا واقعاً من اشتباهی کرده‌ام. آیا مراجعه یک شهروند به نماینده مجلس احتیاج به این دارد که حتماً به او رأی داده باشم یا رأی بدهم؟ اگر نماینده بلوچستان برای من کاری انجام داد من وظیفه دارم به آنجا بروم و به او رأی دهم؟ آیا مراجعه منِ نوعی به یک نماینده اصلاح‌طلب به این معنی است که من اصلاح‌طلب هستم. یا اینکه نماینده مجلس نماینده مجلس است بدون هیچ برند، مارک و جناحی.

سایت مردم استان (ک و ب)- :

اول: یک سال و نیم پیش یک روز صبح یکی از دوستان مشترک من و حاج زارعی، که این دوست مشترک انسان فرهیخته و «ارجمندی» است، از من خواست تا در جلسه‌ای با در خصوص رفع مشکل تعدادی از اهالی محترم بویراحمد و دنا شرکت کنم.

به آن دوست مشترک‌مان عرض کردم که حقیر تاکنون به جناب حاج زارعی رأی نداده و در آینده هم به دلایلی قصد ندارم رأی دهم. ایشان هم گفتند که حاج زارعی نماینده‌ی این‌گونه‌ای نیست و مطمئن باشید این چنین توقعی ندارند. بعد از آن جلسه با جناب زارعی و دوست مشترک‌مان جلسه کوتاهی داشتیم و در میان مباحث مطرح شده و حَسَب عادتم، که همیشه سرشار از انتقادم، انتقاداتی را به ایشان در خصوص طایفه‌گرایی، دوری گزیدن از گفتمان‌ها و جریانات سیاسی و همچنین نداشتن تشکیلات منسجم در بویراحمد و دنا وارد دانستم. دوست مشترک‌مان از من خواستند تا نظرات خود را در خصوص رفع این نقایص به ایشان انتقال دهم که متأسفانه جناب حاج زارعی بعد از آن ملاقات پیگیر این موضوع نشدند. حدود یک سال بعد وقتی مجدداً ایشان را زیارت کردم و ایشان جویای وضعیت اصولگرایان بویراحمد و دنا شدند، عرض کردم در صورتی که جناب آقای هدایت‌خواه نامزد جریان اصولگرا شود، شکست شما حتمی خواهد بود، چرا که جناب هدایت‌خواه بازی را در سطح جریانات سیاسی تعریف و اصلاح‌طلبان هم از شما عبور خواهند کرد. از هم اینک به فکر سازمان‌دهی و تشکیلات‌سازی خارج از قومیت‌ها شده و به سطح جامعه برگردید، که کاری از طرف ایشان صورت نپذیرفت.

بعد از آن، اگر چه امید زیادی به سیدباقر موسوی در زمینه یاری رساندن به فضای سیاسی بویراحمد و دنا نداشتم با این وجود در نوشته‌ها و مصاحبه‌هایی که داشتم- در حد توانم- از راه دور از ایشان درخواست کردم. تا شاید سیدباقر موسوی با حمایت علنی و قاطع از یکی از عالی‌جنابان روشفنکر، بهرامی، زارع و یا نیکبخت به داد بویراحمد برسد و فضا را از بازی طایفه‌ای به سطح جناح‌های سیاسی برساند. اما جناب موسوی شکست جبهه پایداری خیالی را ارجح‌تر از نابود شدن ساختارهای اجتماعی و سیاسی بویراحمد دانسته و تنها  به خاطر یکی و دو روز پس و پیش شدن برنامه‌های جناب آقای بهرامی، اقدامی نکردند!

در آخر همچون دور گذشته در کنار هدایت‌خواه ماندم که علاوه بر مشترکات فکری بسیار، آخرین امید حقیر برای نیفتادن بویراحمد در این دام مهلک بود و خوشحالم که او تکلیفش را انجام داد.

دوم: طی چند روز گذشته و در پی مصاحبه‌ای که با سایت استان داشتم در کنار همه الطاف و  محبت‌های عزیزانی که تشکر کردند، عده‌ دیگری از عزیزان، قلم و زبان به انتقاد و حتی تهدید گشودند در حالی که نفهمیدند و شاید هم نمی‌خواهند بفهمند که این قایق متعلق به همه ماست و کسی حق ندارد زیر پای خودش را سوراخ کند و بگوید به کسی ارتباطی ندارد. وقتی از آفت‌های طایفه‌گرایی و تأثیرات آن در انشقاق درون بویراحمد گفتم برخی صحبت‌های حقیر را به عمد جور دیگری تفسیر کردند و با جهالت بر طبل طایفه‌گرایی، بیش از پیش تاختند. این عزیزان به این نکته توجه نکردند که طایفه جلیل‌القدر تیرتاجی و طایفه شرافتمند تامرادی و دیگر طوایف بزرگواری چون گودرزی، ساداتی، خفری، آقا، قائد‌گیوی، جلیل و… سرمایه‌های فرهنگی عشایر بویراحمد و دنا هستند. وارد کردن این سرمایه‌ها به فضاهای مبتذل، سطحی و منفعت‌طلبانه جناح‌های سیاسی، جز به نفع عده‌ای محدود و به ضرر تمامی مردم بویراحمد و دنا دست آوردی نخواهد داشت. مجبورم به این دوستان وقایع تلخ اتفاق افتاده در اوایل دهه چهل در بویراحمد را یادآوری کنم که با ورود جریانات طایفه‌ای به عرصه‌ی سیاست در آن سالها، هنوز هم بعد از پنجاه سال، نه تنها کینه‌ها و نفرت‌های آن کم رنگ نشده، بلکه سال به سال عمیق‌تر می‌شود.

به این دوستان در یک مثال لازم است معروض دارم که بر فرض اگر خاستگاه جناب آقای هدایت‌خواه  به جای جریان اصول‌گرا طایفه محترم و بزرگوار گودرزی بود، آیا امروز به جای انتقاداتی که– درست یا اشتباه – به ایشان  و جریان اصول‌گرا وارد می شود، به طایفه گودرزی وارد نمی‌شد؟ آیا این انتقادات و حملات به جای جریان اصول‌گرا به سمت طایفه ایشان نشانه نمی‌رفت؟ در حالی که با خط‌کشی‌های صحیح جناب هدایت خواه، کسی طایفه ایشان را در نقایصی که در دوران نمایندگی‌شان وجود داشته مقصر نمی‌داند. همین آفت طوایف دیگر بویراحمد چون قائد‌گیوی، تامرادی و آقا را هم تهدید می‌کند.

البته مخاطبم جوانان عزیز بویراحمد‌اند وگرنه یقینا بزرگان و عقلای اقوام صحبت‌های حقیر را متوجه بوده و هستند و از این بابت نگرانی‌ای نیست.

داستان ارباب رجوع

امشب در هیولای تلگرام یکی از نزدیکان حاج زارعی عزیز برای اینجانب پیامی به زعم خویش تهدید‌آمیز فرستاده بود که من را به پاسخی اساسی از آنچه در بویراحمد و دنا در حال اتفاق است، رساند. تصمیم گرفتم مرقومه زیر را تقدیم به این عزیز و دیگر عزیزان بنگارم چون می‌دانم صحبت کردن با این بزرگواران و تشریح کردن آنچه دغدغه‌های من بوده بی‌فایده است.

این عزیز که حقیر تاکنون به جزء چند مکالمه تلفنی توفیق زیارت‌شان را از نزدیک نداشته‌ام، نگاشته بودند که «تحلیل‌تان را خواندم و بسیار تأسف خوردم از این همه تناقض در رفتار و گفتارتان» و ادامه داده بودند که بزودی گزارش کامل تناقضات‌تان را خدمت شما ارائه می‌کنم.

صحبت‌های ایشان، به مراجعه من – به عنوان یک شهروند بویراحمد – خدمت نماینده مردم محترم بویراحمد و دنا در ۶ ماه گذشته در مجلس شورای اسلامی جهت حل مشکلاتم اشاره داشت. برایش نوشتم: «من خوشحال می‌شوم، اتفاقاً استقبال می‌کنم، خیلی خیلی کار خوبی‌ست، مردم باید بدانند که من از روی کینه و عداوت حرف نمی‌زنم، باید بدانند که به عنوان نماینده قبولش داشته‌ام، باید بدانند که در مواضعم منصف بوده‌ام،باید بدانند که برای آرمان‌هایی که دارم، پا روی چه چیزهایی گذاشته‌ام، مشکل جنابعالی و دوستان‌تان این است که من را با ظرف ذهنی خودتان می‌سنجید. برادر! من متفاوتم با آدم‌هایی که می‌شناسید، حیف که خودم مدرکی ندارم وگرنه انتشار می‌دادم علیه خودم، شما تا به درک ذهنی درستی از امثال من برسید راه طولانی‌ای دارید».

لحظه‌ای با خودم فکر کردم آیا واقعاً من اشتباهی کرده‌ام. آیا مراجعه یک شهروند به نماینده مجلس احتیاج به این دارد که حتماً به او رأی داده باشم یا رأی بدهم؟ اگر نماینده بلوچستان برای من کاری انجام داد من وظیفه دارم به آنجا بروم و به او رأی دهم؟ آیا مراجعه منِ نوعی به یک نماینده اصلاح‌طلب به این معنی است که من اصلاح‌طلب هستم. یا اینکه نماینده مجلس نماینده مجلس است بدون هیچ برند، مارک و جناحی.

 در این جَدل اندیشه‌ای با خودم به این نتیجه رسیدم که مهم‌ترین مسئله اساسی در بویراحمد و دنا دقیقاً در همین تضاد من و این دوست بوده و آن هم تعریف متفاوت ما از نماینده مجلس است. ما هنوز به یک تعریف جامع و مشترک از نماینده مجلس نرسید‌ه‌ایم و به همین خاطر آن برادر امشب در تلگرام، در تعریف خودش من را متهم می‌کرد و من در تعریف خودم به خودم حق می‌دادم.

او نماینده مجلس را یک «کارچاق‌کن» می‌دانست که کار انجام می‌دهد تا به او رأی دهند. من نماینده مجلس را یک جایگاه حقوقی می‌دانستم که وظیفه دارد به همه ایرانی‌ها فارغ از جناح، گروه، باند، طایفه، اندیشه و اعتقاد به یک چشم نگاه کند. من مطمئنم که جناب حاج زارعی نگاهش با آن شخص محترم تفاوت دارد. کاش حاج زارعی این نوشته من را می‌خواند و به دلیل منّتی که آن عزیز در تلگرام، به خاطر وظایف حاجی بر من و مردم گذاشت، عذرخواهی می‌کرد و تبری می‌جست. کارهایی که طبق سوگند‌نامه نمایندگی، وظیفه‌اش بود.

با همه انتقاداتی که به حاج زارعی دارم هنوز هم او را متفاوت از دوستی می‌دانم که امشب من را تهدید کرده بود که به همه می‌گویم حاجی برای تو نامه نوشته است!

 همین جا به آن دوست عزیز عرض می‌کنم اگر شورای نگهبان انتخابات را تأیید کرد و عمری بود و من در دولت تدبیر و امید، مشکلی داشتم که از دست نماینده مردم بویراحمد و دنا برمی‌آمد حتماً سراغ ایشان دوباره خواهم رفت. اگر ایشان بر فرض محال اجازه ندهند او را زیارت کنم، در همین سایت صادقانه به مردم خواهم گفت که حاج زارع نماینده همه نیست و فقط نماینده کسانی است که به او رأی داده‌اند یا رأی می‌دهند.

و اما صحبتی با دوست عزیز: اگر خواص ما در استان یاران، دوستان و همراهانی چون ما نداشتند، همیشه دوست‌داشتنی می‌ماندند.

الطاف حاج زارع برای اینجانب:

۱- ایشان و سرکار خانم لاله افتخاری نماینده محترم تهران و رئیس کمیسیون شاهد در مجلس، نامه‌نگاری کردند تا در دولت تدبیر و امید فرزندان من که نوه شهید هستند در مدرسه شاهد ثبت‌نام شوند. البته بعد از هفتاد روز دوندگی، موفق شدم پسرم را ثبت‌نام کنم.

۲- همراه با تعدادی از دوستان، همکاری کردند مشکل قسط‌بندی وام اینجانب و تعدادی از مردم بویراحمد حل شود که به‌رغم تلاش‌های دوستان، بانک همکاری نکرد.

۳- یک نهار هم با هم خوردیم، من و حاجی، که دستشان درد نکند.