- چهره های شاخص ، کتابخانه ، معرفی نویسنده
- سهشنبه 23 جولای 2013 - 08:07
فریدون داوری
در پسینی زردوسرخ از روزهای سال ۱۳۴۱شمسی در روستایی به نام مندان در وجود امد پدرش محمد
از طایفه تامرادی جمعی ایل بزرگ بو یراحمد، نخلی پر ثمر ،دانایی خوش بیان،سرو دیار ایل ،پدری
مهربان ،هلال مشکلات دیار بود.فریدون کودکی را چون نیا کانش زیر سیه چادر وکپر بلوطین پدر به سر
اورد .
سایت مردم استان (ک و ب): فریدون داوری
شاعر و نویسنده و محقق کهگیلویه و بویراحمد
متولد سال ۱۳۴۱ منطقه پشته زیلایی.
آثار مکتوب :
۱- جاودانه های عشق (خاطرات شهداء) در یک جلد. ۲- جاودانه های عشق ( فرهنگ موضوعی وصیت نامه شهدای فرهنگی و دانش آموز) در ۴ جلد. ۳- شعر گویشی : ایل احساس. ۴- شعر معاصر : از هر خرمنی خوشه ای. ۵- تحقیقات : تاریخ ادبیات استان از ابتدا تا کنون (از طاهریان تا کنون). ۶- ۸ جلد از سرداران ایل خورشید (چاپ شده ) و ۵ جلد در دست چاپ. ۷- گردآوری دو سه جلد خاطرات از بهترین خاطراز رزمندگان (۱۲۰ خاطره مربوط به آقای بزرگمهر نژاد و ۸۰ خاطره مربوط به دیگر رزمندگان ) . ***آماده سازی ۸ کاست عاشورایی به نام های : ماه هاشمی ، شیون افتو ، مظلوم عالم ، عامه زینب و رخش بی سوار. ***در حوزه ادبیات دفاع مقدس کار مشترک نیمه تمام با بنیاد شهید به نام های : آواها و نواهای حماسی ، غم نامه ها و غم نامه آلاله های خونین
زندگی نامه:
در پسینی زردوسرخ از روزهای سال ۱۳۴۱شمسی در روستایی به نام مندان در وجود امد پدرش محمد
از طایفه تامرادی جمعی ایل بزرگ بو یراحمد، نخلی پر ثمر ،دانایی خوش بیان،سرو دیار ایل ،پدری
مهربان ،هلال مشکلات دیار بود.فریدون کودکی را چون نیا کانش زیر سیه چادر وکپر بلوطین پدر به سر
اورد .دوران اموزش عالی را با راهیابی به مرکز تربیت معلم شهر کرد شروع کرد تا الفبای عشق و مودت
در ذهن اینه های همیشه اشنا به یادگار بنشاند .
در سال ۱۳۶۶ به دانشگاه شیراز راه یافت ودر رشته زبان وادبیات فارسی چون دوره ی تربیت معلمی خود
با رتبه ممتاز و نخبه فارغ التحصیل وکارشناس گردید.
پس از تحصیل در سمت های مسئول امور تربیتی اموزش وپرورش دهدشت مسئول اموزش دانشگاه
پیام نورورئیس اداره ارشاد اسلامی گچساران،معاونت اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی استان کار گزارد
و بعد از ان مجدداً به خانه اول خود یعنی سا زمان امو زش وپرورش به عنوان معاونت فر هنگی وهنری
با زگشت تا دوباره ابجد کلمات عشق را با نوای شیرین خود وبا موسقی شعر در کام تشنه فر زندان این
این اب و خاک جاری سازد .در سال ۷۲ازدواج کردند که حاصل این ازدواج دو پسر به نامهای محمد ودانیال و
یک دختر به نام زینب است.شعر گو یی را با ورود به دوره راهنما یی از سر گرفت واستعداد نسبی اش
در مر حله متوسطه به بار نشست چکاچک سم سمندان ایل ،اوای زلال زنگوله های گله وقاقبه کبکان
دری در هنگامه ایل کوچ ،انگبین شعر را بر زبانش جاری ساخته اند.
در قالبهای کلاسیک غزل مثنوی وقصیده ودو بیتی می سراید ولی شاهکارش را در غز لهای ایلیش نما
یانده است .اشعار محلی را در دو قالب غزل ومثنو ی سروده وزیبایی سخن او همراه با سادگیش باعث
دلنشینی ونشر شعرش گردیده به گونه ای که در حا فظه ایلی وفر هنگی استان از او چهره ای ماند گار
ساخته است.نو گویی ونوگرایی را امری پسندیده می شمارد اما خود به شعر سنتی توام با نواوری
و خلا قیت پای بند است.
به طور تقریبی ده هزار بیت شعر دارد شعر را در بویراحمد همزاد جامعه عشیره ای میداند.از شاعران
معاصر ،پروین،شهریار وسهراب سپهری مقبو لان خاطر اویندواز متقد مان مولوی،حافظ و سعدی را ارج
می نهد.مطابق قول خود از تقلید به دور بوده ومشا بهات شعرش را حاصل قرابتهای روحی می داند
از شاعران امروزی با میر شکاک مرحوم اغاسی،مرادی،حمید سبز واری،عبد الجبار کا کایی حبیب
ابادی و…اشنایی نزدیک دارد.نمودهای شعریش را سمبلهای اسطوره ای،شاهنا مه ای ،،منظو مه های بز می،سترگ کوه دناوتصاویر ایلی
چون کوچ،تفنگ،اسب وعا طفه تشکیل می دهد.
در حوزه صور خیال از تشبیه،استعاره،مجاز وکنایه سود جسته است.تعریفش از شعر:”ندای نی وجود
ادمیت وفریاد غربت در اوج اشنایی است”.
ویژگیهای بارز شعر بویراحمدی از دیدگاه او نو بودن کلام،تو جه به ادب حماسی،به کارگیری عناصر ایلی
،ملی،قومی و گرایش به مدح ومنقبت امامان معصوم شیعه می با شد.
نگاهی مختصر به اثار وفعا لیت های حاج فریدون داوری :
۱-صدای سخن عشق {فر هنگ نامه مو ضو عی وصایای شهدای فرهنگی ودانش اموزان استان در ۴جلد}
۲-جا ویدا نه های عشق
۳-ایل احساس
۴-تصحیح دیوان شعر ابراهیم ملتجی نسخه فعلی منحصر به فرد داوران محمد علی شاه قاجار
۵-تاریخ شعر استان از اغاز تا امروز{از ۲۵۰قمری تا امروز}
۶-اشعار تنظیم شده از قصه های عا میانه با اواهاونواهای تنظیم شده .
۷-طرح بررسی فر هنگ جا مع استان شامل موسیقی ،نمایش،ادبیات هنر های دستی وهنر های نمایشی.
۸-۱۳سال عضو شورای فرهنگی عمومی استان.
۹-۱۴سال رئیس انجمن شعر وادب دنای استان.
۱۰-دو دوره دو ساله رئیس انجمن نمایش گچساران.
۱۱-۶سال عضو شورای پژوهشی استان.
۱۲-یک دوره دو ساله عضو هیئت مدیره انجمن مو سیقی.
۱۳-۸سال مدیر عامل انجمن فرهنگ وهنر استان.
۱۴-۲دوره عضو هیئت امنا انجمن خوشنو یسان گچساران.
۱۵-دو دوره عضو هیئت انجمن اهل قلم استان .
۱۶-دو دوره عضو هیئت امنای انجمن هنر های تجسمی استان.
۱۷-۶سال مسئولیت اداره ارشاد گچساران.
۱۸-۲سال قائم مقام دانشگاه گچساران.
۱۹-۶سال معاونت فرهنگی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی.
۲۰-۴سال معاونت پرورشی اموزش وپرورش استان.
۲۱-تدوین نخستین کاست مو سیقی استان تحت عنوان تش دل.
۲۲-تهیه نخستین نوار شیون افتاب مجمو عه مراثی کربلا.
۲۳-تدوین البوم اواها و نوارهای استان با همکاری دکتر قبادی حو زه هنری اصفهان.
۲۴-عضو شورای پژوهشی و هنری استان.
۲۵-دبیر انجمن شعر وادب سپاه پاسداران استان.
۲۶-عضو هیئت امنای انجمن اهل قلم سپاه پهسداران.
۲۷-تهیه و تدوین ۱۸۰سرود و اهنگ های انقلابی در طول سه دهه ی انقلاب که بیشتر انها توسط اموزش وپرورش در جشنواره های کشور حائز رتبه شدند.
۲۸-اغاز گر غزل وطنز های محلی استان .
۲۹-عضو شورای شعر و موسیقی صدا وسیمای استان.
۳۰-صاحب اَثار ایل احساس(شعر)از هر خرمن خوشه ای (شعر)جاودانه های عشق (نثر)ایل خورشید
۳۱-شروه های اَلاله های سرخ
سراینده اشعار وترانه های ۳ کاست عاشورایی :ماه هاشمی ،شیون افتو ،مظلوم عالم
۳۲-سی دی یاس نینوا وکاست ایل احساس وتش دل
۳۳-شاعر برگزیده جشنواره فجر ۱۳۸۶
۳۴-کتابخوان نمونه کشوری در سال۱۳۸۷
۳۵-چهار دیپلم افتخار ملی
۳۶-۲۰۰ لوح تقدیر
۳۷-هفت مقاله بر گزیده علمی وپژو هشی
چند شعر از شاعر
به لبخندی شوم تسلیمت ای گل دو چشم سبز من تقدیمت ای گل
کرشمه کردن وافسون گری را فرشته می دهد تعلیمت ای گل
تمام خاطرات زندگی را به گریه می کنم تفهیمت ای گل
کدام استاد مینیاتور عالم نموده این چنین ترسیمت ای گل
برای یادگاری این غزل را فقط بنویس در تقویمت ای گل
تو خار غم فرو کردی به چشمم ولی من می کنم تکریمت ای گل
به من گفتی که یادت می نمایم ولی در مجلس ترحیمت ای گل
دل من ایلیاتی،سادهوترد به لبخندی شود تسلیمت ای گل
ایل احساس:
ایل احساسم وبار بی قرارم تا بیی دشت جونم سی عزیزم گل بکارم تا بیی
ای مو قربون قرارت بی قرارم تا بیی چینی احساسم اشکهس دردوبارم تا بیی
دلم بردن ایل لیلی خو نیارم تا بیی عید نوروز بهار،بی بهارم تا بیی
سی صیاد غم نشهسه من کشارم تا بیی چی بهونی بی خلال بی مال بارم تا بیی
سرو باغ ارزومی ،سی تو مندم منتظر پشت ورد انتظارم انتظارم تا بیی
ای مو قر بون قرارت بی قرارم بی قرارم تا بیی
فرزند کوهستانم و از نسل باران
دارم نشاط دیگری با چشمه ساران
رودخانه و جنگل صفای دیگری داشت
کوه دنا حال و هوای دیگری داشت
برف حواشی اندک اندک آب می شد
احساس ما هم بستر مهتاب می شد
ما صبحگاهان با طنین بانگ هی هی
تا قله دنا را طی کنیم طی
شاهین زنوک قله اش پرواز می کرد
آهو به روی صخره هایش ناز می کرد
اوراق گل را شبنمی غماز می کرد
قمری نوای دیگری از ساز می کرد
مردیم و با مردانگی ها آشناییم
فرزند آریوبرزن از نسل دناییم
در کشمکش های زمانه مرد هستیم
داماد رنجیم و عروس درد هستیم
اسکندر یونان را ما راه بستیم
ما لشکر محمود افغان را شکستیم
ما مردمی دریا دل و شیر اوژن هستیم
ما صاحب اسطوره های بیژن هستیم
یاد نبرد سخت تنگ تامرادی
دشمن گریخت از مهلکه با نامرادی
مهمان نوازی خصلت ممتازمان است
آهنگ بِرنو بانگ طبل و سازمان است
اصل صفا بودیم و دور از کینه هستیم
یکرنگ تر از آب چون آینه هستیم
ما را میان دشت احساس آفریدند
ما را به شیر پاک مادر پروریدند
ما لابه لای بید مجنون تاب خوردیم
ما از زلال آفرینش آب خوردیم
ما با صدای پای اسبان خو گرفتیم
ما انس با رقصیدن آهو گرفتیم
ما سرزمین خانه مان را دوست داریم
ما ساقی میخانه مان را دوست داریم
ما با بلوط ریشه در خاک آشناییم
با برف و باران نمناک آشناییم
با مرثیه ، با شعر غمناک آشناییم
با کعبه دل زمزم پاک آشناییم
ما با طنین نی لبک های شبانی
خواندیم شعر دلنواز زندگانی
در راه دین صد لاله نو رسته داریم
یک شاخ نه ، یک برگ نه ، گلدسته داریم
بر پهن دشت سینه هامون نوشتیم
از دجله و اروند و تا کارون نوشتیم
خیبر گشا بدر آفرین چابک سواریم
دشمن ستیز و پر دل و رستم تباریم
گلیم جون مو تَمدار دَیمَ
گلیم جون مو تمدار دَیمَ
وجودم نقطه ی پرگار دَیمَ
دتا چشمم که هی خَرس واتر ایکه
گواه دردل بسیار دَیمِ
گلیم وسرفه وخورجین مفرش
صنایع دستی وکردار دَیمِ
دل نازکتر برگ گل مو
من ای دنیا فقط غمخوار دَیمِ
تموم تار وپودم کار دَیمِ
وجودم جلوه رفتار دَیمِ
چه قر زحمت کشی دَی درد مندُم
مو شیره ی جونش چی نون خردم
اغوم ایکه و شیره ی جون ومی دا
هزار دف نازم ایکه تا بخندُم
بعدِ پروردگار دَیم ای پرستم
چطوری ایتَرُم دل وَش نبندُم
اگر تو ایگِرُتُم جونش ای سوت
وَم ایگو روُ خیا دورت بگردُم
قضام ای یَگِرُو قربونم ایره
الهی روُ مُو هم بعدت نگردم
پَرهَ ایگَردَنا مرغ ایوَراوِرد
واَسک نرم ایکه اَرد گندم
تموم زندگی مدیون دیمُم
که تا مردم دل مهرش نکندُم
دییم بنگ باد بیدار ایکه
بهار مثل پرستو بار ایکه
به اندازه سه تا مرد کار ایکه
کلاف جونش تَمدار ایکه
ونرمی برگ گل رفتار ایکه
گلال زلفم تیمار ایکه
مو ومعمار هستی پرس کردم
وسیم تعریف ای معمار ایکه
من گوشم اذون مهر ایگو
حس تو حیدم بیدار ایکه
هزار رنج و خوش هموار ایکه
چو گل بی کودکش رفتار ایکه
اگر لطفش نه بی یی دشت جونه
خزون رو زگار پیوار ایکه
زن لر طا قتش دیوار چینه
به اندازه سه تا مرد کار ایکه