… بسیاری از آزار های کودکان از طرف کسانی که به حریم خصوصی دختران دسترسی راحت دارند انجام می شود و خانم درخشنده در این جا آدرس اشتباه داده است و هشدار واقعی را منحرف کرده است.در واقع خطر نه از جانب مردان حاشیه نشین اطراف خانواده ها است بلکه خطر ار جانب نردیکان خود ماست.

هیسسایت مردم استان (ک و ب)- ؛ از خانم باید بسیار قدر دان بود. نه به خاطر تابو شکنی اش که تابوها اکثر اوقات مرزهای سلامت اخلاقی یک جامعه اند؛ نه به خاطر فیلم خوش ساختش که به گفته ی منتقدان از لحاظ فنی این فیلم از ابعاد گوناگون دچار ضعف هایی بوده است؛ و نه به خاطر پرداختن به مشکلات زنان که این روزها مشکلات مردان کمتر از زنان نیست.

 

از خانم درخشنده باید قدر دان بود چرا که در بازار بلبشوی سینمای ایران همچون مادری دلسوز یکی از زخم های جامعه ی زنان ایران را دید و فیلمش را بر اساس آن ساخت. بدور از ابتذال های روشنفکرانه، بدور از گیشه پرستی و بدور از شعار زدگی.

من هم شخصا از ایشان متشکرم. چون میدانی باز کرده اند تا افردی چون من نیز حرفشان را بزنند.

 

 اگر ایشان این قدم مستحکم را برنمی داشتند اکنون این قلم نیر بهانه ای برای اعتراض نمی داشت. بسیاری از متخصصان سینما و حقوق و روانشناسی و غیره  در نقد این فیلم قلم زده اند.

 

 این قلم نیز عنوان عضوی از جامعه نقدهایی اجتماعی دارد:

 

۱-      در فیلم دو موجود منفور داریم. مراد و سرایداری که به دست شیرین (طناز طباطبایی) کشته می شود.

 

مراد شاگرد مغازه ی مادر شیرین است.به نظر مرد مهربانی می آید. اما در اثر تنها ماندن با شیرین ۸ ساله در خانه تحریک می شود و به دختر تجاوز می کند.۲۰ سال بعد که او را دستگیر می کنند معلوم می شود ۲۷ فقره  کودک آزاری دیگر نیز انجام داده است. در جریان فیلم دو بار کتک می خورد و با شکنجه از  او اعتراف گرفته می شود. اما هیچگاه حرفهای او را نمی شنویم نه در دادگاه و نه در هیچ جای دیگر.

چرا مراد چنین موجود پلیدی شده است؟ سرگذشت او چه بوده است؟ نسبت به قربانیانش چگونه می اندیشیده است؟

 

 آیا او خود نیز همچون شیرین یک قربانی تجاوز جنسی نبوده است؟ چرا این مسائل برای درخشنده اهمیتی ندارد؟

چنین افراد تجاوز کاری چون مراد، خود محصول شرایط مشابهی هستند اما در این فیلم به این نکته توجهی نمی شود.

 

 

۲-      هر دو فرد تجاور کار در این فیلم از طبقات پایین جامعه اند. یکی سرایداری شهرستانی و دیگری راننده ی تهرانی. با بررسی فیلم به نظر می رسد برای درخشنده مردان مستضعف اطراف خانواده های سرمایه دار متجاوزان بالقوه ی تجاوز و آزار جنسی اند.

 

 

۳-      آن طور که از مطالعات کم حجم بر می آید بسیاری از آزار های کودکان از طرف والدین و یا برادر و یا عمو و دایی و غیره اعمال می شود. یعنی کسانی که به حریم خصوصی دختران دسترسی راحت دارند. این آزار ها کمتر از طریق مردان غریبه انجام می شود. خانم درخشنده در این جا آدرس اشتباه داده است و هشدار واقعی را منحرف کرده است.در واقع خطر نه از جانب مردان حاشیه نشین اطراف خانواده ها است بلکه خطر ار جانب نردیکان خود ماست.

هشدار اشتباه است. هشداری که خود ایشان آن را رسالت اصلی فیلم تلقی می کنند.

 

 

۴-      تجاوز های جنسی کودکان بر خلاف آن چیزی که در این فیلم نشان داده می شود کمتر متوجه دختران طبقات بالا است. خانواده شیرین کارخانه دارند و خانواده عسل نیز تاجر فرش. این گونه تجاوزات هولناک بیشتر متوجه پسر بچه های طبقات پایین است. پسرانی که خلوت کردن با آنان بسیار آسان است. زورگیری از آنان اصلا سخت نیست و  هر کدام از این مفعولین تجاوز خود برای خود مرادی خواهد شد تا تجاوزات و جنایاتی دیگر بیافریند. سرچشمه از این سو است. اما خانم درخشنده نعل را وارونه بسته است.

 

وی انگار تنها به درد های طبقات مرفهی که خود و تیمش به آن تعلق دارند می اندیشد.

در نهایت باز هم باید از ایشان به خاطر ریز بینی و دغدغه مندی هایش تشکر کرد اما این فیلم هم آنی نبود که بتواند دردی از جامعه دوا کند. زیرا به نظر می رسد مسئله ی تجاوزات جنسی برای ایشان مسئله نبود، بلکه مسئله ی ایشان مسائل طبقات شهری متوسط رو به بالا است.

 

 تا فضای سینما بدین گونه طبقاتی است نمی توان انتظار داشت که صدای بدنه ی مردم از این سینما شنیده شود.