این در حالیست که همان شعار دهندگان دیروز، امروز خود یا سرمایه دارند یا سرمایه گذار و یا پیمانکار و یا در حال تطهیر خوانین و محتاج به آرای آنان. این تشخیص سره از ناسره را مشکل کرده است.

سایت مردم (ک و ب)- : با بررسی تمامی عوامل موثر بر میزان مشارکت سیاسی مردم استان کهگیلویه و بویر احمد، به طور اعم و به طور اخص به عنوان یکی از عوامل موثر در پویایی انتخابات و میزان مشارکت سیاسی مردم استان، همواره تضمین کننده است. زیرا قومیت را می توان کاتالیزور در واکنش سیاسی مردم استان کهگیلویه محسوب کرد و همچنین باعث شور و هیجان زاید الوصفی در مشارکت سیاسی شهروندان شده و این مقوله خصوصا در انتخابات شورای اسلامی شهر و روستا و سپس مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری، نقش مهمی را بازی می کند. البته این به معنای نادیده انگاشتن سایر عوامل موثر در گزینش کاندیداها توسط مردم نیست.

به هر حال، نتایج انتخابات استان نشان دهنده یک سری فاکتورهایی است که ناشی از دخالت کم یا زیاد مردم در مشارکت و انتخابات استان دارد . پس بهتر است ما آگاهی داشته باشیم که نقش طایفه گرایی در مشارکت سیاسی مردم چگونه و چه تاثیری دارد. زیرا آگاهی از این رابطه و پی بردن به تاثیر یا طایفه گرایی در مشارکت سیاسی می تواند راههای مناسبی برای پیدا کردن پیامدهای مثبت و منفی این مسئله را آشکار نماید. بر این اساس با توجه به مطالب فوق الذکر، عوامل مهم و تاثیر گذار بر انتخابات در نظام طایفه ای و قومی استان شامل :

۱.جمعیت

۲. افراد صاحب نفوذ : در هر انتخاباتی حمایت افراد صاحب نفوذ از کاندیدای خاصی توانسته تاثیر مهمی در نتیجه انتخابات داشته باشد.

۳.خویشاوندان نسبی و سببی:. به عنوان نمونه خانوده به خاطر پیوند سببی که با ترک های مقیم گچساران دارند با اینکه این قوم (ترک) به ندرت به افراد برون ایلی یا طایفه ای حمایت می کنند اما از این خانواده چه در زمان بهرام و چه در زمان غلام رضا در عین حالی که کاندیدای ترک هم وجود داشت حمایت کردند. (در انتخابات دور هشتم مجلس(۱۳۸۶) غلامرضا در روستای بابا کلان بیشتر از احمد خورشیدی رای داشت).

به هر حال در رابطه با انتخابات استان به خصوص مجلس شورای اسلامی لازم است به چند نکته اشاره شود:

نکته اول: با توجه به مبانی نظری و تحلیل های جامه شناسی و سیاسی صرفا نمی توان به این مسئله مهم تک بعدی نگاه کرد بلکه بهتر است یک نگاه تلفیقی به موضوع داشت . زیرا این نگارنده معتقد است تحلیل انتخابات استان در این سه دهه و نگاه مردم به این امر مهم با هم متفاوت است. گمان می رود در دو دهه اول انقلاب به خصوص دهه اول، مردم استان بیشتر منافع جمعی برایشان مهم بود ولی در دهه سوم انقلاب بیشتر منافع فردی را در نظر دارند. به عنوان مثال بعضی از اقوام با توجه به اینکه از قوم خود در انتخابات شرکت کرده ولی حمایت نمی کنند. یا افراد یک خانواده به خاطر منافع فردی به یک نفر رای نمی دهند بلکه به چند نفر رای می دهند. به همین خاطر است که معادلات سیاسی در این دهه استان به خصوص شهرستان گچساران به خاطر بافت اجتماعی خاصی که دارد خیلی پیچیده شده است.

یعنی از قول« گیدنز» افراد در افکار اصلاح طلب ولی در عمل محافظه کار . یا افرادی هستند اصلاح طلب اما به اصول گرایان و برعکس اصولگرایان به اصلاح طلب رای می دهند . این همان بحث منافع فردی یعنی رسیدن به جایگاه اقتصادی و سیاسی در قوم و منطقه می باشد که باعث نوعی ساختار شکنی جدید سیاسی و حزبی شده است.یا می توان گفت کهمردم استان پیش‌بینی نشدنی هستند؛ یعنی نظر مردم درباره یک کاندیدا یا در یک انتخابات با یک جمله عاطفی، یک اتهام زدن به رقیب و… به کلی عوض شده است؛ اما براستی این برتری است برای جامعه استان؟

از این رو، تحلیل­گران سیاسی، یکی از عناصر تحول فرهنگ سیاسی ایران را تقویت فرد در جامعه می‌داند و می‌نویسد: «یکی از کلیدی‌ترین کانون‌های بحث فرهنگ سیاسی ایران ـ که به صورت انباشته تاریخی دارد ـ ضعیف بودن فرد است. در واقع ضعیف ماندن شهروند و رشد و تدوام پوپولیسم دو روی یک سکه‌اند. اینکه هر فرد به هر جهتی ممکن است کشیده شود، به دلیل ضعیف بودن اوست. نداشتن قدرت تشخیص، مطالعه محدود، وابستگی‌های معاش و نبود تشکل‌هایی که تحلیل فکری ارائه دهند، از جمله دلایلی است که فرد را به هر سویی هدایت می‌کند». وقتی چنین فرد ضعیفی به بزنگاه تصمیم‌گیری می‌رسد، بنا به اصول، نمی‌توان از وی انتظار تصمیم‌گیری داشت. چنین فردی، در چنین موقعی راهنمای راست می‌زند، اما به چپ گردش می‌کند و برعکس، چون شاید در دقیقه نود، فردی احساسات وی را در دست بگیرد، به نوعی او را وابسته به خود کرده و… ذهنش را برای خود کند.

در واقع اگر فرد در جامعه قدرتمند باشد، نه تنها برای خود ارزش قائل است و هر دم به سمتی نمی‌رود، بلکه در کنار آن هم می‌تواند برای پیشرفت کشور از راه ارتباطات معقول با انسان‌های دیگر هم اهتمام ورزد. هدف از اهتمام در سطح جامعه، کار برای وزیر و وکیل و… نباشد، بلکه فرد برای یک کلیت و منطق نظام اجتماعی و اقتصادی فعالیت کند و برای خوشایند فلان وزیر و وکیل فعالیت نکند. مثلا در ناخودآگاه یک فرد آلمانی، مصالح آلمان به مراتب مهمتر از مصالح یک وزیر یا یک وکیل است؛ بنابراین، در چنین ساختاری، تملق را برنمی‌تابند و تلقی شهروندان از هم کارکردگرایانه است و اصولا نیازی به چاپلوسی و ستودن نیست. چون فرد آنقدر قدرتمند شده است که کلیت نظام اجتماعی و منافع کشور را بر منفعت مقامات ترجیح دهد.

نکته دوم:در این دهه چهره شخصیت های کاریزما و صاحب نفوذ هر قوم هم تغییر کرده است. مثلا پیمانکاران در این دهه به خاطر شرایط مالی و وابستگی مالی اقوام به این افراد و حمایت مالی از نامزد مورد نظر بیشتر مورد احترام واقع می شوندیایکی از عواملی که موجب شده تشخیص جریانات سیاسی مشکل شود، تغییر ارزش هاست مثلاً در دهه شصت، سرمایه داری و سرمایه زدایی ومبارزه با خوانین و مظاهر آن مانند پیمانکاری، امری ضد ارزشی بود. این در حالیست که همان شعار دهندگان دیروز، امروز خود یا سرمایه دارند یا سرمایه گذار و یا پیمانکار و یا در حال تطهیر خوانین و محتاج به آرای آنان. این تشخیص سره از ناسره را مشکل کرده است.

همچنین با بررسی های انجام شده و میدانی مشخص شد نقش غالب جهت دهی مردم به سوی یک نامزد خاص را نه استادان دانشگاه، نویسندگان، روزنامه نگاران، روسای احزاب و نهادهای صنفی بر عهده دارند بلکه روسای طوایف هستند که چنین نفوذ و قدرتی دارند. بر همین اساس قدرت زیادی برای افراد صاحب نفوذ یک طایفه باید قائل بود. زیرا پس از انتخابات جوانان برای یافتن شغل به سمت موسسه های کاریابی نمی روند بلکه به سراغ افراد صاحب نفوذ طایفه خود می روند تا پس از چند زنجیره به منابع قدرت وصل شود. از این رو، افراد صاحب نفوذ یک طایفه یا خانواده گسترده نقش های گسترده ای همچون لابی کردن ، فراهم آوری فرصتهای شغلی، تسهیل فرایندهای اداری اخذ یک وام بانکی ، و بوی‍ژه پیشرفت های سلسله مراتب اداری کارکنان بخش دولتی را بر عهده دارند.

البته نکته قابل توجه در رابطه با این موضوع این است که تا زمانی شخصیت های کاریزما چهره های معنوی منطقه بودند توسعه و عمران آبادی بیشتر و دغل بازی سیاسی امروزی کمتر بود. اما از زمانی که شخصیت های کاریزما چهره های مادی منطقه شدند؛ توسعه و عمران آبادی کمتر و دغل بازی سیاسی یا سیاست بافی بیشتر شد. به همین خاطر است که بزرگان دینی ما به نوعی ساز مخالفت با کاپیتالیسم یا نظام سرمایه داری می نواختند. زیرا نظام سرمایه داری در ذات خود؛ فردگرایی از نوع منفی ( نبود عاطفه و صرفا نگاه ابزار انگاری به انسان)را به همراه خود دارد به طوریکه هابرماس از فیلسوفان مشهور معاصر و تنها بازمانده مکتب فرانکفورت یا انتقادی، مباحثی از قبیل کنش تفاهمی ( تعادل بین عوامل زیر بنا «مادی» و روبنا «معنوی») و بازگشت به عصر ایمان (وسطی) را مطرح می کند.

نکته سوم:چه در زمان اصولگرایان و چه اصلاح طلبان استان از افراد صاحب نفوذی چه در حد وزیر و چه معاون برخوردار بودند و این یعنی فرصت بسیار مناسبی برای پیگیری پروژه های از قبیل پتروشیمی و … بود. اما متاسفانه چنین فرصت های تبدیل به فرصت سوزی شد. به نظر می رسد بهانه و توجیه این افراد از این فرصت سوزیها این است که راه اندازی چنین طرح های مهمی به اسم و نام فلان فرد که نماینده مجلس است تمام می شود.

این در صورتیست که تنها بازنده چنین تفکری یا تصفیه حساب های شخصی ، جناحی و قومی فقط ضلع سوم این مثلث یعنی مردم و جوانان بیکار این استان که در پدیده شوم نزاع های قومی، جناحی و باتلاق اعتیاد گرفتار شده اند به طوریکه هر روز ما شاهد از دست دادن بهترین سرمایه اجتماعی یعنی نیروی انسانی استان می باشیم. به هر حال این مسئله از دو حال خارج نیست یا این افراد به خاطر حفظ جایگاه خود در منطقه در عین حالی که توانایی انجام چنین کارهای را نداشتند از فرافکنی و مکانیزم دفاعی از نوع وارونه استفاده می کردند.

یا اگر توانایی چنین پروژه های را داشتند ولی به هر دلیلی انجام ندادند در حقیقت ظلم به مردم استان کرده اند. البته در دولت تدبیر و امید باز فرصت بسیار مناسبی به وجود آمده که مدیر عامل بانکهای سپه و سینا، رئیس و معاون صندوق توسعه ملی کشور، معاون اقتصادی سازمان کوثر ، مدیر عامل سیمان بانک ملی کشور، مدیر عامل شرکت نفت پاسارگاد و… از فرزاندان شایسته استان می باشد.

نکته چهارم: درست است که اهرم قومیت نقش مثبتی نسبت به اهرم های از قبیل رسانه و… در مشارکت مردم استان در انتخابات داشته است اما در عوض نقش های منفی از قبیل نزاع های قومی و قبیله ای، قتل (حتی برادر کشی)،طلاق و… در استان داشته است.

نکته پنجم:آیا در استان نشستی به عنوان شهروند یا ترکیبی از قومیت های مختلف لر، ترک و… داشته ایم؟ نه؛ اگر نشستی وجود داشته به شکل درون قومی از قبیل لر و ترک بوده است.آیا چنین تفکری تا الان جزء نخبه کشی و در کل توسعه نیافتگی؛ سودی برای استان در برداشته است؟پس اگر سودی تا الان نداشته است؛ لازم است عقلای استان (تحصیل کردگان) یا نهادهای فرهنگ ساز استان به خصوص صدا و سیما و اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی واژه شهروند یا همشهری را به جای قومیت یا تفکر قبیله ای که به زیان و ضرر پیشرفت استان خواهد بود فرهنگ سازی کنند. البته در عمل و ارائه برنامه ها؛ نه اینکه با محتوای برنامه های کلیشه ای ؛ به نوعی خود دامن به چنین کارهای بزنند. در ضمن مسوولان و حتی افرادی که برای نمایندگی کاندیدا می شوند در این میان نقش مهمی دارند.

شایان ذکر است، در دنیای امروزی با توجه به وقوع انقلاب دیجیتالی و بحث جهانی شدن یا همان دهکده جهانی، مسائل قومی و طایفه گرایی در دنیا و کشور کمرنگ شده است . زیرا چنین مسائلی باعث چند دستگی، نفاق و به دنبال آن حوادث ناگواری شده و خواهد شد.

به هر حال با همه این تفاسیر تنها راه مبارزه با پدیده های شومی چون قومیت گرایی، طایفه گرایی و باند بازی که پدیده به عنوان «پارتی بازی» را به همراه خود داشته است به طوریکه در سفر ریاست جمهوری به این استان مردم به صورت شعار و به نشانه اعتراض علنا خواستار مبارزه با چنین پدیده ای شدند. البته ناگفته نماند پارتی بازی در اکثر نقاط کشور وجود دارد ولی دراستان قومیت گرایی و طایفه گرایی پررنگ تر و محیط آن کوچک و اکثر افراد به نوعی همدیگر را می شناسند، پارتی بازی در آن نسبت به سایر مناطق کشور نمود بیشتری دارد.

بنابراین، به طور کلی می توان گفت اگر مردم به خصوص مسئولین و نخبگان استان برنامه ای برای کنترل چنین مسائلی که در واقع به عنوان یک «سم» برای توسعه محسوب می شود؛ نداشته باشند، قطعا هر اقدامی که برای توسعه این استان انجام می دهند «آب در هاون کوبیدن» یا مثل«پیدا کردن سوزن در انبار کاه» می باشد.