حاج زارعی از یک طرف خود را اصولگرا می داند و از طرفی با اصلاح طلبان میثاق نامه امضا می کند. بعد از پیروزی در انتخابات اصلاح طلبان را هیچ می شمارد و حضور یا عدم حضور آنان را هیچ می انگارد و بی معنی جلوه می دهد.

 پیمان رضائیانzare11212

ویرانه، حقیقت را آشکار می‌کند چون چیزی است که برجا می‌ماند؛ ویرانه، استمرار تاریخ است!
والتر بنیامین
بی شک یکی از عمده ترین مشکلات استان ما که عموما در بُحبوحه انتخابات مجلس نمود می یابد ناشی از نوع انتخابی است که با آن مواجه ایم. مادامی که انتخاب از مسیرِ هموارِ «ایجابیِ» خود خارج شده و پا در سنگلاخ پُر اشکالِ انتخاب «سلبی» گذاشت، می بایست با دیدهٔ اغماض به مسائل پس از اینگونه انتخاب نگریست.

آن هنگام است که باید تا میزان قابل اعتنایی از سطح انتظارات کاست، آن را به دست قدارِ تقدیر سپرد، تن به قضا داده و به هرچه پیش آید خوش آید دل سپرد.

فضای مملو از بی عدالتی و عملکرد بسیار ضعیف وتواءمان مسئولین و نماینده منتخبشان، چارچوب تنگ و بسیار محدود پیش از انتخابات، قدرت رای ایجابی را از مردم مار گزیدهٔ بویراحمد و دنا (که دیگر از هر ریسمانی واهمه داشتند) گرفت و رای سلبی توام با تردید و اکراه آنها به آقای حاج زارعی از مهمترین دلایل بهارستان نشینیِ ایشان بود.
در واقع موقعیت جبری انتخاب بینِ «بد» و «بدتر» باز هم گریبان مردم رنج کشیده را گرفت!
حالا آقای حاج زارعی حدود دو سال است، دلق نمایندگیِ زَجر چشیده گان بویراحمد و دنا را در مجلس شورای اسلامی بر تن دارد، اما هنوز در لوای این وظیفه خطیر و در خور نقد، دست ما برای پرداختن به کارکردهای امیدوار کننده ایشان بسته است.

زیرا متاسفانه ضعف عملِ ایشان درعرصه توسعه و پیشرفت، عمل به وعده ها ایضآ توقعات و هَم درحوزه ذهن و قضاوت آحاد مردم، بازتاب منفی و رو به افولی داشته است. برای تغییراحتیاج به ایدهٔ نوست و فکر نو در اندیشه نسل نو با رویکرد اصلاح طلبانه است. تغییر (change) تنها در صورتی پذیرفتنی است که ماهیتی اصلاحی در جهت رفع نقایص گذشته و ساختاری پیش رونده داشته باشد. زارعی علاوه بر اینکه از نسل نو و اصلاح طلب نیست به شدت محافظه کار است و فرصت طلب.

ذاتِ محافظه کاری از شکست و تقابل با وضع موجود برای تغییر می ترسد و این به دلیل محافظه کاری و ترس وی از شکست و تلاش برای ماندن در چرخه قدرت است. خصلتی که در هر کدام از مراحل سه گانهٔ تغییر خللی جبران ناپذیر ایجاد می کند.

مصداق این ادعا رویگردانی نابخردانهٔ زارعی از اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ و تشکیل ستاد برای پوپولارترین رئیس دولت ایران، محمود احمدی نژاد است. آن هم به صرف احتمالی که بر پایه آن پیروزی احمدی نژاد را بیشتر از بقیه می دانست.

عملی واپس گرایانه که هیچوقت توجیه مستدل و منطقی برای آن نداشته و نخواهند داشت. بنابراین ماحصل ورود اقای زارعی به مجلس بدون توجه به عملکرد و ساختار ذهن و اندیشه ایشان و سکوت منفعت طلبانه مدعیان توسعه و فرو رفتن در باتلاق «پیشین گرایی» محرومیت همه جانبه برای بویراحمد و دنا است.
زمانی مهمترین دلیل زارعی برای مخالفت با احمدی نژاد این بود که در پروژه استانی سهم خواهی از دولت در رقابت با دکتر هدایتخواه شکست خورد.

حاج زارعی علاوه بر محافظه کاری و ترس شرطی شده اش از شکست، فاقد بینش سیاسی لازم برای پیش بینی آینده است؛ چرا که در غیر این صورت با اعلام حمایتِ (هرچند باری به هرجهتی) از دکتر روحانی می توانست خود را از وضعیت فعلی از یار مانده و از دوست راندگی اش قدری به در آورد تا حداقل دولت اینگونه دست زارعی را برای تغییر در مدیریت خرد، در بویراحمد و دنا در پوست گردو نگذارد.

در نظر زارعی در دنیای سیاست دو دوتا می شود چهارتا، اما زارعی نمی داند که سیاست همیشه از قانون و قوانین اثبات شده تبعیت نمی کند بلکه قوانین خود را دارد. اشتباهی که دکتر هدایتخواه هم مرتکب شد و نمود آن شرکت در انتخابات دوره نهم مجلس بود.

البته هدایتخواه به امید همان انگیزهٔ کذایی و از سر ناچاریِ «سلبی و نه ایجابی» مردم پای در میدان رقابت گذاشت و به امید انتخاب شدن مابین بد و بدتر نشست، اما عدم آگاهی ایشان از گنجایش کیلِ صبرِ مردم، برایش آن شد که نباید می شد.

خلاصه اینکه مهمترین دلایل شکست زارعی در انتخابات ریاست جمهوری (حمایت از آقای دکتر ولایتی) – ضعف اقتدار نمایندگی، عدم شناخت ایشان از ساختار کلان سیاسی کشور، شناخت سطحی وی از معادلات سیاسی بین المللی، بی اعتنایی به صدای مردم و فقدان ترسیم یک چشم انداز تقریبا مطمئن برای آینده است- که ایشان را بار دیگر از دامن امن اصلاح طلبان درآورد و با طناب پوسیدهٔ اصولگرایان به چاه انداخت.
یکی از مهمترین وعده های انتخاباتی حاج زارعی تغییر مدیریت دانشگاه یاسوج بود.

همانا مطالبهٔ به حقِ دانشجویانِ عاصیِ این دانشگاه و اکثر فرهیختگان استان. خیلی دوست داشتیم حداقل این اقدام مثبت و موثر در رزمه کاری ایشان ثبت می شد اما دریغ که پس از تغییر روسای ضعیف دانشگاه های کشور (از جمله دانشگاه های علامه طباطبایی و صنعتی اصفهان) خواه ناخواه، بدون توجه به نظر آقای زارعی و با درایتِ دولت تدبیر و امید و شجاعت دکتر توفیقی (سرپرست وزارت علوم) لاجرم نوبت به رفتن آقای ارژنگ می رسید.

البته بی انصافی است نادیده گرفتنِ تلاش شبانه روزی وی برای این مهم، ولی متاسفانه باز ثابت کردند چه با بودن دولت اصولگرای هم مشی و چه اصلاح طلب ـ معتدل همچنان ایشان از رایزنی، تعامل و اعمال نفوذ برای برداشتن چنین مدیر بی کیفیتی نیز عاجزند.
بعد از حدودا نیمی از زمان نمایندگی ایشان هنوز از خاموش ترین نمایندگان مجلس است. البته صداقت ایشان در این مورد ستودنی است! چون به همان اندازه که در چنته دارد، نشان می دهد:
به اندازهٔ بود باید نمود خجالت نبرد آنکه ننمود و بود
از معدود تحرکات زارعی درمجلس، جلسات بررسی رای اعتماد به وزرای پیشنهادی دکتر روحانی بود که به لطف پخش از صدا و سیما فرصت مغتنمی دست داد تا ناله و فریاد محرومیت این دیار به گوش مسولان برسد.

آقای زارعی در نقد و نکوهش سخنان کوته نظرانهٔ آقای بزرگواری ایراد سخنرانی کردند که فی نفسه کاری بجا، لازم و اما ناکافی بود. آیا سهم ما از نماینده مان و متعاقب آن سهم نماینده مان از تریبون مجلس همین قدر بود؟!
متاسفانه واژه «محرومیت» پاشنه آشیل بومیان این استان شده است. سوء استفاده سیاسیون برای برداشت رای، مانع بزرگ مدنیت و سد بزرگ توسعه متوازن و حتی نسبی و تک قطبی شده است.

طی این سالها زارعی در راه جامعه مدنی چه تلاشی کرده؟ نمایندگی زارعی حتی اگر ایشان دوست دارد برای مردم کار کند اما بنا به فقدان خیلِ شاخص های پیرامونی و درونیِ ایشان، عملا باری از دوش ما برنمی دارد.

در دنیایی که «مدرنیسم» کهنه شده و «پُست مدرنیسم» قافیه را به «پسا پُست مدرنیسم» باخته، چرا ما باید همچنان در الفبای مدرنیته دست و پا بزنیم؟! ما به شدت احتیاج به دوری از شعار و عوام فریبی داریم.
نیاز به مردان «گرده دار» و پر انرژی، عملگرا و باسواد با قدرت چانه زنی و نفوذ در ساختار سیاسی کلان داریم. نیاز به تفکری تعامل گرایانه، مردم محور و نه تکلیف محور داریم تا بتوانیم از میزان گسست نسل ها بکاهیم.

تا بتوانیم تکیه گاه نگرش ریش سفید محوری را درسیستم قبیله گرایی و مسلک عشیره ای در تمام ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و… برداریم.

تا زمانی که سواد مدرن و تخصص نیروی جوان تحصیل کرده جایگزین تصمیم گیری و تصمیم سازی بازنشستگان، ریش سفیدان محلی و ملا مکتبی ها نشود، نباید انتظار تغییرداشت.

وقتی هنوز زیرساخت های ما و معیارها بر پاشنه عقل قبیله ای و اصول تفکر قوم گرایی می چرخد حتی گذار از سنت به مدرنیسم آرزویی بیش نیست.

اگر اندک تغییری در نوع چهره و لباس، سازه های مهندسی و ماشین و… نسل سوم مشاهده می کنیم، نباید فکر کنیم مدرنیته در این استان پا گرفته و ما با انسان های آینده ساز، با فرهنگی متفاوت از گذشته و نوگرا روبروییم، بلکه با نگاهی به اعمال و نوع کنش این قشر به این فهم می رسیم که بین این نسل و نسل ماقبل خود چه گسست عمیقی ایجاد شده است.

البته این ناهنجاری نتیجه ناهماهنگی فکری نسل اول انقلاب با نسل دوم و سوم است. نتیجه عدم حضور موثر نخبگان است.

نتیجه چسبیدن بازنشستگان و فسیل های سیاسی به قدرت است. چون ساختار کلان سیاسی هنوز نتوانسته جریان انتقال قدرت را از نسل اول به نسل های بعد از خود به راحتی عبور دهد و به دنبال آن سطوح پایین در این ساختار هم از قانون بالا تبعیت می کنند، چون آنقدر در این زمینه کاهلی شده است که هم به عنوان یک قاعده نهادینه شده است، هم اکثریت توده با خالی کردن پشت نسل جوان و عدم اعتماد به آنان به نوعی «تنبلی سیاسی» دچارشده اند.

البته در نبود جامعه مدنی متخصص و کارآمد و جامعه سیاسی فراگیر و فعال، این تنبلی سیاسی برای ما امری عادی است.
وابستگی مطلق ما به سیاستمداران پایتخت نشین و اجرای دستورات حزبی باعث کور شدن خلاقیت ها شده است. مصداق آن خروج نخبگان از استان است.

وقتی زمینهٔ شکوفایی و بروز استعدادها توسط متولیان استانی فراهم نمی شود، نتیجه چیزی جز فضای خنثی و اختهٔ فعلی نمی شود. متاسفانه نوع نگرش زارعی در مواجهه با زمان، نوعی تقابل بین گذشته و حال است و از آنجا که بسط تفکر قبیله ای و ورشکستهٔ سنتی در میان تحصیل کرده ها و تودهٔ مردم هر روز بیشتر می شود.

لذا باید گفت: اشتراک تفکر زارعی و اکثریت مردم بویراحمد و دنا در همسویی ذهن و عمل آنان، مبتنی بر قبیله و ایل گرایی، باعث مسدود شدن حداقل روزنه های امید برای گذار از ساحت کهنه به نو شده است.

البته مقصر اصلی در این میان حاج زارعی و امثالهم هستند نه مردم، چون اولا: دست مردم از تشکیلات تصمیم گیر و تصمیم ساز، کوتاه است. ثانیا: مردم همیشه به امید وعده های پیغمبرگونه اینان، جریانات سیاسی را حمایت می کنند. زارعی از توسعه سخن می گوید بی آنکه بداند هر کس سخن از توسعه بگوید ناگزیر باید دست به دامن علم شود. دانش، برنامه و تخصص زارعی برای رسیدن به توسعه چیست؟ نگاه وی به توسعه یک نگاه «مبادله ـ معامله ای» است.

اگر به فرآیند پیروزی ایشان در انتخابات توجه کنیم به این مطلب می رسیم. بسیاری از مردم بویراحمد و دنا منتظر وفای به عهد ایشان هستند، چون قول و قرارهای زیادی در زمینه های مختلف از جمله اشتغال، به آنان داده شده.

بنابراین سیستم «مبادله ـ معامله» ازسالها پیش شروع و در۱۲ اسفند ۹۰ یعنی نقطه پیروزی ظاهری و شکست واقعی، برای زارعی به بار نشست. اما مردم هنوز نتوانستند از این سیستم بهره ای ببرند، چرا؟ چون در این تفکر توسعه یعنی ساخت یک شهرک صنعتی و بکارگیری چند نفر در این شهرک و ایجاد انتظارات جدید، برای کسانی که در این مکان مشغول می شوند.

اما ایشان تخصص، دانش و قدرت چنین کاری را ندارد. پس وقتی دیدگاه یک فرد (آنهم در چنین سطح سیاسی) در مورد توسعه به چنین حدی تنزل پیدا می کند چه انتظاری باید داشت؟ تیم مدیریت ایشان برای توسعه چه کسانی است؟ چند کارگروه تخصصی برای این فرایند در اختیار دارد؟ متاسفانه دست نماینده در این مورد خالیست و برگی برای ادامه بازیِ از پیش باختهٔ خویش ندارد.
تاریخ اندیشه سیاسی جهان یک اصل را به آشکار ترین وجه نمایان می کند و آن اینکه: هر وقت «محافظه کاری» سکاندار اندیشه و عمل یک فرد یا جامعه شده است، آن وقت مثلثِ «سقوط و سکون و سکوت» اندیشه و اندیشمندان، تنها ره آورد این اتفاق ناگوار در تمام دوران بشریت بوده است.

و این به دلیل جهان بینی مسقف و خیمه ای ایست که اندیشه محافظه کاری در بطن خود دارد و سعی می کند این محدودیت و چارچوب را با پنهان کاری و فرافکنی و شعارهای اصلاح طلبانه و مردم پسند از صحن علنی رویارویی اندیشه ها به دور نگه دارد.

زارعی محافظه کار است و با اصول محافظه کاری که مرور شد با شعار اصلاح طلبی، اندیشه ورزی و توسعه و فریب اصلاح طلبان و به لطف موجی بادآورده که در هفتهٔ منتهی به انتخابات به گونه ای تصنعی شکل گرفت قدم به مجلس گذاشت.

البته باید به این موارد کم تجربگی جریان سوم و رقیب قدرِ دو اصولگرای دیگرِ حاضر در میدان که از اردوی اصلاحات بر می خواست را نیز اضافه کرد. اما بعد از پیروزی رنگ اصلی و مستهلک (اصولگرایی) خود را بازیافت و در مصاحبه با یک سایت استانی گفت: «حتی با نبود اصلاح طلبان، حضور مردم در انتخابات ریاست جمهوری چشمگیر است»!!!
حاج زارعی از یک طرف خود را اصولگرا می داند و از طرفی با اصلاح طلبان میثاق نامه امضا می کند. بعد از پیروزی در انتخابات اصلاح طلبان را هیچ می شمارد و حضور یا عدم حضور آنان را هیچ می انگارد و بی معنی جلوه می دهد.
در پایان با تمام احترامی که برای شخصیت انسانی و وارستهٔ حاجی عزیز قائلم، استدعای حقیر با عنایت به انتقادهایی (تلخ گونه اما روشنگر) از این دست من و هم نسلان دیارم از جناب ایشان که امیدواریم با سینه ای باز پذیرای آن باشند، این است که برای دور آینده با حسابگری و تعقل، میدان را به فردی بدهند که از شعار، عمل بسازد.
((خرده بر حرفِ درشتِ منِ آزرده مگیر حرفِ آزرده دُرشتانه بود خرده مگیر))

منبع :