چالش و رکود اقتصادی که از سال ۹۰ به بعد گریبان گیر ملت شده بود با بی تفاوتی مسئولین امر در ادامه تبدیل به یک بحران حاد اقتصادی واجتماعی در سال ۹۶ شد.

یاسوج ۲۴: یادداشت///

 

/کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه یاسوج

چالش و رکود اقتصادی که از سال ۹۰ به بعد گریبان گیر ملت شده بود با بی تفاوتی مسئولین امر در ادامه تبدیل به یک بحران حاد اقتصادی واجتماعی در سال ۹۶ شد. اگر به شعار های کف خیابان توجه داشته باشیم صرف نظر از اینکه؛ کسانی در این بین به دنبال سودجویی و سوء استفاده های سیاسی هستند حتماً به کنه و اصل مشکل پی خواهیم برد از مفهوم این شعارها به عنوان مثال: « مرفهان بی درد مایه ننگ ملت»، « مرگ بر گرانی» و… این طور برداشت می شود که فشارهای اقتصادی، بی عدالتی ها و تبعیض ها در این حوزه ملت را به ستوه آورده است و تنها راه برون رفت از این مشکلات را حضور مستقیم در کف خیابان‌ها و پیگیری این مطالبات قانونی از طریق اجتماعات گسترده و اعتراضات می دانند. بطور ناخواسته جامعه جوان ما با توجه به سطح بالای تحصیلات و توقعات فزاینده ای که ایجاد شده بود دچار تناقضات عدیده ای شد. نبود فرصت های مناسب شغلی، وابستگی اقتصادی تا سنین بالا به خانواده ها؛ فشار دو سویه ای را نسیب خانواده و افراد کرده است و از سوی دیگر مفاسد اقتصادی و اختلاس های مسئولین و عدم توانایی طبقات محروم جامعه در خرید مسکن و بحث ازدواج… همه و همه مزید بر علت شد تا امروز مردم به خیابان ها بریزند و شعار حق طلبانه و حق خواهی سر بدهند. اما ضعف جدی این اعتراضات این است که به دلیل نبود حلقه های واسط و میانجی میان دولت و ملت این تجمعات عموماً به انحراف کشیده می شوند و به جای اعتراضات نرم و همراه با خواسته های قانونی عده ای با تخریب اموال عمومی و بزن در رو های غافل گیرانه فضا را امنیتی می کنند و مانع از رسیدن مردم به خواسته های به حقشان هستند. به هر حال ما با یک بحران جدی اقتصادی رو برو شدیم. و این اولین باری نیست که کشور بعد از انقلاب با بحران مواجهه است ما از سال ۵۷ به بعد چالش ها و بحران های زیادی را پشت سر گذاشتیم که این بحران ها برای جامعه انقلابی تا به ثمر رسیدن خوسته های و مطالبات انقلاب طبیعی خواهد بود. مسلماً بحران یعنی وضعیتی که طی آن روش های معمول و متداول در مواجهه با مشکلات و مسائل فاقد کارایی است بنابراین این بحران باید به دلیل فوریت مورد توجه قرار گیرد زیرا عدم توجه و رسیدگی بلافاصله به آن موجب وخیم تر شدن اوضاع می شود. توماس اسپریگنز در کتاب فهم نطریه های سیاسی برای بحران چهار مرحله متصور است۱- مشاهده بی نظمی و مشکل ۲-تشخیص درد و علل بحران ۳- باز سازی آرمانی جامعه سیاسی و ۴- ارائه راهکار و درمان برای بحران. اگر ما این مراحل اسپریگنز را برای تحلیل بحران اقتصادی که با آن رو برو شدیم بکار ببریم لازم است ابتدا مسئولین امر این تجمعات و اعتراضات را در کوتاه مدت به رسمیت بشناسند و در سریع ترین زمان ممکن پاسخگوی این مطالبات باشند مثلاً این اواخر گرانی های ناشی از برخی اقلام در سبد خرید خانوارها من جمله تخم مرغ که گاهاً فضای طنزی هم در جامعه و فضای رسانه ای ایجاد کرد بود و یا طرح حذف ۳۰ میلیون از یارانه به گیرا و یا طرح افزایش ناگهانی قیمت بنزین از هزار تومان به هزار و پانصد تومان که فعلاً مسکوت ماند بصورت شفاف و صادقانه با مردم در میان گذاشته شود تا این تب و تاب ها بخوابد و در آرامش کامل بر پایه عدالت محوری به مطالبات بحق ملت و تقاضاهای آنها پاسخ داده شود و در بلند مدت با دادن مجوز به گروه های مردم نهاد و انجمن های مدنی و تسهیل فرایند فعالیت آنها که واقعا کمبود آنها در جامعه شدیداً احساس می شود و من بعد از این طریق خواسته ها تجمیع شود و به نهاد های مسئول رسانده شود. این یک درد و نقص در جامعه است حال که ما به علل بحران و درد جامعه پی بردیم باید به آن جامعه آرمانی که به دنبالش هستیم. و خواسته ما در ابتدای انقلاب تا کنون بوده است به آنها جامع عمل بپوشیم. آرمان ما در تحقق استقلال، آزادی جمهوری اسلامی و عدالت اجتماعی بود. آرمان امروز جامعه همان خواسته های دیروزی بود که ملت این روزها در کف خیابان ها فریاد می زدند این همان مطلوب رهبری معظم انقلاب نیز است که بارها و بارها به مسئولین خاطی تذکر دادند «مردم گله مندند» بارها نسبت به مرفه بودن مسئولین، اختلاس ها، مفاسد اقتصادی و آقازادگی تذکر دادند اما کسی گوشش به این حرف ها بدهکار نبود، طیف های سیاسی برای رسیدن به قدرت دست به هر اقدام ناپسند و ضد اخلاقی زدند اما باز رهبری به دور از هجمه ها و حلیه های داخلی و خارجی برای برون رفت از مشکل اقتصادی «طرح اقتصاد مقاومتی» را مطرح کردند اقتصادی که درون زا است و پایه و اساس آن را مردم و گروه های مردم نهاد تشکیل می دهند اما مؤلفه های همین درمان طبیعی که از سوی دولت های مختلف نادیده گرفته شد و با بی مهری روبرو شد مزید بر علت شد تا این چنین کشتی دولت ها در مسئله اقتصادی یکی پس از دیگری به گل بنشیند.

به نظر می رسد تنها راه علاج این بحران همچنان اقتصاد درون زا است که با بافت و فرهنگ جامعه ما سازگاری بیشتری دارد. تأکید ما بیشتر بر اقتصاد مقاومتی بخاطر این است که این نیز یک بعد دیگر مانند بعد نظامی و امنیتی ما است که در سطح قابل اتکایی قرار دارد و متکی بر توان و نیروهای خودی بوده است و می توان از تجربه و پیشرفت های نظامی در بحث اقتصاد درون زا بهره ها برد به شرط این که از حالت التقاطی و ترکیبی اقتصاد لیبرالی و سوسیالیستی فاصله بگیریم و هر برداشت سطحی و شخصی و سلیقه ای را در آن دخیل نکنیم.