زبان و ادبیات، آیینۀ تمام‌نمای فرهنگ و هویت هر ملتی است. از این شیواتر و زیباتر نمی‌توان توصیف و تفسیری برای ادبیات یافت. از همین رهگذر، زبان و ادبیات پارسی جایگاه و پایگاه ویژه‌ای داشته و دارد.

یاسوج ۲۴: یادداشت//

 

محمد مرادی ناصرآباد

و ادبیات، آیینۀ تمام‌نمای و هویت هر ملتی است. از این شیواتر و زیباتر نمی‌توان توصیف و تفسیری برای ادبیات یافت. از همین رهگذر، و ادبیات پارسی جایگاه و پایگاه ویژه‌ای داشته و دارد. پارسی؛ هویت دیرینۀ ماست و بر همگان فرض است که در نکوداشتش بکوشند و در اشاعه و گسترش آن اهتمام ورزند.
در آستانۀ «روز شعر و ادب پارسی» و همچنین «هفتۀ دفاع مقدس» هستیم. همانگونه که مستحضرید هیچ‌کس به اندازۀ فردوسی پاکزاد- که صد رحمت بر آن تربت پاک باد- در باروری و حفظ و نگهداشتن زبان پارسی تأثیرگذار نبوده است. این بزرگمرد حکیم، علیرغم تمام مرارت‌های روزگار خویش، چنان مقتدرانه عمل کرد که اگر همت و حمیت وی نمی‌بود امروز نمی‌توانستیم این چنین شیرین بگوییم و بنویسیم و بخوانیم. مرحبا بر این همت عالی و اندیشۀ متعالی که بنای بلند سخن را از گزند باد و باران بیگانگان حفظ نمود. در جامعه‌ای نفس می‌کشیم که بام تا شام آن، عطر پارسی می‌دهد و کلماتش زیبا و شیدا بر جان و دل می‌نشینند.
فردوسی عزیز چه بسیار رنج‌ها که سی‌سالِ آزگار به دوش علاقه کشید و بی‌توجه به همۀ بی‌مهری‌ها، به پارسی شیرین، زندگی و حیاتی ابدی بخشید. بیست و هفت شهریور، روز پاسداشت شعر و ادب پارسی است. در واقع می‌توان گفت این روز بهانه‌ای است برای ارج نهادن به مقام شامخ کلام و کلمه آن هم از نوع پاسی‌اش. نقطۀ اشتراک این متن هم همان عدد «سی» می‌باشد. به همین خاطر، آنچه مرا وادار به نوشتن این سطرها کرد؛ چیزی نبود جز دغدغه‌ای مقدس به ساحت کلمه و اندیشیدن به امانت پویا و گویای فردوسی شیرین‌سخن. شاید بد نباشد بدانید که فردوسی عزیز بینوا «سی سال» زحمت کشید تا یک ماندگار نوشت و در نقطۀ مقابل حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس کشور در تلاش و تکاپوست تا یک سال، «سی کتاب» بر تولیدات فاخر فرهنگی بیفزاید. این روند رو به رشد چند سالی است که ریشه دوانده که به زعم بنده، حاصلی جز تخریب و نابودی و بی‌ارزش تلقی کردن ادبیات و تضییع بیت‌المال در پی نخواهد داشت. از این منظر می‌توان به تجربه‌ای مشابه و مخرب نیز اشاره نمود: بیاد داریم که سالها پیش و پس از مصائب انتخابات ۸۸، در یک روز و به همت وزیر ارشاد وقت، بیش از صد عنوان کتاب در باب تحرکات مذموم آن دوران رونمایی شد و هیچ‌کدام هم نتوانستند به شکوهمندی روز نهم دی(روز بصیرت در بیان مقام معظم رهبری) مؤثر و مثمر ثمر باشند. به بیانی دیگر، مبالغ هنگفتی بابت نگارش تا چاپ این تعداد کتاب در شمارگان بالا هزینه شد و در آخر هیچ اتفاقی هم نیفتاد و همین یعنی جفا به ساحت ادبیات. اشتباه نکنید، بحث مخالفت و معاندت در میان نیست. خوب است کمی هوشمندانه‌تر به اصل موضوع بنگرید. کتاب‌های منتشرشده اکنون کجا هستند و با چه میزان تأثیرگذاری بر مخاطب! آیا نمی‌توانستیم خارج از فضای احساسی آن روزها، عاقلانه‌تر و مدبرانه‌تر بنشینیم و با تفکر و تأمل به چند و چون ماجرا، اثری خلق کنیم که لااقل تا یک دهه بتواند حرفی برای گفتن داشته باشد؟ نه اینکه پس از رونمایی و توزیع کیلویی بین ادارات و نهادها و یا حتی انباشت در انبار، حالا بی‌هیچ دلیلی سر در برف نا‌آگاهی کنیم و راه پاسخ به مخاطب فهیم را بر خود و دیگران ببندیم. و اما برگردیم به بحث خودمان. در این روزگار پرشتاب که عمدۀ مردم در تأمین معاش مانده‌اند و از مصائب اقتصاد رنج می‌برند جایگاه کتاب در سبد فرهنگی خانوارها کجاست؟ با تبصره و آیین‌نامه و دستورهای اداری نمی‌توان مردم را کتابخوان بار آورد. همان بلایی که سر کتاب «دا» آمد که هر نوبت چاپ را به اداره و سازمانی تحمیل کردند. هدف نویسنده از نوشتن کتاب، پرورش ایده و خلق اثر و انتقال مفاهیم به مخاطب است تا بتواند به مدد اندیشۀ خود، با کمترین کلمات، بیشترین تأثیرگذاری را داشته باشد. تألیف کتاب عالی است اما به چه قیمتی؟ اگر نشر، آگاهی‌بخشی است پس چرا کیفیت را باید فدای کمیت کرد؟ فلسفۀ چاپ سی عنوان کتاب در سال چیست؟ اگر آمار سالانه را ضرب در «سی‌ویک مرکز استان» کنیم، آمار وحشتناکی به دست خواهد آمد و چرا نباید فکری به حال این فاجعه کرد؟ چرا مسئولین امر فرهنگ را دستاویز ذهنیات خویش قرار داده‌اند؟ اگر بحث رقابت با سورۀ مهر و حوزه هنری در میان باشد که ابتدا باید این روند آسیب‌شناسی شده و سپس وارد عرصه شد. در ثانی این کتاب‌ها کجا و چگونه عرضه خواهند شد و جذب مخاطب چه می‌شود؟ و مهم‌تر اینکه در صورت عدم دستیابی به اهداف موردنظر، تکلیف هدررفت هزینه‌های بیت‌المال چه خواهد شد؟ پرسش اساسی اینجاست که انتشار کتاب در این حجم وسیع، چه دردی از ادبیات دوا می‌کند؟ به گمانم دست‌اندرکاران بالادستی حفظ آثار هنوز به کُنه و محتوای سخن مقام معظم رهبری پی نبرده‌اند که «جنگ گنجینۀ تمام ناشدنی است و اگر به اندازۀ هشتادسال دیگر استخراج کنیم باز هم مفاهیم ناگفته و نانوشته باقی مانده است». اینکه با کیفیت نازل و صرف ایجاد فضای آماری، رکورددار نشر کتاب در حوزه‌ای خاص شویم چندان شاهکار شاخی نیست و شایسته است که بیش از این به مخاطب توهین نکنیم. به نظر من «یک شبه نویسنده شوید» طرح جالبی برای بازار کتاب بی‌مخاطب این روزها نیست. سعی کنیم به هر حربه‌ای، نویسندۀ سفارشی و فرمایشی نسازیم و همانگونه که هر کتابی را نباید خواند ما نیز به پروژۀ «کتاب‌سازی» رو نیاوریم. کاش بسیاری از قلم‌ها می‌شکستند تا اقبال و استقبال مخاطب این چنین به قهقرا نمی‌رفت. کاش با کتاب‌سازی، فرصت را از کتاب‌های پرمحتوا نمی‌گرفتیم. کاش به جای این همه نویسندۀ سردرگم و کتاب بی‌مخاطب، به جان درختان نمی‌افتادیم. کاش کتاب‌ساز نمی‌شدیم تا آرامش کلمات بهم نمی‌خورد. بدون شک با من هم عقیده‌اید که باید کار را به کاردان سپرد. بنابراین اگر دوستان نظامی به جای موازی‌کاری و پرداختن به امور غیرتخصصی، در پی وظایف محوله باشند و پا در کفش فرهنگ نکنند، خودِ اهالی فرهنگ می‌دانند و می‌توانند کار خویش را به سرانجام نیکو برسانند. نظامیگری فضای خاص خود را می‌طلبد و ادارۀ فرهنگ‌ جامعه در چنین ساختار و فضایی ناممکن خواهد بود. البته به کسی برنخورد که کتاب سفارشی و نویسندۀ فرمایشی، روزی سر از ناکجاآباد در خواهد آورد و آن روز؛ روزی است که باید زانوی غم در بغل گرفت و زار زار به حال هویت خویش گریست. «ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می‌روی به ترکستان است». امیدوارم مسئولین حفظ آثار، دست از نشر آماری بردارند و کیفیت را بر کمیت ترجیح دهند. در پایان این نوشتار از حضرت حکیم فردوسی و امانت گرانقدرش، زبان پارسی عزیز، دگرباره معذرت می‌خواهم و شرمنده که نتوانستیم آن‌گونه که باید و شاید در حفظش بکوشیم و پاسدارش باشیم.