شهید عبدالحسین ولی پور در فرازی از وصیتنامه خود گفته است: ما با افتخار برای باروری درخت پربار اسلام جان خود را تقدیم ایزد منان می کنیم . بارالها ! پذیرا باش که درگاه تو سعادت می خواهد.

زندگینامه و فرازی از وصیتنامه شهید عبدالحسین ولی پور

ما با افتخار برای باروری درخت پربار اسلام جان خود را تقدیم ایزد منان می کنیم

شهید عبدالحسین ولی پور در فرازی از وصیتنامه خود گفته است: ما با افتخار برای باروری درخت پربار اسلام جان خود را تقدیم ایزد منان می کنیم . بارالها ! پذیرا باش که درگاه تو سعادت می خواهد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی سپاه فتح، در یکی از روزهای خزان زده سال ۱۳۴۲ ، چادر سیاهی محقر در منطقۀ قشلاقی “بیلو” میلاد کودکی را در هلهلۀ گُمپل و اسپند جشن گرفت. فردای آن روز سادات ده ((بر آفتاب))در محفل ساده ای که سید خلیفه شوق تولد کودک خود ترتیب داده بود شرکت کرده و در عطر نجیب صلوات ، مقدم این ایلیاتی کوچک را گرامی داشتند. پدر بزرگ بنا به رسم معهود ایل و به یمن نام مقدس سالار شهیدان نام((سیدعبدالحسین)) را برای این غریبۀ کوچک برگزید. و بدینسان مردی از تبار گل و گلوله و لبخند، در دامان همیشه مهربان صحرا، اولین روزهای زندگی خود را آغاز کرد. سیدعبدالحسین دوران کودکی را در صمیمیت ایل سر کرده و به علت نبودن امکانات تا سن یازده سالگی موفق به شروع تحصیلات مدرسه نگردید.

در سال ۱۳۵۳ با تأسیس اولین کلاسهای ابتدایی در روستای «بیلو» قدم در اه علم و دانش گذاشت و پس از چند سال دوران ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند . وی در ادامه راهی یاسوج گردید و تحت توجهات عموی خود سال اول راهنمایی با موفقیت پشت سر گذاشت . سال بعد وارد مدرسه شبانه روزی یاسوج گردید و سال دوم راهنمایی را نیز به پایان رساند مشکلات عدیده خانواده او را به کارهای مختلفی مشغول ساخت و سیدعبدالحسین علی رغم شوق و علاقه ای که به تحصیل داشت از ادامه درس بازماند و با دریافت کارنامه دوم راهنمایی برای همیشه از تحصیل فراغت یافت . وی در سال ۱۳۵۷ هیجان و شور انقلابی خود را در فریادهای آتشین و مشتهای گره کرده ، به تصویر کشید و با شرکت در فعالیتهای انقلابی نقش چشمگیری را در پیروزی انقلاب به عهده گرفت . سردار شهید ولی پور پس از پیروزی انقلاب به جمع عاشقان ابا عبدالله (ع) در سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی پیوست و با گذراندن دوران مختلف آموزش ، خود را برای دفاع از اسلام و میهن اسلامی آماده نمود . وی همزمان با آتش افروزیهای دشمن بعثی در جنوب ، در قالب هیأتی متشکل از نیروهای همیشه پیروز فتح ، راهی مناطق غرب گردید و چندین ماه در سنندج به مبارزه با ضد انقلاب پرداخت .

شهید ولی پور در ادامه ، جبهه جنوب را جهت مبارزه با دشمنان همیشه اسلام برگزید و در مدت زمان حضور در جبهه بعضاً به عنوان فرمانده گردان و در عملیاتهای متعددی از جمله شکست حصر آبادان ، بیت المقدس ، رمضان ، مسلم بن عقیل ، محرم ، خیبر ، قدس ۳ ، طریق القدس و والفجر۸ شرکت کرد .

سردار شهید در آخرین روزهای زندگی ، تابلویی زیبا از عشق و حماسه را به تصویر کشید و با تقدیم جان عزیز خویش ، به اصالت انسان و انسان دوستی در مکتب اسلام تأکید ورزید . وی در عملیات والفجر ۸ در ازدحام آتش و دود و در خفقان بمباران شیمیایی دشمن ، در حالی که فرماندهی گردان امام علی (ع) را به عهده داشت ، ماسک ضد گاز خود را به یکی از نیروهای بسیجی بخشیده و خود در ناگزیر مرگ و زندگی ، با استنشاق گازهای سمی دشمن ، به شدت شیمیایی و راهی بیمارستان گردید. وی پس از نه روز تحمل درد و زخم سرانجام در دوم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان امام خمینی تهران ، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در بیکران آسمان ، پروازی سرخ را آغاز کرد.

….. امروز اگر چه ایلیاتی غیوری چون او در سینه خاک آرمیده است امّا سلاح فرو افتاده او را فرزندان این آب وخاک در کف دارند و«یحیی»تنها یادگار وی می تواند به افتخار داشتن پدری چون او بر خویش ببالد که امروز اگر به سایه راحت نشسته ایم مرهون استقامت هزاران سرو قامت چون اوییم .

فرازی از وصیتنامه شهید :

« ما با افتخار برای باروری درخت پربار اسلام جان خود را تقدیم ایزد منان می کنیم . بارالها ! پذیرا باش ، درگاه تو سعادت می خواهد … دنیا محل عبور است و همه باید بروند ، خوشا مرگی که در راه اعتلای اسلام باشد و خوشا بنده ای که بدون دلهره به جهاد فی سبیل الله برود .»

منبع : پایگاه اطلاع رسانی سپاح فتح