همچنین شایان ذکر است استان کهگیلویه و بویراحمد در عین حالیکه به عنوان یک سرزمین چهار فصل شناخته می­شود و در بخش­های کشاورزی، صنعتی، گردشگری و… از موقعیت خیلی خوبی نسبت به سایر استانها در زمینه توسعه برخوردار می­باشد اما متاسفانه توسعه چشمگیری پیدا نکرده و می­توان گفت نه محروم ترین بلکه مظلوم­ترین است.

سید ابوالحسن حسینی نیک : با توجه به اینکه در توسعه و عدم توسعه یک جامعه هم عواملی داخلی و هم عوامل بیرونی نقش دارند. لذا به نظر می­رسد عوامل داخلی به نسبت عوامل خارجی بیشترین نقش را در موانع توسعه این استان داشته است .

همچنین شایان ذکر است در عین حالیکه به عنوان یک سرزمین چهار فصل شناخته می­شود و در بخش­های کشاورزی، صنعتی، گردشگری و… از موقعیت خیلی خوبی نسبت به سایر استانها در زمینه توسعه برخوردار می­باشد اما متاسفانه توسعه چشمگیری پیدا نکرده و می­توان گفت نه محروم ترین بلکه مظلوم­ترین است.

بنابراین، این نگارنده پژوهشی تحت عنوان« فرصتها، چالشها و راهکارهای توسعه در استان » انجام داده که یکی از فصول این پژوهش موانع توسعه در استان می­باشد.

از این رو سعی نگارنده بر این است که به بررسی فقر فرهنگی همراه با ارائه پیشنهاداتی در این خصوص به عنوان موانع اصلی توسعه در استان بپردازد که به صورت بخش های دنباله دار در “عصردنا “ منتشر می شود  .

فقر فرهنگی مهمترین مانع توسعه در استان

فرهنگ به مجموعه از باورها، سنتها ، ارزشها، هنجارها و استنباط های عمومی یک جامعه اطلاق می شود. اگر قوانین حاکم بر رشد یک نهال، تضاد درونی داشته باشد، چرا باید انتظار داشت نهال به در خت پر ثمری تبدیل گردد؟ اگر مجموعه قوانینی که به پرواز هواپیما منجر می شود دچار تضاد شود، چرا باید متوقع بود که هواپیما در فضا مسافتی را بپیماید؟

همچنان که در عملکرد خلقت، به علت وجود قوانین ثابت، خللی وارد نمی شود، عملکرد بشر نیز تابع تفکرات و اندیشه های است که از صراحت، روشنی و منطق پایدار بهره مند باشد. نظام اقتصادی و نظام سیاسی یک جامعه از نظام فرهنگی آن نشات می گیرد. هر نظام اجتماعی در سایه نظام فرهنگی خود عمل می کند. اگر نظام فرهنگی از چارچوب و کارایی برخوردار باشد، نظام های اقتصادی و نظام سیاسی به طور منطقی از کارایی بهره خواهد جست.

براین اساس، چارچوب فرهنگی و آموزشی یک منطقه، مبنای توسعه اقتصادی آن منطقه است. به هر میزان که ساختار جامعه به تربیت مردم می پردازد، به همان میزان رشد و توسعه عمومی محقق می شود.«توسعه» در سرمایه، تکنولوژی، سطح پس انداز و نرخ سرمایه گذاری خلاصه نمی شود، بلکه افزایش توانایی های عمومی مردم یک منطقه است که به توسعه می انجامد[۱].

«کوان ستو» درسده چهارم پیش ازمیلاد گفت: اگر به کسی یک ماهی بدهید، یک وعده غذایی او را تامین کرده اید. اگر به او ماهیگیری یاد بدهید، غذای تمام عمر او را تامین کرده اید. اگر به سال آینده فکر می کنید، بذر بپاشید. اگر به ۱۰ سال آینده فکر می کنید، نهالی بنشانید. اگر در فکر ۱۰۰ سال آینده هستید، به آموزش و پرورش مردم بپردازید. با کاشتن یک بذر، یک بار خرمن برخواهید داشت. با کاشتن نهال ، محصولتان ۱۰ برابر خواهد شد. با آموزش و پرورش مردم ، محصولتان ۱۰۰ برابر خواهد شد.

بنابراین، در آموزش و پرورش کشورهای توسعه یافته، توجه به پرورش بیشتر از آموزش است. به عبارت دیگر پرورش شخصیت انسانی و ایجاد و یژگیهای مثبت فردی، مهمتر از مواد خامی است که به دانش پژوه منتقل می شود. در این کشورها آموزش نیز به دو قسمت تقسیم می شود. یکی انتقال مواد خام درسی است، مثل فیزیک، ریاضی، ادبیات و…، قسمت بعد آموزش چارچوبهای فکری است.یعنی اینکه شخص چگونه باید نسبت به پدیده ها فکر کند.

مثلا نمی شود از جوانی ۱۵ ساله انتظار ویژگی فیلسوف ۶۰ ساله را داشته باشیم. زیرا تعمیم دادن خصوصیات افراد مسن به جوانان عواقب منفی در پی خواهد داشت.ما باید واقع بین باشیم، واقع بینی یعنی اینکه آمال و آرزوها ی خود را به تدریج و با توجه به شرایط موجودش پیش ببریم. ما در مقابل فرهنگ واقع گرایی، فرهنگی به شدت آرمانی و ایده آلیستی داریم که این باعث فاصله گرفتن از واقعیتها شده است، به این دلیل که از کودکی به ما آموزش برخورد واقع بینانه نسبت به محیط خود و محیط اطرافمان نشده است.انتقال این مفاهیم آموزش و تربیت می خواهد. در فرهنگ ما تلقی از تربیت بیشتر بر روش شفاهی تاکید دارد.البته ساختار ایجاد کردن کار آسانی نیست و به انسانها و اندیشه های قوی نیازمند است. ما با مسئله تربیت، تخصصی برخورد نمی کنیم. زیرا در پرورش سیستم آموزشی خود، بیشتر به دنبال انسان اخلاقی هستیم.در صورتیکه انسان«خلاق» با انسان «اخلاقی» همیشه یکی نیست و شاید روشهای مختلفی برای آنها باید اتخاذ کرد.[۲]

از این رو، مشکلات فرهنگی و آموزشی یکی از بزرگترین موانع توسعه استان کهگیلویه و بویر احمد می باشد به طوریکه زمینه ای برای تمام موانع توسعه در استان را فراهم کرده است. یا درست است قبل ازانقلاب فقراقتصادی خیلی پررنگ بوده به طوریکه فقر فرهنگی در عین حالیکه وجود داشت به چشم نمی آمد ولی گمان می رود امروز دچار فقر فکری یا عدم انسجام فکری و خرد جمعی می باشند(پاشنه آشیل تاریخی استان در توسعه) .

البته با توجه به­ اینکه در این بحث نمی گنجد ولی جهت اطلاع و روشنگری لازم است اشاره­ای داشته باشیم به این موضوع که درست است استان کهگیلویه و بویراحمد در سال۱۳۴۲ با توجه به تقسیمات کشوری حکومت وقت در نقشه جغرافیایی سیاسی کشور مشخص شد اما رشد، بالندگی استان، در واقع بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی می باشد. زیرا این نگارنده اعتقاد دارد جنگ های که در استان اتفاق افتاد به خصوص دو جنگ « تامرادی(۱۳۰۹) وگجستان(۱۳۴۱)» (بعضی هم از این دو جنگ به عنوان شناسنامه استان نام میبرند) یکی از عوامل اساسی و مهم در شکل گیری هویت مدرن (چون هویت تاریخی استان به قبل از هخامنشیان بر می گردد) مردم استان کهگیلویه و بویر احمد می باشد به نحوی که احضار کدخدایان استان توسط حکومت وقت به خاطر آشوب­ها و بیان کردن مسله فقر توسط این افراد در تهران(کی اسماعیل مظفری پس از دیدار باغ وحش به شاه گفت: اگر به اندازه مُرداری که به این حیوانات می دهید به مردم جنوب داده بودید تفنگ علیه اعلیحضرت نمی کشیدند) زمینه بسیار مهمی برای ایجاد استان کهگیلویه و بویراحمد به مرکزیت یاسوج را فراهم کرد و الا اگر چنین حوادثی به وقوع نمی پیوست چه بسا درحال حاضر قسمتی از استان ما جزء استان خوزستان و قسمتی دیگر جزء استان فارس محسوب می­شد این یک واقعیت تاریخی است .

بعضی این واقعیت را متاسفانه نمی پذیرند به طوریکه فلسفه جدا کردن گچساران از خوزستان و الحاق آن به استان با توجه به نفتی که داشت بیشتر به خاطر رفع محرومیت مردم این منطقه بود. البته بعضی معتقدند شروع هویت مدرن استان از سال ۱۳۰۰ ه.ش می باشد و این مسائل جای بحث دارد.

به هر حال با تمام تفاسیر فوق الذکر می­توان گفت: هویت تاریخی و فرهنگی مردم استان ما صرفا آویشن، چویل، مال زیر و مال بالا ، ساز و نقاره و … که در همایش ها نشان می دهند، نیست. زیرا چنین برداشتی نسبت به هویت تاریخی فرهنگی استان؛ ساده انگارانه ، احساسی وغیر مدرن است. هویت فرهنگی و تاریخی استان در لابلای تاریخ نوشته و نانوشته منطقه وجود دارد.

بنابراین، چه قبل از اسلام و چه بعد از آن استان دارای کدهای فرهنگی -تاریخی زیادی می­باشد که مهمترین آنها عبارتنداز: یکی از مهمترین ساتراپها (استان) حکومت هخامنشینی و ساسانی، مبارزه با اسکندر مقدونی و تیمور، مبارزه با روم در آذربایجان ، شکست قیصر روم در جلگه دشت روم (ریم)، مقابله با افغان ها در اصفهان ، مبارزه با انگلیس ها و پرتغالیها در بوشهر و حوزه خلیج فارس، مبارزه با رضاشاه (جنگ تامرادی ۱۳۰۹) و محمدر ضاشاه (جنگ گجستان ۱۳۴۲)، نقش اساسی در ملی شدن صنعت نفت ، سرکوب شیخ خزعل توسط عشایر استان، حضور صدرصدی در پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی و با درصد بالای شهدا در خط مقدم،( ۵/۹۹ % )، افتخار شلیک اولین موشک کرم ابریشم به طرف ناو آمریکایی در خلیج همیشه فارس توسط سردار مهدی درخشان[۳]، مقاومت و ایستادگی در پد خندق ( که اگر نیاکان ما در نبرد با اسکندر مقدونی زیر سم اسبها اما در پد خندق زیر تانک های وارداتی عراق له شدند) و… می باشد. در یک کلام این منطقه تا الان نسبت به سایر مناطق کشور؛ هیچ گونه تعرضی به تمامیت ارضی کشور نداشته و تمام حرکات آنها در راستای منافع ملی کشور عزیزمان بوده است.

به هر حال گذشته تاریخی، حماسه های آباء و اجدادی، سرزمین نیاکان، زبان مادری، باورها و سنت های طایفه ای، مفاخر قومی، اسوه های دینی، عصبیت های قومی، هنر و ادبیات موروثی « هویت فرهنگی» جامعه را تشکیل می دهد. و از دست دادن آن، با اخذ جنبه های خاص فرهنگ جوامع دیگر، خطر جدی برای استقلال یک جامعه و منطقه محسوب می شود.

بنابراین، اگر نگاهی به سیر تاریخی و حوادثی که در استان رخ داده؛ داشته باشیم، می توان گفت: سابقه آموزش و سواد به صورت سنتی همیشه دراستان بخصوص در زمان صفویان وجود داشته ( افراد بومی همیشه از محضر افرادی به صورت ملا قدیمی استفاده می کردند) به عنوان نمونه حوزه دهدشت همیشه چه به لحاظ تجاری و چه به لحاظ علمی نقش دیرینه و مهمی نه فقط در استان بلکه در جنوب کشور داشته است. «به هر حال تاریخچه و شروع تحول وتوسعه فرهنگی یا آموزش و پرورش مدرن استان از زمان راه اندازی مدرسه در روستای آرو گچساران (۱۳۰۴) و مدرسه اسدی در باشت( ۱۳۰۶) و سپس گسترش چشمگیر آن در نقاط مختلف استان، بعد از غائله جنگ گجستان ۱۳۴۲ می باشد».

اگر چه پس از این غائله و استقرار نیروهای دولتی، عده ای به کوه ها متواری شدند ولی کسانی که شرایط موجود را پذیرفتند و خواهان ایجاد امنیت در منطقه خود شدند، گامی به سوی پیشرفت بر داشتند. در این مناطق مدرسه تاسیس شد و در نتیجه از دیگر مناطقی که مخالفت برقراری امنیت بودند جلو افتادند. به هر حال سی سخت با توجه به درخواست «ملا قباد سی سختی» از حکومت وقت یکی از مهم ترین نقاطی بود که در استان با خواستن معلم و تاسیس مدرسه، پله های ترقی و توسعه فرهنگی را دراستان طی کرد. همچنین باشت ، ( توسط حاج اندرزی و با قریب به هشتاد سال بخشداری) ، چرام، لنده و کت بهمئی با پذیرش وضعیت موجود، شاهد برپایی اولین مدارس بودند که نتیجه آن تربیت اولین فرهنگیان بومی بود؛ تا جایی که تعداد پیشکسوتان بازنشسته ای فرهنگی امروز در مناطق مذکور موید این واقعیت است.

از این رو، درست است که درخواست ملا قباد سی سختی از حکومت وقت یک اقدامی بزرگ و در واقع یک نوآوری فرهنگی برای استان محسوب می شود و همچنین بعد از انقلاب اسلامی کار های بزگی چه به لحاظ شکلی و چه به صورت محتوای انجام شده است؛ اما مشکلات فرهنگی استان ما نسبت به دیگر مناطق کشور هنوز به قوت خود باقی است و نیاز به کار یا نوآوری بیشتری دارد.

توسعه فرهنگی استان، افرادی از جنس ملاقباد ، اندرزی و… می طلبد . زیرا این افکار بزرگ است که کارهای بزرگ و خارق العاده را انجام می دهند که این ایمان قوی و هم اعتماد به نفس بالا یا از خود گذشتگی را می طلبد. به هر حال یک منطقه برای پیشرفت؛ نیاز به روشنفکر دارد و یک روشنفکر نیازمند یک سری ویژگیها می باشد، خلق اندیشه نو و فرا رفتن از سنتها، علاقه به مصلحت عمومی، هدایت جامعه به سوی خواسته های و آرمانهای راستین، شناخت مشکلات و تعارضات اصلی جامعه و ارائه راه حل و درد شناسی اجتماعی را در بر می گیرد. روشنفکر واقعی کسی است که از هویت جامعه اش در همه ابعاد و معیارهایش دفاع کند تک نگر و یک بعدی نباشد. روشنفکر بودن تنها به تحصیلکردگان دانشگاههای اروپا و آمریکا و یا ایران اختصاص ندارد.

انسان موجودی است که خداوند وسعت و توانایی زیادی در اختیارش قرار داده است. هر کس در ده- شهر و شرایط زمان و مکانش و محل کارش در هر پست و مقامی بتواند به نحو احسن و با امکانات موجود رهبر و هدایت کننده مفیدی باشد که سعادت افراد و مصالح جامعه را با عزت و حرمت کرامت انسانی و الهی فراهم کند. خواه رئیس جمهور باشد و یا آن معلم عزیز و متعهدی که در روستایی دور افتاده انسانهایی پاک و توانمند تربیت کند.

چنین فردی را می توان روشنفکر محسوب کرد که نیازهای زمان را درک کرده است. مثلا زنده یاد «بهمن بیگی» روشنفکر زمان و مکان بود که اقداماتش در یک موسسه عشایری هزاران طفل معصوم عشایری و روستایی را در کوهها و دشتها با سواد کرد و عشایر جنوب ایران را نجات داد و چه خوب بود با توجه به خدمت ارزنده ای که به این استان داشت مدرسه ،خیابان و… را به نام ایشان نامگذاری می کردند. یا بسیار کسانی بوده اند که در عین کم سوادی مفاهیم و شرایط لازم برای نجات جامعه شان را درک کرده اند و در تاریخهای محلی ، ملی و استان خودمان موارد گوناگونی از قبیل مرحوم ملا قباد سی سختی و حاج اندرزی در باشت می توان مثال زد. مرحوم ملا قباد سی سختی همانطوری که در بالا ذکر شد با درایت و کاردانی توانست معلم و مقوله درس خواندن را در سی سخت را بیندازد که آن همه آثار مثبت به همراه داشت. [۴]

بنابراین توسعه فرهنگی هم زمان بر و هم هزینه بسیار بالایی نسبت به سایر توسعه ها دارد. از این رو، این واقعیت را باید بپذیریم که مشکلات فرهنگی داریم و این بزرگترین نقص است. زیرا این فقر فرهنگی است که تمام فقرها را در خود جای داده است به طوریکه فقر فرهنگی و جهل عمومی مردم را زنده یاد میر علی صفدر تقوی که باعث آزردگی و دلتنگی وی شده بودند در یکی از سروده های خود تحت عنوان« مناجات و تشکی از دست قوم زمانه»[۵] می توان دید:

غرق دریای گناهم ای خدا عاصیم گم کرده راهم ای خدا

عمر من پایان رسیده چون کنم من به نادان مبتلایم ای خدا

قوم نادانی چو اطرافم گرفت هر زمان در یک فشارم ای خدا

سعی آن کردم که بگریزم ولی رحم دل شد بند پایم ای خدا

پس دلم سوزد به حال آن گروه گر بر ایشان جان سپارم ای خدا

دست بردارم زکار و بار خویش کار خود مهمل گذارم ای خدا

بس ضررها کرده ام در کارشان تا رسانیدم به انجام ای خدا

در ضررهایشان که می باشم شریک وز منافعشان جدایم ای خدا

این چنین بگذشت این عمر عزیز دائما در زیر بارم ای خدا

سالها و ماهها راهم چنین کاش ممکن بد فرارم ای خدا

به هر حال، چاره اساسی برای رفع چنین نقیصه بزرگی؛ داشتن طرح و برنامه ریزی منسجم در سه دوره کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت برای ایجاد و تحول در زیر ساختهای فرهنگی استان می باشد. اما به نظر می رسد مسولین استان به تنهایی از عهده این کار بر نمی آیند مگر باکمک مردم ، نخبگان و نهادهای فرهنگ ساز استان به خصوص آموزش پرورش، صدا و سیما، ادره ارشاد و فرهنگ اسلامی و دانشگاه های استان. به عنوان نمونه؛ صدا سیما و اداره ارشاد اسلامی می تواند

اولا؛ به صورت تصویری یا نمایشی با تاکید اساسی بر محتوای این برنامه ها با توجه به هزینه های بسیاری که در راستای پخش این برنامه ها می شود نظارت داشته باشد.

دوم؛ صدا سیمای استان در پخش برنامه ها، نگاه تبعیض آمیز نسبت به قومیت های استان نداشته باشد. زیرا این نگاه تبعیض آمیز با توجه به اینکه شکاف فرهنگی و مدیریتی در پی دارد بزرگترین آفت برای توسعه استان می باشد. ( به عنوان نمونه برنامه های که در راستای فرهنگ قوم ترک در شبکه استان پخش می شود در مقایسه با قوم لر به چه میزان است. قضاوت این مسئله با خود مجریان و مردم عزیز استان می باشد).

سوم ؛ اگر صدا وسیمای و اداره ارشاد استان واقعا بخواهند نقش اساسی در توسعه فرهنگی و اطلاع رسانی درست داشته باشند نیاز است که مسئولین استان به دنبال ایجاد رشته یا دانشکده فرهنگ و هنر آن هم با نام گذاری زنده یاد حسین پناهی باشند. زیرا هنر نقش اساسی در توسعه فرهنگی دارد.

چهارم؛ راه اندازی سینماهای شهرستان های استان؛ زیرا خانه سینما در ترویج فرهنگ نقش مهمی دارد که متاسفانه این سوال همیشه برای نگارنده پیش آمده که چرا در تمام نقاط کشور سینما فعال است اما در استان ما فعال نیست؛ استانی که سابقه سینما در آن به «دهه چهل» در شهر زرخیز گچساران برمی گردد. به هر حال مشکل کار کجاست ؟آیا مشکل اقتصادی ، سیاسی ؛ فرهنگی و امنیتی است؟ از این رو ،لازم و ضروری است که مسئولین استان برای حل مشکلات خانه سینمای استان در حد توان چاره ای بیندیشند.

پنجم؛دعوت یا تدارک برنامه های پر محتوا فارغ از مسائل سیاسی و قومی؛ از چهره های سیاسی ، فرهنگی، هنری و علمی استان یا مشاهیر استان.

ششم؛ تاسیس خانه هنرمندان استان.

هفتم؛ احداث کانون های فرهنگی هنری یا فرهنگ سرای قرآن و عترت با هدف توسعه و و ترویج فعالیت های قرآنی و فرهنگی هنری در مساجد و ترغیب و کشف استعداد های بالقوه در در شهرستان های استان.

هشتم ؛ از مهمترین برنامه‌های آینده اداره فرهنگ و ارشاد و شهرداری های استان افتتاح فرهنگسراهای خانواده، جوان و پرسش باید باشد.

نهم؛ استعداد یابی یا شناسایی افرادی که در زمینه کارهای هنری از قبیل ، داستان نویسی ، شعر ، فیلم نامه نویسی، عکاسی، کارگردانی و برپایی جشنواره برای شناسایی هنرمندان کوچک و… فعالیت می کنند که متاسفانه در عین حالی که در استان استعداد های زیادی در زمینه هنری و ادبی وجود دارد و حتی در کشور شناخته شده و دارای مقام کشوری می باشد اما در استان ناشناخته یا طبق فرهنگ بومی ما این قشر جایگاه چندانی در افکار عمومی استان ندارد که این هم در مقایسه با قوم بختیاری که نگاه ویژه به موسیقی و کار های هنری دارند، دلایل خاص خود را دارد. (نمونه بارز آن زنده یاد حسین پناهی می باشد).

نمونه دیگری که در این زمینه می توان ذکر کرد این است که احمد خاکیان ( غضنفر علیجانی) مشکلات فرهنگی و اجتماعی مردم منطقه را در قالب طنز مطرح کردند اما عکس العمل مردم منطقه با توجه به سطح تفکر شان فقط خنده بود و بعضا به صورت کنایه و حرف های نیش دار باعث نگرانی این هنرمند می شدند در صورتیکه اولا؛ اگر به اهمیت اجتماعی و فرهنگی این اثر پی می بردند ( فقط نمی خندیدند)دوما؛ این طنز پرداز محلی با توجه به ذوق و استعداد قابل تحسینی که در زمینه طنز دارند علاوه بر منطقه؛ در حال حاضر جایگاه ویژه ای در ادبیات طنز کشور داشتند. متاسفانه چنین نگاهی در بافت فرهنگی و اجتماعی منطقه وجود ندارد.

بنابراین به طور کلی می توان گفت؛ یکی از مهمترین موانع توسعه استان کهگیلویه و بویراحمد؛ مانع فرهنگی و آموزشی (عامل مسلط) می باشد. به همین خاطر طرح های فرهنگی و آموزشی زمانی در استان موفقند که طراح و مجری طرح کاملا با «جغرافیای فرهنگی استان» آشنا باشند به طوریکه در مسائل اقتصادی و دیگر جنبه ها و نیازمندی های انسانی این موضوع لحاظ گردد و همچنین از «سیاست زدگی» در امر تعلیم و تربیت استان جلو گیری کنند که متاسفانه این موضوع؛ چالشی بزرگ برای مهمترین متولی فرهنگ ساز این استان یعنی آموزش و پرورش می باشد. ( هرچه بگندد نمکش می زنند وای به روزی که بگندد نمک).

«اگر نمی توانیم یک فکر درست ارائه نمائیم

لااقل در این مزرعه یک بیل بزنیم تا بستری برای جوانه زدن بذری آماده شود


سریع القلم، محمود،عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران. [۱]

همان.[۲]

[۳] . متاسفانه این سردار بزرگ جنگ تحمیلی (مهدی درخشان)برای خیلی از هم استانی عزیز ناشناخته است و جا دارد که در تاریخ درگذشت ایشان یادواره­ای از طرف سپاه استان و همچنین صدا و سیمای استان برنامه­ای در خصوص زندگینامه اش تدارک ببینند.

– آذر پیوند، الله بخش، تحولات سیاسی کشور و جنگ گجستان. [۴]

-تقوی، سید مصطفی، تاریخ سیاسی کهگیلویه.[۵]

منبع : عصردنا