اگر قرار باشد یک مهندس عمران در کار طراحی ماشین به جای یک مهندس مکانیک کار کند ما به داشتن دانشکده مهندسی مکانیک بی نیازیم و صدالبته هزینه برای آن غیر عاقلانه. همین صحبت و تفکر که مدیریت را در دانشگاه مدیریت نباید جستجو کرد عواقبی دارد برای جامعه ما و آن عواقب را تلاش میکنم عرض کنم.

: به دنبال انتشار مطلبی با عنوان “مدیرانی که در نهایت بی مدیریتی گرفتار شده اند ” به قلم “علی عباس محدث ” در این پایگاه اطلاع رسانی “ ” از دیگر مخاطبان سایت در آن مطلبی نوشته اند که عینا منتشر می شود .

“عصردنا “ ضمن استقبال از این رویکرد و انتشار مقالات و نقدهای آنها متن کامل این نوشته را منتشر می نماید .

جناب آقای عباس محدث بی شک قلم نقد امثال شماهاست که آبرویی برای جامعه ما دست و پا کرده است البته اگر آبرویی باشد که آنرا به انصاف خوانندگان واگذار میکنیم.

متن شما هم از زیبایی نگارش برخوردار بود هم نشان از خرد بالای شما دارد. در حوزه های مختلفی وارد بحث شده اید اما چون اینجانب الفبایی از خوانده ام و در سایر علومی که شما از آن صحبت کردید حقیقتا بی سوادم در باره آنها بحثی ندارم.

 در قسمت پایانی نوشتار شما مدیریت را به نقد کشیده اید والحق زیبا نوشته اید. اما جمله ای را در متنتان دیدم که تفکر و غور کردن در آن و اشاعه آن خطری بیشتر از سوء مدیریت برای جامعه ما دارد شما نوشته اید مدیریت را نه در دانشکده مدیریت بلکه در….

دوست عزیز جناب عباس محدث مدتی پیش در جلسه ای در جایی حاضر بودم که برای کارآفرینان سخنرانی میشد. شما تعریف کارآفرینی را بهتر از من میدانید(خیلی ساده بگویم: کارآفرین فردیست که با ریسک دست و پنجه نرم میکند برای دستیابی به پاداشی مادی) سخنران محترم یکسره از قناعت و زندگی محقرانه حرف میزد. برای کی؟ برای کسانی که قرار بود ریسکی را تحمل کنند برای زندگی و رفاه بهتر…. یعنی سخنرانی ۳۶۰ درجه با هدف جلسه مغایرت داشت.

 سخن را با تمثیل به درازا کشیدم که به شما بگویم مشابه همین تفکر است که ما را دچار این وضع کرده است. اگر قرار باشد یک مهندس عمران در کار طراحی ماشین به جای یک مهندس مکانیک کار کند ما به داشتن دانشکده مهندسی مکانیک بی نیازیم و صدالبته هزینه برای آن غیر عاقلانه. همین صحبت و تفکر که مدیریت را در دانشگاه مدیریت نباید جستجو کرد عواقبی دارد برای جامعه ما و آن عواقب را تلاش میکنم عرض کنم.

۱- می تواند منجر به تعطیلی دانشکده مدیریت در دانشگاههای مختلف شود زیرا آنان غیر از تربیت مدیر کار دیگری بلد نیستند انجام دهند.

۲- اگر داشتن مدرک مدیریت دال بر بلد بودن مدیریت نیست پس شاخصه بلد بودن مدیریت چیست؟ چه تضمینی وجود دارد که شاخصه های من و شما و مسئولان ارشد مملکت با همدیگر جور دربیاید؟

۳- این وضع مدیریتی که ما گرفتار آنیم به راستی که از همین تفکر آمده است. زمانی که غیر از آموزش مدیریت ملاکهای دیگری که بیشتر به ذهنیات شبیه اند و هر کسی داعیه دار داشتن آنهاست برای مدیریت لازم شده. کدام مدیر در کشور ما اعتراف میکند هدفش غیر از عشق به خدمت است؟ چطور ما میتوانیم میزان عشق یک نفر را ثابت کنیم؟ البته که نمیتوانیم

۴- زیبا گفتید: مدیریت علم است و هنر ، بله می پذیریم اما اول گفتید علم، بعد گفتید هنر هیچ کس نیست که ادعای هنر مندی نداشته باشد. و در واقع کمترین هنر ما نقش بازی کردن در زندگیست که همه خوب نقش بازی میکنیم.

پس هنر مدیریت فقط نقش بازی کردن مدیریت است و بهتر اینست که ما اون قسمت از مدیریت که علم است را عجالتا در نظر داشته باشیم و با آن ملاک مدیران را بسنجیم تا زمانی که دستگاه هنر سنجی اختراع شود و سره را از ناسره جدا کند

در پایان از شما و تمامی آنانی که دغدغه توسعه استان را در سر دارند میخاهم تمام تلاشتان در راستای ایجاد معیارهای ارشدیتی باشد که در آنها نتواند غش باشد و باعث شود تا ناپاکان با نقش آفرینی بهتر بر جای پاکان بی غل و غش بنشینند.

منبع : عصردنا