واکنون هم که بیداری شبانه روزی و حضور مستمر ومؤثر در میدان دفاع از انقلاب وارزشها و تنگه ها وتنگناهای حساس کشور اعم از نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و… بر استراحت ، پرداختن به امور زندگی مادی ومال و اموال دنیا ترجیح داده اند و حتی در همین شرایط کنونی حساس بین المللی کشورمان ، علی رغم بعضی زخم زبان ها و ناسپاسی ها باحضور مقتدرانه وشبانه روزی توأم با خطر جانی صد در صدی ، حضور در عرصه های دفاع ازانقلاب و اسلام و میهن اسلامی را در اقصی نقاط کشور و حتی منطقه و جهان ؛ بر تفریح وگردش در کنار خانواده برگزیده اند.

سایت مردم استان (ک و ب) – :

آقای حسیین صفار هرندی وزیر  فرهنگ و ارشاد دولت نهم  در یکی از یادداشتهایش در روزنامه کیهان چنین نقل کرده است : (( یکی از دوستان تعریف میکرد که در سالهای اول دهه شصت به مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برای معرفی جمهوری اسلامی به دیگر ملتها  به اتفاق یک هیئت به آرژانتین  سفری داشتیم که مهمان جمعی از مسلمانان ساکن این کشور آمریکایی شدیم ، در آنجا به گروهی از جوانان برخوردیم که لباس های سبز رنگی همانند پاسداران انقلاب بر تن داشتند و پیشانی بندهایی برسر بسته بودند که بر روی آنها شعارهای اسلامی و مذهبی نگاشته شده بود ، درست شبیه پیشانی بندهای سپاهی ها و بسیجی های خودمان . وقتی از آنها سئوال کردیم ، نام گروه شما چیست ؟؟ پاسخ دادند ؛ پاسداران انقلاب اسلامی ، این جواب شگفتی و کنجکاوی ما را بر انگیخت و گفتیم چطور چنین چیزی ممکن است ؟! و آنها از تعجب ما هاج و واج مانده بودند ، جواب دادند مگر اشکالی دارد ؟ به آنها تفهیم کردیم که پاسداران نام یک نهاد انقلابی درکشور ماست و طبعا بهره گیری کسانی در یک کشور دیگراز این عنوان و آراستن ظاهر خود همانندپاسداران جای تعجب دارد . پاسخ دادند که وقتی ما خبرهای ایران را دنبال می کردیم از حضور و نقش آفرینی مردانی آگاه شدیم که خصوصیاتی شبیه یاران پیامبر اسلام دارند و تصاویری که از آنها در تلویزیون و یا مجلات پخش می شد  چنان بود که شنیده های ما درباره این مردان بزرگ را تاِِیید مِی کرد، چنان شیفته شدیم که با افتخار خود را به رنگ آنها در آوردیم و نامشان را بر تشکل خود نهادِیم …. ))

  حال هرگز نمی توان راز این نفوذ و دلبری سپاهیان اسلام را به آسانی گشود اما این قدر می توان گفت که پاسداران همان کسانی بوده و هستند که سیمای حقیقی انسان خداپرست و ، آرمانگرا و مردم دوست را در عصری که این واژه ها بوی کهنگی گرفته بود ، به نمایش گذاشتند و این همان گوهر گمشده ای بود که جوانان پاک طینت این عصر در سرگشتگی و پریشان احوالی دوران تجدد و مدرنیته بدنبال آن می گشت .

   چند صباحی است که گذشت ایام و حوادث بی شمار و دل مشغولیهای روزمره ، مانع از آن شده تا آن گونه که شایسته است از این سپاهیان و لشکریان بی ادعا حرفی بزنیم و حتی گاهی هم می بینیم که چنین واژگان درخشانی در غبار غفلت و فراموشی ما پنهان شده اند . اگر سپاه پاسداران همچنان از منزلت ویژه ای در چشم و دل ملت ایران و همه انقلابیون اسلامی برخوردارند ناشی از حماسه های شگرف و کارهای بی نظیری است که به دست آنها در دوران دفاع مقدس و در معرکه آتش و خون ابداع و آفریده شد و به همین خاطر است که از غرش آنها همواره در جهان غوغاست و هرجا که اسلام دشمنی دارد از نام سپاه می ترسد .

    جدیت ، شجاعت ، شهامت و ابداعات منحصر به فرد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهره عام و خاص دنیا شده است ؛ اما مگر می توان افسانه بزرگ ولی حقیقت دار  پاسداری و پاسداران  را در خاطرات کوچک و محدود خلاصه کرد؟؟  

آن گونه و آن زمان که سپاه تشکیل شد استخدام واژه آشنایی نبود و فقط از عضویت سخن به میان بود ؛ اعضاء یکی تازه درسش را در دانشگاه و یا مدرسه تمام کرده بود و دیگری درس دانشگاه و مدرسه را ناتمام گذاشت ، یکی دیگر چریک مبارزی بود که حالا تجربیاتش را در اختیار یاران قرار می داد و بعدی هم از اقشار دیگر بریده و به آِن اعضاء پیوست و از همان روز اول بر سر دفاع از انقلاب نوپای آنروز تا قیام قیامت با مردم انقلابی ایران پیمان خون بستتد. 

در سپاه از همان ابتدا تعبد ، ولایت پذیری ، بینش و بصیرت  انقلابی حرف اول را می زد . بندگی و خود سازی آنان در محضر یگانه عالم ، چنان نورانیت و اراده پولادینی به چهره ها و اراده ها داده بود که با مشاهده آنان  توصیف قرآن کریم درباره یاران پیامبر را در ذهن تداعی می کرد و همین سرسپردگی محض به آستان حضرت دوست ، آنان را مطیع بدون چون وچرای ائمه وجانشینان آنها ساخته بود که گویی رسول خدا در میانه حاضر بود و فرمان می داد ، از نایب امام زمان خویش و ولی فقیه چنان تبعیت کرده ومی کنند که گویی ولی خدا را در پیش رو می بینند و آماده خروج در رکابش هستند ، به اشاره آن فرزانه زمان امام راحل و اکنون  مقام معظم  رهبری به هر سویی پر گشوده و هیچ مانعی هر قدر هم بزرگ و دشوار آنان را از اجرای فرمان باز نداشته و نمی دارد . در نگاهشان جان عزیز، کمترین سرمایه یک پاسدار برای اعلام وفاداری بوده وهست. در اطاعت ، تحلیل ، تفسیر و بصیرت وبینش آن قدر چشم در چشم ولایت داشتند که مقتدایشان امام راحل فرمود ، ((سپاه چشم من است ))و آنقدر در تعبد و نزدیکی به خدا همراه با جهاد وشهادت مأنوس شدند که باز مدال (( ای کاش من هم یک پاسدار بودم )) را از مقتدایشان به گردن آویختند و در توانمندی وحماسه آفرینی و رشادت وشهامت آنچنان بودند که امام بر بازوان توانمندشان بوسه می زد و حال هم در استقامت و دفاع در مقابل تمام حوادث ریز ودرشت آنچنان محکم واستوار بوده وهستند که رهبر فرزانه انقلاب ((سپاه را ستون خیمه انقلاب نامیدند)) ، آن روز که حضور در کوهستانهای غرب کشور و سرمای طاقت فرسای زیر ۳۰ درجه و گرمای سرزمین تفتیده بالای ۴۰ درجه شن زارهای جنوب وباتلاقها و هورهای کاملا ناامن جنوب را بر حضور بی دردسر در کنار خانواده ترجیح دادند واکنون هم که بیداری شبانه روزی و حضور مستمر ومؤثر در میدان دفاع از انقلاب وارزشها و تنگه ها وتنگناهای حساس کشور اعم از نظامی ، فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی و… بر استراحت ، پرداختن به امور زندگی مادی ومال و اموال دنیا ترجیح داده اند و حتی در همین شرایط کنونی حساس بین المللی کشورمان ، علی رغم بعضی زخم زبان ها و ناسپاسی ها باحضور مقتدرانه وشبانه روزی توأم با خطر جانی صد در صدی ، حضور در عرصه های دفاع ازانقلاب و اسلام و میهن اسلامی را در اقصی نقاط کشور و حتی منطقه و جهان ؛ بر تفریح وگردش در کنار خانواده برگزیده اند. سپاهیان این لشکر جهادی جهان اسلام ؛گمان وباورشان بر این است که همه این روزها و لحظه ها بهترین فرصت تلافی وجبران اشتباه مردانی است که در جنگ احد ، به هوای غنیمت ، از دستور پیامبر تمرد و دست از پاسداری آن تنگه حساس بعد از پیروزی کشیدند و در اثر آن سپاه اسلام دچار شکست شد ، و هر لحظه آماده تر ، طوفنده تر و مجهز تر و هوشیارتر در مقابل تمام بحرانها وحوادث  وبا چشمانی خیره و نگران که مبادا دشمن  خدای ناکرده از غفلت و یا غرور ما ، انقلاب را دور بزند ایستاده اند  . و از این روست که از ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی تاکنون هر روز از میان این لشکریان مجاهد صدای اذان و جهاد بلند و بوی شهادت به استشمام  می رسد و دشمنان خارجی و داخلی برای شکار این سبز پوشان که تنها نمونه ای از آنها در کالبدقهرمانانی چون سردار جعفری و قاسم سلیمانی متبلور است ، مسابقه و جایزه تعیین می کنند .در معرکه نبرد های گذشته و دفاع های جانانه پاسداران از انقلاب و این مرز و بوم حکایت های است که حتی خواندن و گفتن آنها بسی سخت است ؛ از آن جمله یکی را  سراز بدنش جداساخته بودند و آن هم با شقاوت هرچه تمامتر با تیزی آجر .  آن دیگری را مثله کرده و جسم مطهرش را شمع آجین کرده بودند و سومی را زنده زنده پوست از بدن رنجورش ، کنده و بر زخم هایش نمک پاشیده و جنایاتی از این دردناک تر و دیگری را جلوی  جشن های خود قربانی می کردند و یا اینکه در آن سالهای مبارزه مدعیان طرفدار خلق به خانه پاسداری یورش بردند و چون اورا نیافتند همسرش رابه گلوله بستند و مهمانان را هم نیز کشتند ، راستی  راز عمق این کینه و عداوت دشمنان اسلام و بشریت و راز آن دلبری آزادیخواهان چه می تواند باشد ؟؟؟ 

آری این تنها بخش کوتاهی  از سرگذشت نورانی کسانی است که متاسفانه در فصل های از دوران اخیر بعضی از نورسیدگان عرصه قدرت و سیاست تا توانستند و می توانند بر سر روی آنان رنگ نامردی و جفا پاشیدند و با زخم زبان و ناسپاسی، دفاع  مردانه و هوشیارانه امروزشان از انقلاب و استقلال میهن را با تفسیر های  ناصواب پاسخ می  دادند و  بینش و بصیرتی  که خاص این سپاهیان بوده و هست  را دخالت  قلمداد می کردند  حتی  بر حماسه آفرینی های دیروزشان هم قلم تخطئه می کشیدند . اما نه تهدیدات بیگانه و منافق بر اراده آهنینینشان خللی  وارد کرده و  نه هم ناسپاسی ها و  برداشتهای ناصواب از عملکرد موفقشان در عرصه داخلی  می تواند آنها را از صحنه بیرون نماید بلکه سبب هوشیاری و آمادگی و توانمندی بیش از بیش آنان در عرصه های مختلف شده و ملت فهیم و عزت خواه ایران اسلامی  که نیز با فرزندان سپاهی خود پیمانی دیرینه بسته است ، هرگز یاد این جوانمردان عرصه دفاع را از دل یاد نبرده اند و همواره آنان را گرامی می دارند و بر چنین فرزندان غیوری در چنین نهاد مقتدر و توانمندی در پهنه گیتی افتخار می کنند و بر مسئولین است که در تقوِیت این نهادمقدس که یادگار امام و یاد آور شهادت و رشادت و عاشوراست بیش از آنچه هست بکوشند .