- اخبار ، اخبار سایت ، یادداشت ، یادداشت سیاسی
- پنجشنبه 13 جولای 2017 - 09:07
رئیسی؛ کنشگری سیاسی یا نیروی اجتماعی؟
یاسوج ۲۴// رئیسی پدیده نوظهور سیاسی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری بود که رأی ۱۶ میلیونی وی سبب شده است تا چهره تازهای در عرصه سیاست ایران معرفی شود. از پرسشهای پساانتخابات، چگونگی نقش آفرینی وی در عرصه سیاست برای آینده است.
یاسوج ۲۴: یادداشت//
دکتر پرویز امینی/هیأت علمی جامعه شناسی دانشگاه تهران
رئیسی پدیده نوظهور سیاسی در انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری بود که رأی ۱۶ میلیونی وی سبب شده است تا چهره تازهای در عرصه سیاست ایران معرفی شود. از پرسشهای پساانتخابات، چگونگی نقش آفرینی وی در عرصه سیاست برای آینده است.
بر اساس کاراکتر، موقعیت رسمی و خصوصا نوع ظهور و بروز رئیسی در انتخابات اخیر، دو جور نقش آفرینی سیاسی میتوان به وی پیشنهاد کرد.
در یک تقسیمبندی، مجموع آراء قابل جذب در انتخابات را میتوان به سه دسته بزرگ تقسیم کرد:
دسته اول: آراء ایدئولوژیک-سیاسی که آراء مهمی است اما به دست آوردن آن، چندان معطوف به کنشگری و توانایی سیاسی نیست.
دسته دوم: آراء «اجتماعی» که نتیجه «گفتمانی» است که نامزدها نمایندگی میکنند سیاست ورزی به نسبت آرا ایدئولوژیک نقش بیشتری در جذب این آرا دارد .
دسته سوم آراء «سیاستورزانه» است که عمدتا نتیجه توانایی شکل دادن به قاعده رقابتهای سیاسی و برهم زدن بازی رقیب و… است.
رئیسی در انتخابات اخیر در جذب آراء ایدئولوژیک موفقیت «حداکثری» داشت و از امثال جلیلی ۹۲ موفقتر بود و توانست خصوصا از طریق سفرهای استانی پرشمار، اجازه اجتماعی شدن این پایگاه رأی را ایجاد کند.
رئیسی در جذب آراء اجتماعی موفقیت حداکثری نداشت و در نگاهی خوشبینانه میتوان گفت موفقیتی «متوسط» داشت و توانست تا حدودی ظرفیت اجتماعی طبقات ضعیف اقتصادی و در حاشیه را جذب گفتمان عدالت کند.
رئیسی در جذب آراء سیاستورزانه، کمترین موفقیت را داشت و ضمن آن که نتوانست قاعده رقابت را به نفع خود در «اقتصاد و فساد» وضع کند، مقهور قاعدهسازی روحانی در هراس افکنی از او و نیز تبدیل دو قطبی اقتصاد و فساد به دو قطبی «سیاسی و امنیتی» شد.
در واقع با احتساب هر سه مواجهه رئیسی، میتوان این جمعبندی را از عملکرد او در انتخابات دوازدهم داشت که رئیسی در این انتخابات عمدتا به شکل یک «کاراکتر و نماد اجتماعی» ظهور کرد و نتوانست شکل یک «کاراکتر سیاسی» که لازمه رقابتهای انتخاباتی است، پیدا کند. بنابراین سقف رأی او به حدود ۴۰ درصد محدود شد که نتیجه بازنمود همین کاراکتر اجتماعی او بود.
بنابراین به اقتضای تقسیم فعالان سیاسی به دو سطح «نیروی اجتماعی» و «کنشگر سیاسی»، اولویت برای رئیسی، نیروی اجتماعی است. نیروهای اجتماعی بر خلاف کنشگران سیاسی حضور مستقیم در سیاست ندارند بلکه بسترها و ظرفیتهای سیاسی را برای تحقق و پیش رفتن دیدگاه و افکار خود فراهم میکنند. نیروهای اجتماعی «فضاساز و رأی ساز» هستند و در یک بیان اغراق آمیز، رئیسجمهور سازند تا اینکه رئیسجمهور شوند. رئیسی خصوصا برای نمایندگی مؤثرتر این ۱۶ میلیون، به حضور و نقش آفرینی اجتماعی، بیش از کنشگری متعارف سیاسی نیاز دارد. که اتفاقا میتواند یکی از خلاءهای جریان منتقد دولت را که همین ضعف در برخورداری و سازماندهی و به شکل مناسبی به میدان آوردن نیروهای اجتماعی است، تا حد قابل توجهی جبران کند.
در اولویت دوم، اگر رئیسی بخواهد از نیروی اجتماعی به کنشگر سیاسی تبدیل شود، باید تمهیدات فراوانی را فراهم کند. از جمله اینکه به سیاست و سیاستورزی اولویت بدهد. «زبان» لازم را به تدریج برای ارتباط مؤثر با جامعه پیدا کند (هر دوی این موارد جزء محدودیتهای وی در این انتخابات بود). سهم محدودیتها و اشتباهات خود را علاوه بر بداخلاقی رقیب و برخی تخلفات انتخاباتی لحاظ کند (در بحثهای پساانتخاباتی وی کم رنگ بود) و از بازتوجیه آنها مثل مورد تتلو، بپرهیزد و در مشورت سیاسی برای افراد مستقل و حتی منتقد، علاوه بر حلقه نزدیک خود، سهم قائل شود و همچنین از تعریف و نتیجتا محدود شدن در مجموعههای سوخته سیاسی مثل جمنا و مانند آنها پرهیز کند و در نهایت به لحاظ ایجابی باید بتواند چه به لحاظ ایدههای مشخص و قابل دفاع و پذیرش توسط مردم برای حل مسائل کشور، و چه به لحاظ کارنامه و عملکردی، نشان بدهد که میتواند به نسبت کسانی که امروز قدرت را در دست دارند، کشور را بهتر اداره کند.