شبی در خانه پدرم دعوت بودیم و همه اعضای فامیل دور هم گرد آمده بودند که ناگهان متوجه شدیم برادرزاده ۵ ساله ام گوی کوچکی را بلعیده و در حلقش گیر کرده است همه دورش حلقه زده و دستپاچه شده بودند هیچ کس نمی دانست باید چه عکس العملی نشان دهد داد و فریاد فضای خانه را پر کرده بود و مرگ ثانیه به ثانیه به کودک نزدیک می شد بخاطر فوت و فن هایی که می دانستم با حفظ خونسردی و استفاده از تکنیکی خاص برادر زاده ام را نجات دادم اگرچه حفظ خونسردی برای نجات کودک معصوم سخت بود اما آن لحظه بخاطر انتخاب شغلم خدا را شکر کردم .

 

به گزارش دغدغه نجات جان مسافرانی که در برف و کولاک زمستانی گرفتار می شدند باعث شد تا حرفه ی فوریت های پزشکی را دنبال کند .

محمد رضا قنبری تکنسین فوریت های پزشکی اورژانس استان کهگیلویه و بویر احمد می گوید:سال ۷۲ بود که بعد از پایان تحصیلاتم در این زمینه وارد اورژانس یاسوج شدم و از آن پس برگ جدیدی در صفحه زندگی ام ورق خورد و شبانه روز برای نجات جان انسان ها تلاش کردم .هر بار در عملیات شرکت می کردم با دانش خاصی که آموخته بودم نجات بخش انسان ها می شدم و انرژی مضاعفی گرفته و به ادامه راه مصمم تر می شدم .اگرچه امداد رسانی به مجروحان حادثه کار پر استرس و پر خطری است اما با دعای خیر حس تازه ای می گیرم و گاه برای دیدن لبخند نجات یافته گان در عملیات ها ثانیه شماری می کنم . لبخند شادی و رضایت بخش مادری را که با درد زیاد و نگاه های آمیخته با حسرت و نگرانی در سرمای زمستانی نوزادش را در آغوش می گیرد بیش از هر چیزی سختی های عملیات را از خاطرم دور می کند .
مسئول روابط عمومی و ارتباطات انسانی مرکز ۱۱۵ که با آغاز فصل سرما با تلاش نیروهای اورژانس یاسوج نزدیک به ۲۸ مادر و نوزاد را از برف و سرما نجات داده می گوید:اگرچه از سه سال پیش از کار های عملیاتی فاصله گرفتم و پشت میز نشین شدم اما هنوز هم دلم برای روزهایی که برای نجات افراد به دل کو ه و صحرا می زدم تنگ می شود به همین علت گاهی برای شرکت در عملیات جاده ای پیش قدم می شوم .امسال هم با آغاز فصل سرماو بارش برف های سنگین چند مادر باردار را که در برف گرفتار شده بودند و هر لحظه احتمال داشت جان مادر و جنین به خطر بیفتد ،با تلاش های شبانه روزی مان نجات دادیم گاهی در این راه مجبور می شدیم مسیر را پیاده طی کنیم تا مسیر جاده برفی را برای آمبولانس هموار سازیم. .

باید بگویم فوریت های پزشکی نوک پیکان بهداشت و درمان است و عوامل اورژانس در همه عملیات های بحرانی شرکت می کنند ویژگی بارز تکنسین های اورژانس مولتی درمانی بودن شان است.به عبارتی کارشناسان این حوزه در همه زمینه های درمانی آموزش های لازم را دیده اند و می توانند انواع کمک های اولیه درمانی و انتقال بیمار را به مراکز درمانی انجام دهند.شماره ۱۱۵ در کشور شناخته شده است و افراد در مواقع برف گرفتگی ،سرمازدگی و گرفتاری در کوهستان می توانند با این شماره تماس بگیرند و بلافاصله نزدیک ترین نیروهای پایگاه به نقطه حادثه اعزام می شوند.
دو خاطره به یادماندنی یاور صحنه های تلخ
مرد همیشه صحنه های تلخ و دشوار وقتی به یادماندنی ترین خاطره زندگی اش را تعریف می کند ،بخاطر انتخاب این حرفه خدا را سپاس گفته و می گوید: شبی در خانه پدرم دعوت بودیم و همه اعضای فامیل دور هم گرد آمده بودند که ناگهان متوجه شدیم برادرزاده ۵ ساله ام گوی کوچکی را بلعیده و در حلقش گیر کرده است همه دورش حلقه زده و دستپاچه شده بودند هیچ کس نمی دانست باید چه عکس العملی نشان دهد داد و فریاد فضای خانه را پر کرده بود و مرگ ثانیه به ثانیه به کودک نزدیک می شد بخاطر فوت و فن هایی که می دانستم با حفظ خونسردی و استفاده از تکنیکی خاص برادر زاده ام را نجات دادم اگرچه حفظ خونسردی برای نجات کودک معصوم سخت بود اما آن لحظه بخاطر انتخاب شغلم خدا را شکر کردم .
خاطره دیگری که همیشه آن را به دست های توانگر تقدیر نسبت می دهم نجات مادری باردار بود.دی ماه سال ۷۸ دانه های سفید برف شهر را سفید پوش کرده بود و به سکوت خیابان در شب زمستانی آرامش عجیبی بخشیده بود ساعت نزدیک به ۲ نیمه شب بود برف همچنان می بارید از طریق مرکز با خبر شدیم باید برای ماموریت به شهرکی برویم هنوز به محل حادثه نرسیده بودیم که متوجه شدم مردی آشفته سر کوچه ایستاده و نگاه منتظرش را به خیابان خلوت دوخته است نزدیک تر که شدیم برق امید در چشمان مرد افغان درخشید با لهجه دری گفت بیمارش احتیاج به کمک دارد .سریع بر بالین بیمار حاضر شدیم مادر افغانی در بستر بیماری افتاده بود و از درد زایمان به خود می پیچید با تلاش تکنسین اورژانس نوزاد را به دنیا آوردیم دقایقی بعد شنیدم آنها به هم می گفتند به گمانم آنها دستگاهی دارند و بیمار را پیدا می کنند دیگری می گفت نه آنها را خدا فرستاده است هنوز از خانه مرد افغانی خارج نشده بودیم که از مرکز تماس گرفتند و اعلام کردند مریض اورژانسی چند بار تماس گرفته است، سریع در محل حاضر شوید .آدرس تماس گیرنده درست در همان کوچه قرار داشت دقایقی بعد زن باردار را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کردیم .من نام این ماموریت را اتفاق نمی گذارم بلکه معتقدم سرنوشت اینگونه رقم خورده بود.
قنبری که نزدیک به ۲۰ سال است لبخند را به چشمان نگران و مضطرب خانواده ها هدیه داده از حادثه ناگواری که در یک ماموریت برای همکارش اتفاق افتاده به تلخی یاد کرده و می گوید:گاهی چرخ روزگار تکنسین ها را هم قربانی خود می کند خاطره آن شب سرد یخبندان هرگز از ذهنم پاک نخواهد شد یکی از همکارانم که ساعت ۵و ۳۰ دقیقه صبح با آمبولانس به دل جاده یخبندان زده بود تا مجروحان تصادف را نجات دهد بخاطر اینکه جاده لغزنده بود تصادف شدید کرده و جانش را از دست داده تماشای صحنه تصادف قلب و روحم را چنگ می زد و من به عنوان یک تکنسین این بار کاری از دستم ساخته نبود تا برای نجات جان دوستم انجام دهم.
درس زندگی
در یکی از ماموریت ها به خانه سالمندان رفته بودیم مادرانی که زمانی طاقت دیدن اشک های فرزندان شان را نداشتند بی رحمانه رها شده و به تنهایی خود پناه برده بودند در حال انجام کمک های درمانی اولیه بودم که شنیدم پیر زنی با صدای اندوهناکی گفت :”الهی پیر نشی مادر “.این جمله را که شنیدم خنده ام گرفت و فکر کردم پیر زن دچار اشتباه لفظی شده است بعد ها که دقت کردم فهمیدم درد جدایی از فرزندان دردوران پیری و تنهایی در خانه سالمندان گویا قلب پیر زن را سخت آزرده کرده بود انگار نمی خواست ما نیز به روزگار او دچار شویم.
قنبری از همراه همیشگی صحنه های خوب و بد زندگی اش قدردانی کرده و می گوید« آن روزها که در اورژانس استخدام شده و مجبور بودم شب تا صبح را در ماموریت سپری کنم سازگاری خانواده ام کمی سخت بود اما خیلی طول نکشید که همسرم پشتیبان زندگی ام شد و من را برای ادامه این راه تشویق کرد.به رسم همیشگی در نماز برای سلامتی پدر و مادر و خانواده ام دعا می کنم و از خدا می خواهم تا همیشه جلوی بندگانش رو سفید باشم و شرمنده آنها نشوم.
آرزوهای اورژانسی
قنبری که اکنون مسئول روابط عمومی اورژانس استان کهگیلویه و بویر احمد است در بیان آرزوهایش گفت :در آیه ۲۵ سوره مائده آمده “هر کسی نفسی را نجات بخشد انگار تمام دنیا را نجات داده است “این آیه سرمشق زندگی ام است اما از طرفی دستمزد کم اورژانس باعث شده تا عده ای این شغل را ترک کنند .آرزو دارم برای عملیات های امداد و نجات عوامل اورژانس بالگرد یا هلی کوپتر در اختیار شان قرار گیرد چه بسا که گاهی برای نجات جان بیماران ساعت های طولانی را در برف و سرما پیاده راه می رویم.وی با اشاره بر اینکه چندی پیش با تلاش ۱۶ ساعته و بی وقفه زن باردار گرفتار در برف را نجات دادیم گفت :استان کهگیلویه و بویر احمد رتبه بالایی را در انتقال بیماران به بیمارستان دارد اما گاهی امکانات کم عملیات نجات را سخت می کند.
-تلاش ۱۶ ساعته برای نجات
با آغاز بارش برف و سرد شدن ناگهانی دمای هوا تب و تاب عجیبی در بین تکنسین های اورژانس بر پا بود آنها در یک عملیات ۱۶ ساعته مادر باردار ۲۳ ساله ای را که هر لحظه احتمال مرگ داشت نجات دادند.
مهناز آریا مقدم ۲۳ ساله و ساکن روستای چاه هن از توابع بخش پوله زیلایی استان کهگیلویه و بویر احمد  گفت : اگر نیروهای امداد اورژانس ۱۱۵ نبودند امکان نداشت زنده بمانم .زندگی خودم و کودکم را ابتدا مدیون خداو سپس تکنسین های اورژانس هستم. عصر بود که ناگهان درد همه وجودم را فرا گرفت برف زیادی باریده بود و امکان تردد را بیش از پیش سخت کرده بود آمبولانس در برف گیر کرده بود به همین خاطر مجبور شدیم برای رسیدن آمبولانس منتظر بمانیم اورژانس با یکی از بستگانم در ارتباط بود و توصیه های لازم را برای حفظ من و نوزادم به آنها می داد تا اینکه بالاخره آمبولانس رسید ساعت ۱۰ شب شده بود و شرایط آب و هوا مسیر را عملا سخت کرده بود تا اینکه همسرم به همراه چند تن دیگر جاده برفی را با دست باز کردند . نزدیکی های ساعت ۵ صبح به بیمارستان لوردگان از توابع کهگیلویه و بویراحمد رسیدیم و سومین نوزاد پسرم را بعد از ساعت ها تحمل درد بدنیا آوردم.
مادر جوان گفت : دو قلو باردار بودم یکی از بچه هایم را در دو ماهگی از دست داده بودم و این مسئله زایمان را برایم سخت تر کرده بود طوریکه اگر تنها یک ساعت دیرتر به اتاق عمل می رسیدم فرزندم را از دست می دادم آنقدر امام حسین (ع)را صدا زده بودم که بعد از بدنیا آمدن نوزاد اسمش را حسین گذاشتیم .دوست دارم وقتی حسین بزرگ شد با صبر و تلاش معلم شود .

منبع : کبنانیوز