طایفه گرایی معلول یک بی سامانی اجتماعی است ،وقتی تمام مظاهر جامعه تغییر کند و فرد مایل به حرکت به سوی ساختار جدید است ،اما این ساختار دست نیافتنی است ،اومجبور میشود به ابزارهای سنتی روی آورد.جامعه استان ما با یک بی سازمانی اجتماعی روبروست و اگر نهادهای مدرن اجتماعی رفتار و کردار خود را به درستی و بر اساس ملاکهای منطقی انجام دهند شاهد طایفه گرایی به این شدت نخواهیم بود

سایت مردم استان () –

من زندگی را دوست دارم ولی

از زندگی دوباره می ترسم!

سلام رادوست دارم

ولی از زبانم می ترسم!

من می ترسم…. پس هستم

اینچنین می گذرد روز و روزگارمن!

من روز را دوست دارم

ولی از روزگار می ترسم!

اما تو

 به چشمان من نگاه کن

شب در چشمان من است

به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است

به سفیدی چشمهایم نگاه کن

شب و روز در چشمان من است

به چشمهای من نگاه کن

چشم اگر فرو بندم

جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت

رابطه برگ سبزی است که ضابطه را گذشته از بی اثر کردن و دورزدن به طور کامل،به عنوان یک سمبل آن هم برای قانع کردن خیلی از ماهایی که هنوز قائل به فصل الخطاب بودن راه های قانونی هستیم،است.

اما ماهایی که هنوز وارد ساختار نشده و از ایده آلیسم صحبت می کنیم و خوش خیال به ترسیم اتوپیایی نشسته ایم غافل از اینکه اگر در این تفکرلحظه ای اطراف خویش را بنگریم متوجه مشویم که در تنهایی محض شاید غفلت از واقعیت به نقاشی طرح و نقشه نشسته ایم و محو تفکر صادقانه که دقیقأ میشود  گفت همان رؤیای صادقانه است که می­بینیم در خواب اما اینبار نه برای کسانی به خواب رفته اند،بلکه برای همچو منی که دربیداری واقعیتی تلخ  قرار گرفته ام واقعیتی که مفهومش را بد برایم تعبیر میکنند نه صاحبان اندیشه بلکه صاحبان عرصه  کار و سرمایه(پول)،

کسانی که به من به زبان حال میگویند تو فقط خدا را  داری یعنی فقط خدا را داشتن کافی نیست باید غیر از خدا دست به دامان کسی شد…تا به جای جستجو کردن در صفحات  نیازمندیها طبق تخصص زبان به ستایش و دست به دامان خویشان ونزدیکان شویم و در واقع نیازمند شرکت در یک مکتب جدید،پنهان اما کارا به اسم رابطه ایسم گردیم.

ساختاری که مرا آماده  میکند نه به عنوان یک  منتقد ریزبین بلکه  به عنوان یک دشمن متعصب سیاه بین همین که به سنی رسیدم که  باید وارد بازارکار و زندگی و فعالیت  شوم به عنوان نیروی انسانی این مرز و بوم نه کسی که ادعایی گزاف دارد، زمانی که قدرت هر چند کوچکی بدست آوردم  جبران اضرار دیروز کنم چرا که عقده، مشکل و حس درونی ای که در من ایجاد کرده اند آن چنان نرم بوده که نه من بلکه پیشینیان من هم در ساختار اداری ندانستند کی شاگرد شده وچه وقت و پرورش یافته این مکتب شدند.

عنوان خویشاوند سالار،رابطه را به جای ضابطه،من و حامی پروری را به جای لیاقت و پروری میگذارد و تنها وتنها یک دشمنی،یک نفرت و یک آرامش قبل  از طوفان را برای جوامع بوجود می آورد جوامعی که به مردمانش القاء میکند که در این شرایط جایی برای شما ندارم.

  مدیران و مسؤلانی که طبق فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب  باید بیدار باشند و بیداریشان تنها و تنها به خدمت کردن به مردم است باید بدانند که ،،ناحقی های شغلی همه و همه …جدای از کارکرد پنهان احزاب که در جذب نیروی انسانی مطرح می شود ،می باشد لذا  افکار عمومی را با هیچ روش و ترفندی  نمی توان در صورت مخرب بودن به نقطه آغازین یا اعتماد و اطمینان اولیه  برگرداند و یا با دریافت تنی چند از کسانی که داد بی عدالتی را سر میدهند موج طوفانی را که در حال شکل گرفتن است به راحتی مهار کنند.

اگر تا الان اینچنین بوده باشد مربوط به عدم وجود آگاهی جمعی بوده است اما در حال حاضر با توجه به بالا رفتن آگاهی مردم و گسترش وسایل ارتباطی و همچنین رشد قارچ گونه دانشگاه ها سرازیر شدن فارغ التحصیلان به سمت بازارمخصوصا ادارات، که افرادی باسواد،اندیشمند وحتی در پایین ترین سطح  بهره با ادعا و انتظارات بالا را پرورش میدهند دیگر مطمئن باشید که نمیتوان همان روند قبل را ادامه داد.

متاسفانه اداراتی وجود دارند همین که وارد آن میشویم میبینیم از یک اسم فامیل افراد متعددی آن جا مشغول  به کار و فعالیت هستند((ادارات خانوادگی))،اگر بحث شایستگی و مدرک تحصیلی و سطح علمی افراد را بخواهیم بررسی کنیم میبینیم که بعضا مدارک دانشگاهی وجود دارد که هیچ ارتباطی با زمینه کاری که شخص مورد  نظر در آن مشغول است،ندارند و تنها غامل برگزیدگی ارتباط با برخی افراد صاحب منصب و به اصطلاح متصل به کانون قدرت و ثروت  که بزرگترین دلیل بودنش نیز محسوب می شود مفهوم پربار پارتی را بر پیشانی عدالت شعار داده شده میگذارد.

ما جوانان  جویای کار نه جویای نام به عنوان آینده سازان کسانی که چه بخواهیم و چه نخواهیم از مسولان،کارمندان،خدمت رسانان،ظاهر گرایان(و یک سری اصطلاحاتی که با توجه به آنچه ادب اقتضا می کند نمیشود اینجا مطرح کرد))خواهیم بود.(البته اگر نقطه شروعمان رابطه باشد و بتوانیم وارد ساختار اداری شویم.)

ما هم جز فرزندان و بزرگ شدگان مکتب رابطه  خواهیم بود و این مفهوم در ما چنان درونی میشود که ما مجبوریم این رفتار را داشته باشیم مخصوصا در مکان،محل و شهری که قومیت گرایی،خویشاوند سالاری و برادر پرستی بیداد میکند که با وجود ضوابط چند گانه هم تلاش در برقراری رابطه خواهد شد اما باید شروع کنیم،من اگر بنشینم تو اگر بنشینی پس کی و کی…؟؟؟

باید میگفتم که پیشرفت در وادی رابطه بازی(پارتی بازی)به مثابه دور شدن ازعدالت و برابری در پرداخت حقوق هم نوع است و حقوق کسی را خوردن یا آن را ضایع کردن،مساوی است با دزدیدن حق آن فرد که در این جا نیاز هست پرسیده شود که آیا ما دزدیم؟؟؟

این در حالی است که عدالت خواهی به معنی به ماهوی عدالت نه آنچع که بر زبان میرانند  یک مطالبه عمومی است و در بین مردم حساسیت های بالایی نسبت به عدالتخواهی افراد بویژه مسولان وجود دارد معمولا افراد برای جلب رضایت نظر آحاد جامعه،شهر ومحلی که در آن هستند.سعی میکنند خود را ساده زیست و پاک ترین گزینه های ممکن برای بودن در سمت های مختلف نشان دهند اما در یک چشم به هم زدن شخص مورد نظر باید ادای دین به اشخاص و افرادی کند که شرایط ومیز وصندلیش را برایش مهیاکرده اند پس لازمه چنین کاری نادیده گرفتن قشر خاصی از مردم محل،شهر،و جامعه میباشد.

ناگفته نماند که همه ما تنها زمانی داد دادخواهی سر می دهیم که سهمی به ما نمیرسد…

جایگاه و خاستگاه قومیت ها و کجاست؟ مانع پیشرفت است یا نه؟آثار سوء قومیت گرایی و چیست ؟اثرات سوء تا کجای جامعه سیر میکند ؟ تا چه حد به شایسته سالاری لطمه وارد میکند؟

طایفه گرایی به معنای به کار گماردن خویشان و افراد طایفه در صدر مناصب و مشاغل  بدون توجه به شایستگی های دیگران و حتی در استان ما بدون توجه به خط،باند و جناح سیاسی می باشد کما اینکه مسولی با یک جناح فردی را سفارش می کند که دقیقا در تفکر و اندیشه مخالف وی می باشد و فقط رابطه خویشاوندی مسبب ای تیشه به ریشه زدن هاست که البته سرخوردگی ،نا امیدیو شاید هم رجعت هم فکران صدیق خود را هرچند گمنتم داشته باشد..طایفه گرایی با هدف تقسیم پست ها و مناصب مختلف به عنوان « غنیمت » در میان خویشان و اطرافیان خود بدون توجه به عواقب منفی اینگونه عزل و نصب ها بر سرنوشت شهرستان تابعه و حتی کل استان ، صورت می گیرد. از مهمترین دلایل گرایش به قبیله و طایفه گرایی در بین خواص و نخبگان نبود نهادهای مدرن و نابسامانیهای سیستمی و اجتماعی این نهادهاست.

طایفه گرایی معلول یک بی سامانی اجتماعی است ،وقتی تمام مظاهر جامعه تغییر کند و فرد مایل به حرکت به سوی ساختار جدید است ،اما این ساختار دست نیافتنی است ،اومجبور میشود به ابزارهای سنتی روی آورد.جامعه استان ما با یک بی سازمانی اجتماعی روبروست و اگر نهادهای مدرن اجتماعی رفتار و کردار خود را به درستی و بر اساس ملاکهای منطقی انجام دهند شاهد طایفه گرایی به این شدت نخواهیم بود

این یعنی انحراف از هنجار،از حقیقت و از شایسته سالاری.قسمتی اعظم این پدیده طایفه گرایی نتیجه ساختار نادرست فرهنگی و سیاسی جامعه است.طایفه گرایی موجب محو شدن شایستگی ها و شایسته سالاری است.این پدیده نادرست حتی به افراد تحصیل کرده مثل اساتید دانشگاهها سرایت کرده است.

گوییا باور نمی‌دارند روز داوری

 

کاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنند

 

ادامه دارد….

*کارشناس جامعه شناسی