در پی صحبت های حسن روحانی درمورد انتخابی بودن ولایت امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی اساس این حرف را زیر سوال برد و گفت: بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!

یاسوج ۲۴: حسن  روز چهارشنبه در ضیافت افطار اساتید دانشگاه سخنان در باب نفی مشروعیت امامت ابراز داشت که: «امیرالمؤمنین مبانی حکومت و مبنای ولایت را نظر مردم و انتخاب مردم می داند». او در ادامه با قرائت بخش کوتاهی از خطبۀ ۹۲ نهج البلاغه که «لِمَن وَلَّیتُموا اَمرَکُم» ادامه داد: «[علی (ع)] گفت: هرکسی که شماها بروید و برگزینید او را به عنوان ولی خودتان و به عنوان رهبر جامعه من هم اطاعت می کنم، من هم می شنوم و [حکم او را] اجرا می کنم…»

 
آیت الله در پاسخ این صحبت های حسن روحانی گفتند: باید دانست که مرز ممتاز تشیع و تسنّن این است که « #امامت» در فرهنگ امامیه، جزو اصول است و در مکتب اهل سنّت، از فروع. ما در علم کلام از امامت بحث می کنیم و آنها در علم فقه؛ زیرا شیعه معتقد است که امامت جانشین «نبوّت» است و نبوّت، کار خلق نیست، بلکه کار خداست؛ ازاین رو بحث درباره آن، بحثی اعتقادی و کلامی است؛ یعنی «یجب عن الله» که نبی بفرستد و «یجب عن الله» که برای نبی، جانشین معصوم تعیین کند.
 
به اعتقاد امامیه، چون خدا خالق و پرورش دهنده بشر است، فقط او می تواند قانونگذار را تعیین کند؛ بنابراین در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق، و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ امّا آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را می پندارند نه انتصابی. آنان مسئله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرومی کشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث می کند، علم «فقه» خواهد بود[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲، ص۲۴٫]
 
گفتنی است که دشمن پیش از آنکه « فقیه» را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج می کند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و «ائمّه» را منزوی کند، ولایت و «امامت» را منزوی می کند. بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!
 
غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانه نشین نکردند، بلکه ابتدا « امامت» و پس از آن «امام» را منزوی کردند. کسی که می گوید: «منّا أمیرٌ ومنکم أمیرٌ»[بنیان مرصوص امام خمینی(ره)، ص۲۴۷-۲۴۸٫]، امامت را امری مردمی می داند نه الهی! و وقتی امامت، مردمی شد، نصب یا انتخاب آن از سقیفه نیز برمی آید. نخست امامت را از عرش به فرش و از انتصاب به انتخاب آوردند، سپس از نصّ به سقیفه کشاندند و امامت را در سقف سقیفه اسیر کردند و پس از آن، حضرت علی(ع) را خانه نشین کردند.
 
اینکه در جوامع روایی ما ملاحظه می شود که بخشی از امامت در مسائل اعتقادی شکوفاست و قسمتی دیگر در فقه؛ چنان که امامت، هم در کنار نماز، روزه، زکات، حج و جهاد است و هم همراه نبوّت، برای آن است که یک ضلع آن، کار حتمی خداست (تعیین امام) و ضلع دیگرش کار خلق است (پذیرش ولایت امام). براین اساس، پذیرش ولایت امام همانند اقامه نماز و گزاردن حج و… بر مردم واجب است. آنجا که ولایت در کنار نماز آمده است، درباره کار خلق است و وقتی امامت در کنار نبوّت آمده است، درباره کار خداست.
 
شیعه امامت را، هم در اصول اعتقادی در کنار نبوّت می نگرد و هم در مسائل فروع، همراه نماز و روزه؛ و اگر گفته می شود که چیزی همتای امامت نیست، برای آن است که امامت شرقاً محدود به اصل و غرباً محدود به فرع است، امّا نماز و روزه، شمال و جنوب و شرق و غربش محدود به فقه و فرع است و این امتیاز برجسته تشیع از برادران اهل سنّت است.[بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۷، ح۱۸۶]/صابرنیوز