کارم را از آدامس فروشی شروع کردم و به خاطر فقر خانواده ام به شهر یاسوج آمدم و شبها در پارک می خوابیدم و روزها کاپشنم را گرو می گذاشتم تا از طریق فروش آدمس ها بتوانم زندگی خانواده ام را تامین کنم.

گفتگو

آدامس فروشی که میلیاردر شد/ بسیجی آدامس فروش کارافرین برتر

کارم را از آدامس فروشی شروع کردم و به خاطر فقر خانواده ام به شهر یاسوج آمدم و شبها در پارک می خوابیدم و روزها کاپشنم را گرو می گذاشتم تا از طریق فروش آدمس ها بتوانم زندگی خانواده ام را تامین کنم.

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی سپاه فتح از یاسوج، گفتگو با مردی که زندگیش را از صفر شروع کردرا در حاشیه جلسه شورای اشتغال و سرمایه استانداری کهگیلویه وبویراحمد آغاز کردیم ، مردی که سالها پیش کاپشنش را گرو می گذاشت و آدامس می خرید تا بفروشد وبا آن امرار و معاش کند .موفقیت و ثروت، به ندرت با پیروی از قواعد مرسوم و خطر نکردن به دست می‌آید. برعکس، بزرگ‌ترین موفقیت‌ها نصیب کسانی شده است که حاضر بودند بیرون از مرزبندی‌ها حرکت کنند و شیوه‌های اجرای بازی را تغییر دهند.

در اینجا با مرد کهگیلویه و بویراحمدی  اشنا می شویم که داستان‌های زندگی‌ اش از جهات بسیاری متفاوت است، او حالا یک کارآفرین برتر است و به یک حقیقت اشاره دارد «اینکه ابتکار عمل، خلاقیت و جسارت، بسیار مهم‌تر از پیروی از قواعد هستند» 

"مهران بالان" از اهالی اشکفت سیاه لوداب (از توابع شهرستان مارگون) در گفتگو با خبرنگارخبرگزاری بسیج گفت: کارم را از آدامس فروشی شروع کردم و به خاطر فقر خانواده ام به شهر یاسوج آمدم و شبها در پارک می خوابیدم و روزها کاپشنم را گرو می گذاشتم تا از طریق فروش آدمس ها بتوانم زندگی خانواده ام را تامین کنم .

کارافرین برتر صنایع دستی در ادامه گفت : از بچگی سختی زندگی را ناخاسته حس کردم ، قبل از اینکه زندگی را ببینم سختی زندگی برایم نمایان شد ، به همین دلیل احساس می کنم یک حالت خود ساختگی خاص دارم. 

DSCN3650  

بالان ابراز داشت: در مدتی که آدامس فروشی می کردم نمایشگاهی در شهر یاسوج برگزار شده بود و در یکی از غرفه های نمایشگاه کوزه فروشی بود که همه آدامس ها را از من می خرید و از من می خواست تا برایش نگهبانی بدهم و از غرفه اش نگهداری کنم.

وی گفت: در هر حال با همه‌ی مشکلاتی که بود من هم درس خواندم و هم کار کردم و از حاصل کارم، درسم را ادامه دادم  و خانواده ام امرار و معاش می کردند.

DSCN3651

با پیشنهاد صاحب غرفه کوزه فروشی به همدان رفتم و به صورت رایگان هم کار می کردم و هم آموزش می دیدم تا اینکه برای خودم استاد کار شدم و به شهرم برگشتم و دیگرا ن را آموزش دادم، بالان اظهار داشت هرگز در زندگیم آن روزها و سختی هایش را فراموش نخوام کرد و خدا را شاکرم.

این بسیجی که حالا پسر آدامس فروش نبود بلکه کارآفرین برتری بود که ۴۶۴ کارگر وکارآموز دارد و برای خودش میلیاردی شده است که نان همت و اراده اش را می خورد در ادامه به خبرنگار ما گفت: کارم را در بخش صنایع دستی ادامه دادم و امروز تولید کننده گلیم، گبه، جاجیم، قالیچه، سفال و هستم و هرگز از هیچ بانکی برای کارم وام نگرفتم.

DSCN3653

وی دلیل نگرفتن وام از بانکها را بروکراسی دانست و گفت اگر سه میلیون تومان وام بخواهم بگیرم باید برای ریال به ریال آن هزینه کنم و ضامن، سفته، چک و هزاران چیز دیگر باید داشته باشم که خرجش از دخلش بیشتر می شود.

وی برای نمونه یکی از بانک های استان را نام برد که می گفت از من سوء پیشینه خواسته بود و متعجب از این بود که وام بانکی چه ربطی به سوء پیشینه دارد.

DSCN3659

این کار آفرین بسیجی در پایان از سپاه و سردار امیری به خاطر کار آفرینی هایی که در استان ایجاد می کنند تشکر کرد و گفت : افتخارم این است که بسیجی هستم و ای کاش سردار امیری در کنار توسعه عمرانی که سپاه در استان و زادگاهم ایجاد می کند در توسعه و حمایت از مشاغل افرادی همچون من همکاری کند.

انتهای پیام /

منبع : پایگاه اطلاع رسانی سپاح فتح